گنجور

بخش ۷۲ - بیعت دادن پادشاه ارکان دولت خود را با سلامان و تسلیم کردن تخت و تاج را به وی

افسر شاهی چه خوش سرمایه است
تخت سلطانی چه عالی پایه است
هر سری لایق به آن سرمایه نیست
هر قدم شایسته این پایه نیست
چرخ سا پایی سزد این پایه را
عرش سا فرقی شد این سرمایه را
چون سلامان از غم ابسال رست
دل به معشوق همایون فال بست
دامنش ز آلودگی ها پاک شد
همتش را روی در افلاک شد
تارک او گشت در خور تاج را
پای او تخت فلک معراج را
شاه یونان شهریاران را بخواند
سرکشان و تاجداران را بخواند
جشنی آنسان ساخت کز شاهنشهان
نیست در طی تواریخ جهان
بود هر لشکر کش و هر لشکری
حاضر آن جشن از هر کشوری
زان همه لشکرکش و لشکر که بود
با سلامان کرد بیعت هر که بود
جمله دل از سروری برداشتند
سر به طوق بندگی افراشتند
شه مرصع افسرش بر سر نهاد
تخت ملکش زیر پای از زر نهاد
هفت کشور را به وی تسلیم کرد
رسم لشکر داریش تعلیم کرد
کرد انشا در چنان هنگامه ای
از برای وی وصیتنامه ای
بر سر جمع آشکارا نی نهفت
صد گهر ز الماس فکرت سفت و گفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افسر شاهی چه خوش سرمایه است
تخت سلطانی چه عالی پایه است
هوش مصنوعی: پوشش و زینت فرمانروایی بسیار زیباست و جایگاه سلطنت از نظر استحکام و عظمت بسیار بالا و با ارزش است.
هر سری لایق به آن سرمایه نیست
هر قدم شایسته این پایه نیست
هوش مصنوعی: هر کسی برای دستیابی به موفقیت و موفقیت‌های بزرگ، باید شرایط و شایستگی‌های خاصی داشته باشد. برخی افراد به اندازه کافی شایستگی ندارند که به چیزهای بزرگ و سرمایه‌های ارزشمند برسند.
چرخ سا پایی سزد این پایه را
عرش سا فرقی شد این سرمایه را
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به این دارد که ثبات و استحکام پایه‌ای که بر روی آن چیزی بنا شده، در مقایسه با آسمان و عرش خداوند، ارزش و اهمیت بالایی دارد. به عبارت دیگر، زیرساخت و بنیاد یک چیز می‌تواند به اندازه‌ی آسمان و یا اموری بزرگ، مهم و قابل توجه باشد.
چون سلامان از غم ابسال رست
دل به معشوق همایون فال بست
هوش مصنوعی: وقتی سلامان از غم ابسال رهایی یافت، دلش را به معشوق خوشبخت سپرد.
دامنش ز آلودگی ها پاک شد
همتش را روی در افلاک شد
هوش مصنوعی: او خود را از آلودگی‌ها پاک کرد و با تلاش و اراده‌اش به بلندای آسمان‌ها رسید.
تارک او گشت در خور تاج را
پای او تخت فلک معراج را
هوش مصنوعی: او تاج را ترک کرد و پایش بر روی تختی نشسته است که به آسمان منتهی می‌شود.
شاه یونان شهریاران را بخواند
سرکشان و تاجداران را بخواند
هوش مصنوعی: شاه یونان فرمان داد که همه‌ی فرماندهان و کسانی که در عرصه‌ی قدرت و مقام هستند، دور هم جمع شوند.
جشنی آنسان ساخت کز شاهنشهان
نیست در طی تواریخ جهان
هوش مصنوعی: جشنی به این شکلی برپا کردند که در تاریخ هیچ کدام از پادشاهان نتوانسته‌اند مانند آن را برپا کنند.
بود هر لشکر کش و هر لشکری
حاضر آن جشن از هر کشوری
هوش مصنوعی: هر گروهی از جنگجویان و هر سرباز در آن جشن از همه کشورهای مختلف حضور دارند.
زان همه لشکرکش و لشکر که بود
با سلامان کرد بیعت هر که بود
هوش مصنوعی: بنابراین، از میان تمام لشکرها و نیروهایی که بودند، هر کسی که بود با سلامان پیمان دوستی و همکاری بست.
جمله دل از سروری برداشتند
سر به طوق بندگی افراشتند
هوش مصنوعی: همه دل‌ها از حالت خوشحالی و خوشبختی کنار رفتند و سرشان را به نشانه تسلیم و بندگی پایین آوردند.
شه مرصع افسرش بر سر نهاد
تخت ملکش زیر پای از زر نهاد
هوش مصنوعی: سلطان جواهرنشان، تاجش را بر سر نهاد و تخت پادشاهی‌اش را زیر پاهایش از طلا قرار داد.
هفت کشور را به وی تسلیم کرد
رسم لشکر داریش تعلیم کرد
هوش مصنوعی: او هفت کشور را زیر سلطه خود درآورد و قواعد فرمانروایی را به دقت به او آموخت.
کرد انشا در چنان هنگامه ای
از برای وی وصیتنامه ای
هوش مصنوعی: در آن شرایط خاص، او وصیتنامه‌ای برای او نوشت.
بر سر جمع آشکارا نی نهفت
صد گهر ز الماس فکرت سفت و گفت
هوش مصنوعی: در میان جمع، به روشنی چیزی را پنهان نکرد. او صدها گوهر از الماس اندیشه‌اش را جمع کرده و بیان کرد.