گنجور

بخش ۹ - در صفت ضعف و پیری و سد باب منفعت گیری

عمرها شد تا درین دیر کهن
تار نظمم بسته بر عود سخن
هر زمان از نو نوایی می زنم
دم ز دیرین ماجرایی می زنم
رفت عمر و این نوا آخر نشد
کاست جان وین ماجرا آخر نشد
پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز
هر شبی در ساز عودم تا به روز
عود ناساز است و کرده روزگار
دست مطرب را ز پیری رعشه دار
نغمه این عود موزون چون بود
لحن این مطرب به قانون چون بود
وقت شد کین عود را خوش بشکنم
بهر بوی خوش در آتش افکنم
خام باشد عود را ناخوش زدن
خوش بود در عود خام آتش زدن
بو که عطر افشان شود این عود خام
عقل و دین را زان شود خوشبو مشام
عقل و دین را تقویت دادن به است
زانکه این تن روی در سستی نه است
رخنه ها در رسته دندان فتاد
کی توان بر خوردنی دندان نهاد
هم قواطع از بریدن کند گشت
هم طواحن ز آرد کردن در گذشت
خوردنم می باید اکنون طفل سان
نان خاییده به دندان کسان
قامتم شد کوز و ماندم سر به پیش
گشته ام مایل به سوی اصل خویش
مادرم خاک است و من طفل رضیع
میل مادر نیست از طفلان بدیع
زود باشد کآرمیده ز اضطراب
در کنار مادر افتم مست خواب
از دو چشم من نیاید هیچ کار
از فرنگی شیشه ناکرده چهار
درد پا تا گشت همزانوی من
شد پس زانو نشستن خوی من
پای من در خاستن باشد زبون
تا نگردد ساعدم تن را ستون
این خلل ها مقتضای پیری است
وای آن کو مبتلای پیری است
هر خلل کز پیری افتد در مزاج
نیست مقدور طبیب آن را علاج

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمرها شد تا درین دیر کهن
تار نظمم بسته بر عود سخن
هوش مصنوعی: سال‌ها گذشته تا در این مکان قدیمی، شعرا و سخنوران در حال سرودن شعر و بیان احساسات خود هستند.
هر زمان از نو نوایی می زنم
دم ز دیرین ماجرایی می زنم
هوش مصنوعی: هر بار که شروع می‌کنم، آهنگی تازه می‌زنم و درباره داستان‌های قدیمی صحبت می‌کنم.
رفت عمر و این نوا آخر نشد
کاست جان وین ماجرا آخر نشد
هوش مصنوعی: عمر ما سپری شد و هنوز این داستان به پایان نرسیده است، جان ما در این موضوع درگیر است و هنوز ماجرای آن تمام نشده است.
پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز
هر شبی در ساز عودم تا به روز
هوش مصنوعی: وقتی که دلم به شدت درگیر درد و غم است، هر شب به آهنگ ساز عودم گوش می‌دهم تا به صبح برسم.
عود ناساز است و کرده روزگار
دست مطرب را ز پیری رعشه دار
هوش مصنوعی: بُعد و حالت عود ناهنجار شده و زمانه به دلیل پیری، دست نوازنده را لرزان کرده است.
نغمه این عود موزون چون بود
لحن این مطرب به قانون چون بود
هوش مصنوعی: صدای دلنواز این عود چگونه است، لحن این نوازنده بر چه اصولی است؟
وقت شد کین عود را خوش بشکنم
بهر بوی خوش در آتش افکنم
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده که این عود را با لذت بشکنم تا بوی خوش آن را در آتش منتشر کنم.
خام باشد عود را ناخوش زدن
خوش بود در عود خام آتش زدن
هوش مصنوعی: اگر عود خام و ناآماده باشد، زدن آن خوشایند نیست، اما در عود خام آتش انداختن به معنای تند و بی‌فکری عمل کردن است.
بو که عطر افشان شود این عود خام
عقل و دین را زان شود خوشبو مشام
هوش مصنوعی: عطر خوشی از عود خام به مشام می‌رسد و عقل و دین را خوشبو می‌کند.
عقل و دین را تقویت دادن به است
زانکه این تن روی در سستی نه است
هوش مصنوعی: عقل و دین را باید تقویت کرد، زیرا این بدن در واقع به ضعف متمایل است و به آرامی از بین می‌رود.
رخنه ها در رسته دندان فتاد
کی توان بر خوردنی دندان نهاد
هوش مصنوعی: دندان‌های آسیب‌دیده و خراب نمی‌توانند به خوبی کار خود را انجام دهند و نمی‌توان بر آنها تکیه کرد.
هم قواطع از بریدن کند گشت
هم طواحن ز آرد کردن در گذشت
هوش مصنوعی: برخی از چیزها از بریدن و جدا کردن به وجود می‌آیند، و برخی دیگر از آرد کردن و تبدیل چیزها به ماده‌ای دیگر حاصل می‌شوند.
خوردنم می باید اکنون طفل سان
نان خاییده به دندان کسان
هوش مصنوعی: الان باید مثل یک کودک که در حال خوردن نان است، غذا بخورم و هنوز به دندان اطرافیان نیاز دارم.
قامتم شد کوز و ماندم سر به پیش
گشته ام مایل به سوی اصل خویش
هوش مصنوعی: من در حالتی از شکوه و بزرگ‌منشی قرار دارم، اما سرم را پایین نگه داشته‌ام و به طرف منشا و اصل خود گرایش پیدا کرده‌ام.
مادرم خاک است و من طفل رضیع
میل مادر نیست از طفلان بدیع
هوش مصنوعی: مادرم همان خاک است و من هم‌چون نوزادی هستم که از محبت مادر بهره‌ای نمی‌برم، چون نوزادان تازه‌وارد.
زود باشد کآرمیده ز اضطراب
در کنار مادر افتم مست خواب
هوش مصنوعی: به زودی آرامش می‌یابم و در کنار مادرم خواب عمیق و راحتی را تجربه می‌کنم، بی‌آنکه نگران چیزی باشم.
از دو چشم من نیاید هیچ کار
از فرنگی شیشه ناکرده چهار
هوش مصنوعی: از دو چشم من هیچ کار نمی‌آید، به‌گونه‌ای که شاید کسی از شیشه‌ ضعیف و نازکی که دارد، انتظار داشته باشد.
درد پا تا گشت همزانوی من
شد پس زانو نشستن خوی من
هوش مصنوعی: اگر دردی در پا احساس کنم، ناگهان ناچار می‌شوم که زانو بزنم و بنشینم.
پای من در خاستن باشد زبون
تا نگردد ساعدم تن را ستون
هوش مصنوعی: می‌گوید که اگر پای من به راه رفتن و حرکت نپردازد، زبانم خاموش خواهد شد و دیگر نمی‌تواند از بدن من پشتیبانی کند. به این معنا که برای اینکه وجودم درست و پابرجا باشد، باید در حرکت و تلاش باشم.
این خلل ها مقتضای پیری است
وای آن کو مبتلای پیری است
هوش مصنوعی: این نواقص و مشکلات طبیعی است که با افزایش سن به وجود می‌آید و وای بر کسی که درگیر عوارض پیری شده باشد.
هر خلل کز پیری افتد در مزاج
نیست مقدور طبیب آن را علاج
هوش مصنوعی: هر گونه آسیب و نقصان که به خاطر پیری در بدن ایجاد می‌شود، برای پزشک قابل درمان نیست.

حاشیه ها

1400/02/03 20:05
سعید

در بیت زیر بجای ناکرده من تا گشته رو دیدم
از دو چشم من نیاید هیچ کار
از فرنگی شیشه ناکرده چهار