بخش ۵ - در مدح پادشاه دین پناه ظل الله فی الارضین علی مفارق الضعفاء و المساکین
در خم این گنبد عالی اساس
چیست شغل شاکر منعم شناس
در مقام شاکری بودن مقیم
بر کرم های جهاندار کریم
آن کرم خاصه که حکمش شامل است
وان وجود پادشاه عادل است
شاه عادل نیست جز ظل اله
خلق را ضل اله آمد پناه
هر چه ذات شخص ازان پیرایه بست
پیش دانا مثل آن در سایه هست
هست ازین رو سایه عین سایه دار
هان و هان تا ننگری در سایه خوار
سایه عکس ذات صاحب سایه است
وز صفات ذات او پر مایه است
هر چه در ذاتش نهان است از صفات
باشد از سایه هویدا در جهات
از شکوه خسروان کامکار
می شود فر الهی آشکار
ور بر این دعوی تو را باید گواه
رو نظر کن در شه عالم پناه
شهریاری کان یسار و یم یمین
عرصه ملک جمش زیر نگین
شاه یعقوب آن جهانداری که هست
با علوش ذروه افلاک پست
ملک هستی فسحت میدان او
گوی گردون در خم چوگان او
خاک نعل رخش او بوسد هلال
پشت کوز او بر این معنیست دال
بر سر این طارم دور از گزند
قدر او زین خاکبوسی شد بلند
دست او رسم کرم را تازه کرد
جود حاتم را بلند آوازه کرد
نام او دیباچه دیوان عدل
حکم او سنجیده میزان عدل
نور عدلش در شبستان عدم
کرده حبس ظلمت ظلم و ستم
شد ز حسن خلق مشهور ز من
هست میراث وی این خلق حسن
والدش موکب به دار الخلد راند
از وی این خلق حسن میراث ماند
پایه ای از تخت او چرخ کبود
تاجداران پیش تختش در سجود
پیش تختش کس ز سجده سر نتافت
هر که سر برتافت از وی سر نیافت
سروری سر خاک راهش کردن است
آبرو رو در رهش آوردن است
هر که را سر در ره او خاک شد
خاک او تاج سر افلاک شد
هر که را خاک درش داد آبروی
شد هر آب رو به چشمش آب جوی
مدح او خواهم که گویم سال ها
یابم از مداحیش اقبال ها
لیک کوته می کنم این باب را
مختصر می سازم این اطناب را
جرم خورشید از افق گشته بلند
عالمی از پرتو او بهره مند
نیست حد ذره بی دست و پای
تا به مدح او شود دستانسرای
مدح او گفتن نه حد هر کس است
نام او گفتم همین مدحش بس است
بخش ۴ - حکایت آن غلام نخوتکیش که به واسطهٔ مکنت خواجهٔ خویش از محنت قحط و تنگسالی بیباک بود و لاابالی: در دیار مصر قحطی خاست سختبخش ۶ - حکایت آن شاعر که دعوی مداحی شاه کرد و نامه ای مختصر به نام شاه پیش آورد: شاعری شد پیش شاه نامور
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در خم این گنبد عالی اساس
چیست شغل شاکر منعم شناس
هوش مصنوعی: در زیر این آسمان بزرگ، چه چیزی وجود دارد؟ شغلی که من در آن مشغول به کار هستم، شکرگزاری و شناخت نعمتهاست.
در مقام شاکری بودن مقیم
بر کرم های جهاندار کریم
هوش مصنوعی: همیشه در حال سپاسگزاری باش و در کنار مهربانیها و بخششهای پروردگار و انسانهای نیکوکار قرار بگیر.
آن کرم خاصه که حکمش شامل است
وان وجود پادشاه عادل است
هوش مصنوعی: این کرم ویژه که دستورش برای همه است و آن وجودی که پادشاه عادل به حساب میآید.
شاه عادل نیست جز ظل اله
خلق را ضل اله آمد پناه
هوش مصنوعی: پادشاهی که عادل نباشد، جز سایهای از رحمت خداوند نیست و این رحمت به مردمان پناه میآورد.
هر چه ذات شخص ازان پیرایه بست
پیش دانا مثل آن در سایه هست
هوش مصنوعی: هر چه ویژگیهای واقعی یک فرد بیشتر شفاف و آشکار باشد، در نظر افراد باهوش و آگاه مانند سایهای از آن ویژگیها قابل مشاهده است.
هست ازین رو سایه عین سایه دار
هان و هان تا ننگری در سایه خوار
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری میکند که ممکن است در زندگی با چالشها و موانع مواجه شویم که ظاهراً ناامیدکننده به نظر میرسند. به ما هشدار میدهد که نباید به این موانع بیتوجه باشیم یا در برابرشان تسلیم شویم. همچنین، تأکید میکند که باید هوشیار باشیم و بر روی خودمان و آیندهامان تمرکز کنیم تا در سایه و تحت تاثیر منفی این موانع قرار نگیریم.
سایه عکس ذات صاحب سایه است
وز صفات ذات او پر مایه است
هوش مصنوعی: سایه نمایانگر تصویر存在 شخصی است و ویژگیهای او را نشان میدهد.
هر چه در ذاتش نهان است از صفات
باشد از سایه هویدا در جهات
هوش مصنوعی: هر چیزی که در وجودش پنهان است، از ویژگیها و صفات اوست که در اطراف آن بهوضوح نمایان میشود.
از شکوه خسروان کامکار
می شود فر الهی آشکار
هوش مصنوعی: از زیبایی و قدرت شاهان، جلوهای از فضل الهی نمایان میشود.
ور بر این دعوی تو را باید گواه
رو نظر کن در شه عالم پناه
هوش مصنوعی: اگر در این ادعا به گواهی نیاز داری، به اطراف نگاه کن و در شهری که پناه عالم است، را جستجو کن.
شهریاری کان یسار و یم یمین
عرصه ملک جمش زیر نگین
هوش مصنوعی: شهری که بر ثروت و قدرت تکیه دارد، در زمینی که در سلطنت جمشور قرار دارد، تا به حال در زیر نشانهای خاص و ارزنده قرار گرفته است.
شاه یعقوب آن جهانداری که هست
با علوش ذروه افلاک پست
هوش مصنوعی: شاه یعقوب، دنیایی را که در آن هست با عظمت و مقام بلندش از بالاترین نقاط آسمان نیز برتر میسازد.
ملک هستی فسحت میدان او
گوی گردون در خم چوگان او
هوش مصنوعی: پادشاهی به نام هستی، فضای وسیعی دارد و گردش زمین در دامنهی قدرت او قرار دارد.
خاک نعل رخش او بوسد هلال
پشت کوز او بر این معنیست دال
هوش مصنوعی: خاکی که نعل اسب او بر آن میخورد، با افتخار بوسه میزند و هلالی که در پشت کوههای او قرار دارد، به این معنا اشاره دارد.
بر سر این طارم دور از گزند
قدر او زین خاکبوسی شد بلند
هوش مصنوعی: در بالای این عرش، دور از آسیب، مقام او به خاطر سجده بر خاک، به مرتبهای بلند رسیده است.
دست او رسم کرم را تازه کرد
جود حاتم را بلند آوازه کرد
هوش مصنوعی: او با دستانش نیکی و بخشش را به روز رساند و نام حاتم، که به نوعدوستی مشهور بود، را بلندتر کرد.
نام او دیباچه دیوان عدل
حکم او سنجیده میزان عدل
هوش مصنوعی: نام او آغازگر کتاب عدالت است و قضاوت او معیاری برای سنجش انصاف و برابری.
نور عدلش در شبستان عدم
کرده حبس ظلمت ظلم و ستم
هوش مصنوعی: نور عدل او در فضای تاریک وجود، موجب محبوس شدن ظلمت ظلم و ستم شده است.
شد ز حسن خلق مشهور ز من
هست میراث وی این خلق حسن
هوش مصنوعی: به خاطر رفتار خوب و دلنشینم، معروف شدهام و این خوبیها به من به ارث رسیدهاند.
والدش موکب به دار الخلد راند
از وی این خلق حسن میراث ماند
هوش مصنوعی: والدش او را به بهشت برد و این زیبایی از او به یادگار باقی مانده است.
پایه ای از تخت او چرخ کبود
تاجداران پیش تختش در سجود
هوش مصنوعی: پایه تخت او مانند چرخ آسمان است و تاجداران در مقابل تختش در حال عبادت و احترام هستند.
پیش تختش کس ز سجده سر نتافت
هر که سر برتافت از وی سر نیافت
هوش مصنوعی: هیچ کس پیش او از سر به سجده نمیافتد؛ زیرا هر کسی که سر خود را بلند کند، دیگر از او سر نمییابد.
سروری سر خاک راهش کردن است
آبرو رو در رهش آوردن است
هوش مصنوعی: وقتی کسی را در جایگاه بزرگی قرار میدهند، باید به یاد داشته باشیم که حفظ احترام و شخصیت او در اولویت است و برای این کار باید به او احترام بگذاریم و در مسیر زندگیاش، حرمت او را حفظ کنیم.
هر که را سر در ره او خاک شد
خاک او تاج سر افلاک شد
هوش مصنوعی: کسی که در راه حق humble و خاضع باشد، در واقع همان فرد، مقام و ارجمندی در عالم بالا پیدا میکند.
هر که را خاک درش داد آبروی
شد هر آب رو به چشمش آب جوی
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود تواضع و فروتنی داشته باشد، به احترام و اعتبار میرسد؛ و هر شخصی که به خود ببالد و بزرگنمایی کند، در نظر دیگران کوچک و بیاهمیت جلوه میکند.
مدح او خواهم که گویم سال ها
یابم از مداحیش اقبال ها
هوش مصنوعی: میخواهم از او ستایش کنم، زیرا سالها موفقیتها را از مدیحت به دست میآورم.
لیک کوته می کنم این باب را
مختصر می سازم این اطناب را
هوش مصنوعی: اما من این موضوع را کوتاه میکنم و این توضیحات را به صورت مختصر بیان میکنم.
جرم خورشید از افق گشته بلند
عالمی از پرتو او بهره مند
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر بلندیاش از افق، گناهی ندارد و به همین دلیل، جهانی از نور و روشنایی او بهرهمند شده است.
نیست حد ذره بی دست و پای
تا به مدح او شود دستانسرای
هوش مصنوعی: هیچ محدودیتی برای یک ذره وجود ندارد که نتواند در وصف او دست به شعر و ستایش بزند.
مدح او گفتن نه حد هر کس است
نام او گفتم همین مدحش بس است
هوش مصنوعی: ستایش او فراتر از توان هر فردی است و وقتی نام او را بر زبان میآورم، این خود نشانهای از بزرگیش است و همین برای مدح او کافی است.