بخش ۷۵ - در بیان آنکه مقصود از اینها که مذکور شد چیست
صانع بیچون چو عالم آفرید
عقل اول را مقدم آفرید
دَه بوَد سلک عقول ای خردهدان
وان دهم باشد مؤثر در جهان
کارگر چون اوست در گیتی تمام
عقل فعالش ازان کردند نام
اوست در عالم مفیض خیر و شر
اوست در گیتی کفیل نفع و ضر
نیستش پیوند جسمانی و جسم
گنج او مستغنی آمد زین طلسم
او به ذات و فعل خود زینها جداست
کرد بیپیوند اینها هر چه خواست
روح انسان زادهٔ تأثیر اوست
نفس حیوان سخرهٔ تدبیر اوست
زیر فرمان ویاند اینها همه
غرق احسان ویاند اینها همه
او شه فرمانده است و دیگران
زیر فرمان وی از فرمانبران
چون به نعت شاهی او آراستهست
راهدان از شاه او را خواستهست
بر جهان فیضی که از وی میرسد
بر وی از بالا پیاپی میرسد
پیش دانا راهدان بوالعجب
فیض بالا را حکیم آمد لقب
روح پاکش نفس گویا گشته اسم
زاده زین عقل است بیپیوند جسم
هست بیپیوندی جسمش مراد
آن که گفت این از پدر بیجفت زاد
زادهای بس پاکدامان آمدهست
نام این زاده سلامان آمدهست
کیست ابسال این تن شهوتپرست
زیر احکام طبیعت گشته پست
تن به جان زندهست و جان از تن مدام
گیرد از ادراک محسوسات کام
هر دو زان رو عاشق یکدیگرند
جز به جبر از صحبت هم نگذرند
چیست آن دریا که در وی بودهاند؟
وز وصال هم در او آسودهاند؟
بحر شهوتهای حیوانیست آن
لجه لذات نفسانیست آن
عالمی در موج او مستغرقند
واندر استغراق او دور از حقند
چیست آن ابسال در صحبت قریب؟
وان سلامان ماند از وی بینصیب
باشد آن تأثیر سن انحطاط
طی شدن آلات شهوت را بساط
کرده جا محبوب طبع اندر کنار
وآلت شهوت فرومانده ز کار
چیست آن میل سلامان سوی شاه؟
وان نهادن رو به تخت عز و جاه؟
میل لذتهای عقلی کردن است
رو به دارالملکِ عقل آوردن است
چیست آن آتش؟ ریاضتهای سخت
تا طبیعت را زند آتش به رخت
سوخت زان آثار طبع و جان بماند
دامن از شهوات حیوانی فشاند
لیک چون عمری به آتش بود خوی
گهگهش درد فراق آمد به روی
زان حکیمش وصف حسن زهره گفت
کرد جانش را به مهر زهره جفت
تا به تدریج او به زهره آرمید
وز غم ابسال و عشق او رهید
چیست زهره؟ آن کمالات بلند
کز وصول آن شود جان ارجمند
زان جمال عقل نورانی شود
پادشاه ملک انسانی شود
با تو گفتم مجمل این اسرار را
مختصر آوردم این گفتار را
گر مفصل بایدت فکری بکن
تا به تفصیل آید اسرار کهن
هم بر این اجمالکاری این خطاب
ختم شد والله اعلم باالصواب
بخش ۷۴ - اشارت به آنکه مراد از این قصه صورت قصه نیست بلکه مقصود از آن معنی دیگر است که بیان کرده خواهد شد: باشد اندر صورت هر قصّهایبخش ۷۶ - خاتمه کتاب: جامی ای کرده بساط عمر طی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.