بخش ۱۱ - در سبب نظم کتاب و باعث عرض این خطاب
ضعف پیری قوت طبعم شکست
راه فکرت بر ضمیر من ببست
در دلم فهم سخندانی نماند
بر لبم حرف سخنرانی نماند
به که سر در جیب خاموشی کشم
پا به دامان فراموشی کشم
نسبتی دارد به حال من قوی
این دو بیت از مثنوی مولوی
«کیف یأتی النظم لی و القافیه
بعد ما ضاعت اصول العافیه
قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من »
کیست دلدار آن که دلها دار اوست
جمله جانها مخزن اسرار اوست
دارد او از خانه خود آگهی
به که داری خانه او را تهی
تا چو بیند دور از او بیگانه را
جلوه گاه خود کند آن خانه را
هر که را باشد ز دانش بهره مند
غیر ازین معنی کجا افتد پسند
لیک شاهان نیز او را سایه اند
از صفات و ذات او پر مایه اند
ذکر ایشان در حقیقت ذکر اوست
فکر در اوصاف ایشان فکر اوست
لاجرم با دعوی تقصیر من
مدحت شه شد گریبانگیر من
لیک مدحش را درین دیرینه کاخ
بود دربایست میدان فراخ
می کنم میدان آن زین مثنوی
می دهم آیین مدحش را نوی
ور نه بودم مثنوی ها ساخته
خاطر از امثالشان پرداخته
خاصه نظم این کتاب از بهر اوست
مظهر آیات لطف و قهر اوست
تا چو تقریبی شود انگیخته
باشم اندر ذکر او آویخته
در ثنایش نغز گفتاری کنم
در دعایش ناله و زاری کنم
چون ندارم دامن قربی به دست
بایدم در گفت و گوی او نشست
بخش ۱۰ - حکایت آن پیر هشتاد ساله که پیش طبیب رسید و از وی علاج ضعف خود پرسید و جواب دادن طبیب که علاج تو آنست که جوان شوی و از هشتاد به چهل واپس روی: کرد پیری عمر وی هشتاد سالبخش ۱۲ - حکایت مجنون که در بادیه از انگشت قلم کرده بر تخته ریگ چون رمالان رقمی می زد گفتند این نوشتن چیست و این نوشته برای کیست گفت این نام لیلی است که به نوشتن آن می نازم چون او به دست نیست با نام او عشق می بازم: دید مجنون را یکی صحرا نورد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ضعف پیری قوت طبعم شکست
راه فکرت بر ضمیر من ببست
هوش مصنوعی: سن پیری باعث شده که قدرت طبیعی من ضعیف شود و راه اندیشهام را بر روح و دل من بسته است.
در دلم فهم سخندانی نماند
بر لبم حرف سخنرانی نماند
هوش مصنوعی: در دل من دیگر جایی برای تفکر و تعمق باقی نمانده و بر زبانم نیز هیچ کلمهای برای بیان احساسات و نظراتم وجود ندارد.
به که سر در جیب خاموشی کشم
پا به دامان فراموشی کشم
هوش مصنوعی: بهتر است در سکوت و آرامش به سر ببرم و در دنیای فراموشی فرو بروم.
نسبتی دارد به حال من قوی
این دو بیت از مثنوی مولوی
هوش مصنوعی: این دو بیت نشان میدهد که احساسات و حالات درونی انسان میتواند به شدت تحت تأثیر روحیه و وضعیت اطرافش باشد. هر چه زندگی و شرایط بهتر باشد، حالت فرد نیز شادابتر و مثبتتر خواهد بود. این ارتباط عمیق بین درون و بیرون، اهمیت شناخت و درک حالات روحی را برجسته میکند.
«کیف یأتی النظم لی و القافیه
بعد ما ضاعت اصول العافیه
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم نظم و قافیه را به دست آورم وقتی که اصول سلامت و خوشی از بین رفتهاند؟
قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من »
هوش مصنوعی: من درگیر قافیهها و شعر هستم، اما محبوب من به من میگوید که نگرانی نداشته باش و تنها به دیدار من فکر کن.
کیست دلدار آن که دلها دار اوست
جمله جانها مخزن اسرار اوست
هوش مصنوعی: کیست آن یار و دوست که دلها در دست اوست و همه جانها همچون رازهایی در دامان او محفوظ است؟
دارد او از خانه خود آگهی
به که داری خانه او را تهی
هوش مصنوعی: او از خانهاش خبر میدهد که چه کسی خانهاش را خالی میداند.
تا چو بیند دور از او بیگانه را
جلوه گاه خود کند آن خانه را
هوش مصنوعی: زمانی که او دور از خود بیگانهای را ببیند، خانهاش را به محلی برای نمایش خود تبدیل میکند.
هر که را باشد ز دانش بهره مند
غیر ازین معنی کجا افتد پسند
هوش مصنوعی: هر کسی که از دانش بهرهمند باشد، غیر از این معنا، ارزش دیگری ندارد که مورد پسند باشد.
لیک شاهان نیز او را سایه اند
از صفات و ذات او پر مایه اند
هوش مصنوعی: اما پادشاهان نیز تحت تأثیر او قرار دارند و از خصوصیات و ذاتش بهرهمند هستند.
ذکر ایشان در حقیقت ذکر اوست
فکر در اوصاف ایشان فکر اوست
هوش مصنوعی: یاد کردن از آنها در واقع یاد کردن از اوست و اندیشیدن در ویژگیهای آنها، اندیشیدن در خود اوست.
لاجرم با دعوی تقصیر من
مدحت شه شد گریبانگیر من
هوش مصنوعی: بنابراین به خاطر ادعای تقصیر من، ستایش از شاه، دامنگیر من شد.
لیک مدحش را درین دیرینه کاخ
بود دربایست میدان فراخ
هوش مصنوعی: اما ستایش او در این کاخ قدیمی باید در یک میدان وسیع انجام گیرد.
می کنم میدان آن زین مثنوی
می دهم آیین مدحش را نوی
هوش مصنوعی: من در اینجا به معرفی و بزرگداشت این مثنوی میپردازم و آن را به شکل جدیدی بیان میکنم.
ور نه بودم مثنوی ها ساخته
خاطر از امثالشان پرداخته
هوش مصنوعی: اگر نبودن ایشان، من هم نمیتوانستم مثنویها را خلق کنم و از نمونههایشان الهام بگیرم.
خاصه نظم این کتاب از بهر اوست
مظهر آیات لطف و قهر اوست
هوش مصنوعی: نظم این کتاب به خاطر اوست و نشاندهنده نعمتها و قدرتهای اوست.
تا چو تقریبی شود انگیخته
باشم اندر ذکر او آویخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که نزدیک به او باشم و در ذکر و یاد او مشغول باشم.
در ثنایش نغز گفتاری کنم
در دعایش ناله و زاری کنم
هوش مصنوعی: در ستایش او سخنان زیبا و شیرینی میگویم و در درخواست و دعا، با دلتنگی و اشتیاق ناله میکنم.
چون ندارم دامن قربی به دست
بایدم در گفت و گوی او نشست
هوش مصنوعی: وقتی که به مقام و موقعیت نزدیک نمیرسم، باید در گفتوگو و ارتباط با او حضور پیدا کنم.