گنجور

بخش ۸ - انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره

نیکخواهی خاصه کو را یاور است
گشته پیدا با وی از یک گوهر است
کرده جا در سایه اقبال او
سایه وار افتاده در دنبال او
هر کجا این آفتاب آن پرتو است
هر کجا آن پیشوا این پیرو است
گرچه بر مهد خلافت زاده است
بر خلافش یک قدم ننهاده است
والی مصر جلال و احتشام
بود از آن رو یوسفش کردند نام
رشک یوسف طلعت زیبای او
چون زلیخا عالمی شیدای او
هر که می آرد رخش را در نظر
می زند گلبانگ ما هذا بشر
گرچه هست او یک برادر شاه را
هست با صد جان برابر شاه را
آمد او شه را برادر یار هم
در زمانه باشد این بسیار کم
گفت با دانشوری آن ساده مرد
کای به دانش نزد هر آزاده فرد
باز کن زین نکته پوشیده پوست
که برادر به بود یا یار و دوست
گفت نبود نزد دانا هیچ چیز
زان برادر به که باشد یار نیز
بر سر گردون خدایا ماه و سال
تا فراق فرقدان باشد محال
این دو اختر را به هم تابنده وار
بر سریر مکرمت پاینده دار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیکخواهی خاصه کو را یاور است
گشته پیدا با وی از یک گوهر است
هوش مصنوعی: کسی که نیکوکاری در دل دارد، همیشه یاری او را همراهی می‌کند و نشان از این است که او به یک جوهر و اصل مشترک دست یافته است.
کرده جا در سایه اقبال او
سایه وار افتاده در دنبال او
هوش مصنوعی: در محفل و فضای خوشبختی او قرار گرفته‌ام و مانند سایه‌ای به دنبالش حرکت می‌کنم.
هر کجا این آفتاب آن پرتو است
هر کجا آن پیشوا این پیرو است
هوش مصنوعی: هرجایی که این خورشید نورافشانی می‌کند، همانجا دنبال‌کننده‌ای هم وجود دارد که به آن پیشوا یا رهبر احترام می‌گذارد.
گرچه بر مهد خلافت زاده است
بر خلافش یک قدم ننهاده است
هوش مصنوعی: هرچند در دامن خلافت و قدرت متولد شده است، اما هیچگاه قدمی در جهت مخالفت با آن برنداشته است.
والی مصر جلال و احتشام
بود از آن رو یوسفش کردند نام
هوش مصنوعی: والی مصر شخصی با شکوه و اقتدار بود و به همین دلیل یوسف را به نام او شناختند.
رشک یوسف طلعت زیبای او
چون زلیخا عالمی شیدای او
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند زیبایی یوسف است که باعث حسادت زلیخا می‌شود و جهانیان به خاطر او مجنون و دیوانه‌اند.
هر که می آرد رخش را در نظر
می زند گلبانگ ما هذا بشر
هوش مصنوعی: هر کس که چهره دلربای او را در نظر آورد، صدای ما را می‌شنود که می‌گوید: "این بشر است."
گرچه هست او یک برادر شاه را
هست با صد جان برابر شاه را
هوش مصنوعی: اگرچه او تنها یک برادر برای شاه است، اما ارزشش به اندازه صد جان برای شاه است.
آمد او شه را برادر یار هم
در زمانه باشد این بسیار کم
هوش مصنوعی: او که به ملاقات شاه آمده، برادر و یاری برای اوست و این در دنیای امروز، بسیار نادر است.
گفت با دانشوری آن ساده مرد
کای به دانش نزد هر آزاده فرد
هوش مصنوعی: مرد ساده‌ای به یک دانشمند گفت: ای کسی که به علم آشنا هستی و در میان انسان‌های آزاد کسی را می‌شناسی.
باز کن زین نکته پوشیده پوست
که برادر به بود یا یار و دوست
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که باید حقیقت‌های پنهان را بررسی کنیم و بفهمیم که آیا برادر بهتر است یا دوست و یار. در واقع، مراقب باشیم و به عمق روابط‌مان توجه کنیم تا بدانیم چه کسی در زندگی‌مان ارزش بیشتری دارد.
گفت نبود نزد دانا هیچ چیز
زان برادر به که باشد یار نیز
هوش مصنوعی: گفت: هیچ چیز در نزد افراد دانا مهم‌تر از برادر نیست و دوستی برادر بهتر از یاری دیگران است.
بر سر گردون خدایا ماه و سال
تا فراق فرقدان باشد محال
هوش مصنوعی: ای خداوند، در آسمان‌ها، مگر اینکه ماه و سال بگذرد، جدایی از ستاره‌ها غیرممکن است.
این دو اختر را به هم تابنده وار
بر سریر مکرمت پاینده دار
هوش مصنوعی: این دو ستاره را مانند دو پرتو نور در کنار هم بر فراز جایگاه احترام و ارج نگه‌دار.