گنجور

بخش ۱۰ - حکایت آن پیر هشتاد ساله که پیش طبیب رسید و از وی علاج ضعف خود پرسید و جواب دادن طبیب که علاج تو آنست که جوان شوی و از هشتاد به چهل واپس روی

کرد پیری عمر وی هشتاد سال
از حکیمی حال ضعف خود سؤال
گفت دندانم ز خوردن گشته سست
ناید از وی شغل خاییدن درست
چون نگردد لقمه نرمم در دهان
هضم آن بر معده می آید گران
هضم در معده چو باشد ناتمام
قوت اعضا چه سان بخشد طعام
منتی باشد ز تو بر جان من
گر بری این سستی از دندان من
گفت با آن پیر دانشور حکیم
کای دلت از محنت پیری دو نیم
چاره ضعفت پس از هشتاد سال
جز جوانی نیست وان باشد محال
رسته دندان تو گردد قوی
گر ازین هشتاد چل واپس روی
لیک چون واپس شدن مقدور نیست
گر به این سستی بسازی دور نیست
چون اجل از تن جدایی بخشدت
از همه سستی رهایی بخشدت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1399/02/10 08:05
سام

به نعمت پیشرفت علم ، انسان امروز از مزایایی بهره میبرد که داشتنش در گذشته بسان یک رویا بوده است. داشتن دندان مصنوعی در این روزگار را مقایسه کنید با ... در اینجا طبیب قصه جامی، علاج بی دندانی پیرمرد را جوان شدن مرد میداند که امری محال است.مخلص کلام اینکه اگر نگاهی به اطرافیان خود بیاندازید متوجه میشوید که مثلا برادر شصت ساله شما از نظر شرایط ظاهری شباهت چندانی به پدر بزرگ شما در هنگامی که شصت ساله بوده ندارد .هرچند زندگی صنعتی باعث پیدایش مصیبتها و بیماری های مختص به خود شده است