بخش ۶۱ - حکایت مکافات یافتن پرویز آنچه با فرهاد کرد از شیرویه
کوهکن کانبازی پرویز کرد
روی در شیرین شورانگیز کرد
دید شیرین سوی خود میل دلش
شد به حکم آنکه دانی مایلش
غیرت عشق آتش سوزان فروخت
خرمن تمکین خسرو را بسوخت
کرد حالی حیله ای تا زال دهر
ریخت اندر ساغر فرهاد زهر
رفت آن بیچاره جانی پر هوس
ماند با شیرین همین پرویز و بس
چرخ کین کش هم همین آیین نهاد
در کف شیرویه تیغ کین نهاد
تا به یک زخمش ز شیرین ساخت دور
وز سریر عشرتش انداخت دور
بخش ۶۰ - آگاه شدن شاه از رفتن سلامان و خبر نایافتن از حال وی و آیینه گیتی نمای را کار فرمودن و حال وی را دانستن: شه چو شد آگاه بعد از چند گاهبخش ۶۲ - اندوهگین شدن شاه از تمادی شعف سلامان به صحبت ابسال و وی را به قوت همت از تمتع به وی بازداشتن: شاه یونان چون سلامان را بدید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کوهکن کانبازی پرویز کرد
روی در شیرین شورانگیز کرد
هوش مصنوعی: کوه کن، که بازی پرویز را به نمایش گذاشت و چهره شیرینش را پر از شوق و هیجان کرد.
دید شیرین سوی خود میل دلش
شد به حکم آنکه دانی مایلش
هوش مصنوعی: شیرین به سمت خود نگاه کرد و دلش به او جذب شد، چون میدانست که او نیز به او تمایل دارد.
غیرت عشق آتش سوزان فروخت
خرمن تمکین خسرو را بسوخت
هوش مصنوعی: غیرت و عشق مانند آتش سوزانی هستند که تمام دارایی و قدرت خسرو را به خاکستر تبدیل کردند.
کرد حالی حیله ای تا زال دهر
ریخت اندر ساغر فرهاد زهر
هوش مصنوعی: حیلهای به کار برد تا زال، که نماد دهر است، زهر را در جام فرهاد به ریخت.
رفت آن بیچاره جانی پر هوس
ماند با شیرین همین پرویز و بس
هوش مصنوعی: آن بیچاره رفت و فقط پرویز با شیرین باقی ماند و پر از آرزوهای بیپایان شد.
چرخ کین کش هم همین آیین نهاد
در کف شیرویه تیغ کین نهاد
هوش مصنوعی: چرخ دشمنی همواره به همین شیوه ادامه دارد و در دست شیر و دلاور، شمشیر انتقام فراهم است.
تا به یک زخمش ز شیرین ساخت دور
وز سریر عشرتش انداخت دور
هوش مصنوعی: او با یک زخم کوچک از عشق شیرینش، از تخت لذت و خوشی پرت شده است.