گنجور

بخش ۵۰ - جواب گفتن سلامان پادشاه را

چون سلامان آن نصیحت گوش کرد
بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
گفت شاها بنده رای توام
خاک پای تخت فرسای توام
هر چه فرمودی به جان کردم قبول
لیکن از بی صبری خویشم ملول
نیست از دست دل رنجور من
صبر بر فرموده ات مقدور من
بارها با خویش اندیشیده ام
در خلاصی زین بلا پیچیده ام
لیک چون یادم ازان ماه آمده ست
جان من در ناله و آه آمده ست
ور فتاده چشم من بر روی او
کرده ام روی از دو عالم سوی او
در تماشای رخ آن دلپسند
نی نصیحت مانده بر یادم نه پند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون سلامان آن نصیحت گوش کرد
بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
هوش مصنوعی: وقتی سلامان به نصیحت گوش داد، استعداد و طبیعت او به مانند جواهر در دریا شروع به شکوفا شدن کرد.
گفت شاها بنده رای توام
خاک پای تخت فرسای توام
هوش مصنوعی: سرورم، من بنده نظر و فرمان تو هستم و به قدری در دل خود ارادت دارم که همچون خاک زیر پای تخت تو هستم.
هر چه فرمودی به جان کردم قبول
لیکن از بی صبری خویشم ملول
هوش مصنوعی: هر چه که گفتی، با جان و دل پذیرفتم، اما از بی‌صبری و خوی خودم خسته‌ام.
نیست از دست دل رنجور من
صبر بر فرموده ات مقدور من
هوش مصنوعی: دل رنجور من دیگر تاب و تحمل ندارد و نمی‌تواند به خواسته‌های تو پاسخ دهد.
بارها با خویش اندیشیده ام
در خلاصی زین بلا پیچیده ام
هوش مصنوعی: من بارها با خودم فکر کرده‌ام که چگونه می‌توانم از این مشکل و دردسر رهایی یابم.
لیک چون یادم ازان ماه آمده ست
جان من در ناله و آه آمده ست
هوش مصنوعی: اما وقتی که یاد آن ماه زیبایم می‌افتد، جانم در حال ناله و فریاد است.
ور فتاده چشم من بر روی او
کرده ام روی از دو عالم سوی او
هوش مصنوعی: اگر چشمانم به روی او بیفتد، از دو جهان روی بر می‌گردانم و فقط به او توجه می‌کنم.
در تماشای رخ آن دلپسند
نی نصیحت مانده بر یادم نه پند
هوش مصنوعی: در دیدن چهره خوشایند او، هیچ نصیحتی در ذهنم نمانده و فقط به زیبایی او فکر می‌کنم.