بخش ۶۰ - آگاه شدن شاه از رفتن سلامان و خبر نایافتن از حال وی و آیینه گیتی نمای را کار فرمودن و حال وی را دانستن
شه چو شد آگاه بعد از چند گاه
زان فراق جانگداز عمر کاه
ناله بر گردون رسانیدن گرفت
وز دو دیده خون چکانیدن گرفت
گفت کز هر جا خبر جستند باز
کس نبود آگاه ازان پوشیده راز
داشت شاه آیینه گیتی نمای
پرده ز اسرار همه گیتی گشای
چون دل عارف نبود از وی نهان
هیچ حالی از بد و نیک جهان
گفت کان آیینه را آرند پیش
تا در آن بیند رخ مقصود خویش
چون بر آن آیینه افتادش نظر
یافت از گمگشتگان خود خبر
هر دو را عشرت کنان در بیشه دید
وز غم ایام بی اندیشه دید
با هم از فکر جهان بودند دور
وز همه اهل جهان یکسر نفور
هر یکی شاد از لقای دیگری
هیچشان غم نی برای دیگری
شاه چون جمعیت ایشان بدید
رحمتی آمد بر ایشانش پدید
بی ملامت کردن خاطر خراش
هر چه دانستی ز اسباب معاش
هر سر مویی فرو نگذاشتی
جمله را آنجا مهیا داشتی
ای خوش آن روشندل پاکیزه رای
کآورد شرط مروت را بجای
هر کجا بیند دو همدم را به هم
خورده جام شادی و غم را به هم
جانشان صافی ز زنگ تفرقه
جامشان ایمن ز سنگ تفرقه
اندر آن اقبالشان یاری کند
واندر آن دولت مددگاری کند
نی که از هم بگسلد پیوندشان
وافکند بر رشته جان بندشان
هر چه بر ارباب آفات آمده ست
یکسر از بهر مکافات آمده ست
نیک کن تا نیک پیش آید تو را
بد مکن تا بد نفرساید تو را
بخش ۵۹ - حکایت گفتن وامق به آن که پرسید مقصود تو از این جست و جوی چیست: خورده دانی گفت با وامق به رازبخش ۶۱ - حکایت مکافات یافتن پرویز آنچه با فرهاد کرد از شیرویه: کوهکن کانبازی پرویز کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شه چو شد آگاه بعد از چند گاه
زان فراق جانگداز عمر کاه
هوش مصنوعی: وقتی شاه بعد از مدتی متوجه شد که از جداییِ دلخراش عمرش کاسته شده است، احساس غم و اندوهی عمیق کرد.
ناله بر گردون رسانیدن گرفت
وز دو دیده خون چکانیدن گرفت
هوش مصنوعی: شکایت و ناله به آسمان رسید و از هر دو چشم اشک ریختن آغاز شد.
گفت کز هر جا خبر جستند باز
کس نبود آگاه ازان پوشیده راز
هوش مصنوعی: او گفت که در هر کجا که جستجو کردند، کسی از آن راز پنهان خبر نداشت.
داشت شاه آیینه گیتی نمای
پرده ز اسرار همه گیتی گشای
هوش مصنوعی: شاه، آینهای داشت که جهان را نشان میداد و پردهای از اسرار همه چیز را کنار میزد.
چون دل عارف نبود از وی نهان
هیچ حالی از بد و نیک جهان
هوش مصنوعی: زمانی که دل عارف از چیزها پنهان باشد، هیچ احساسی از خوب و بد این دنیا در او وجود ندارد.
گفت کان آیینه را آرند پیش
تا در آن بیند رخ مقصود خویش
هوش مصنوعی: گفتند که این آیینه را میآورند تا او بتواند چهرهی مورد نظرش را در آن ببیند.
چون بر آن آیینه افتادش نظر
یافت از گمگشتگان خود خبر
هوش مصنوعی: وقتی نگاهی به آن آینه انداخت، از کسانی که گم شده بودند، مطلع شد.
هر دو را عشرت کنان در بیشه دید
وز غم ایام بی اندیشه دید
هوش مصنوعی: در جنگل، هر دو خوشحال و شاداب دیده شدند و از غم روزگار و مشکلات زندگی بیخبر بودند.
با هم از فکر جهان بودند دور
وز همه اهل جهان یکسر نفور
هوش مصنوعی: آنها از اندیشهی دنیا فاصله گرفته بودند و از همهی مردم جهان بهطور کامل بیزار و متنفر بودند.
هر یکی شاد از لقای دیگری
هیچشان غم نی برای دیگری
هوش مصنوعی: هر کسی به خاطر دیدار دیگری خوشحال است و هیچکدام برای دیگری غم و اندوهی ندارند.
شاه چون جمعیت ایشان بدید
رحمتی آمد بر ایشانش پدید
هوش مصنوعی: وقتی شاه جمعیت آنها را دید، احساسی از رأفت و محبت در دلش شکل گرفت.
بی ملامت کردن خاطر خراش
هر چه دانستی ز اسباب معاش
هوش مصنوعی: بدون اینکه کسی تو را سرزنش کند، به فکر مشکلات خود و هر آنچه که برای روزیات نیاز داری، باش.
هر سر مویی فرو نگذاشتی
جمله را آنجا مهیا داشتی
هوش مصنوعی: هر جزئیاتی را به دقت در نظر گرفتهای و همه چیز را به خوبی آماده کردهای.
ای خوش آن روشندل پاکیزه رای
کآورد شرط مروت را بجای
هوش مصنوعی: خوش به حال آن فرد روشندل و بااخلاق که شرافت و مروت را در زندگی خود به خوبی رعایت میکند.
هر کجا بیند دو همدم را به هم
خورده جام شادی و غم را به هم
هوش مصنوعی: هر جا که دو دوست را ببینی که در کنار هم هستند، شادی و غم آنها نیز در هم آمیخته است.
جانشان صافی ز زنگ تفرقه
جامشان ایمن ز سنگ تفرقه
هوش مصنوعی: روحشان پاک و خالص از آلودگیهای جدایی است و دلهایشان دور از آسیبهای تفرقه، محفوظ و امن است.
اندر آن اقبالشان یاری کند
واندر آن دولت مددگاری کند
هوش مصنوعی: در زمان خوشبختی و شانس، کمکهایی به آنها خواهد رسید و در دوران خوشی، یاری و پشتیبانی برایشان فراهم خواهد شد.
نی که از هم بگسلد پیوندشان
وافکند بر رشته جان بندشان
هوش مصنوعی: اگر نیای که پیوندها را قطع کند و جانها را از هم جدا سازد، به کار بیفتد، همه روابط و ارتباطات دچار تزلزل میشوند.
هر چه بر ارباب آفات آمده ست
یکسر از بهر مکافات آمده ست
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای صاحب قدرت و مقام اتفاق افتاده، به طور کامل به خاطر جبران و مجازات آن است که به او رسیده است.
نیک کن تا نیک پیش آید تو را
بد مکن تا بد نفرساید تو را
هوش مصنوعی: به دیگران خوبی کن تا خوبی به سراغت بیاید و کارهای بد نکن تا از بدیها دور بمانی.