بخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر
چون سلامان مایل ابسال شد
طالع ابسال فرخ فال شد
یافت آن مهر قدیم او نوی
شد بدو پیوند امیدش قوی
فرصتی می جست تا بیگاه و گاه
یابد اندر خلوت آن ماه راه
کام دل از لعل او حاصل کند
جان شیرین با لبش واصل کند
تا شبی سویش به خلوت راه یافت
نقد جان بر دست پیش او شتافت
همچو سایه زیر پای او فتاد
وز تواضع رو به پای او نهاد
شه سلامان نیز با صد عز و ناز
کرد دست مرحمت سویش دراز
چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفت
کام جان از چشمه نوشش گرفت
هر دو را از بوسه شد آغاز کار
زانکه بوس آمد قلاووز کنار
بس که می سودند با هم لب به لب
شد لبالب هر دو را جام طرب
گرچه لبهاشان به هم بسیار سود
ماند باقی آنچه اصل کار بود
بهر سودایی که در سر داشتند
پرده شرم از میان برداشتند
شد گشاده در میان بندی که بود
سخت تر شد میل پیوندی که بود
داشت شکر آن یکی شیر این دگر
شد به هم آمیخته شیر و شکر
کام جان پر شیر و شکر بودشان
تا شکر خواب سحر بربودشان
بخش ۴۳ - حکایت آن زاغ بر لب دریای شور که حواصل وی را آب شیرین می داد اما وی را آن قبول نیفتاد: بود همچون بوم زاغی روز کوربخش ۴۵ - بیدار شدن سلامان از خواب شب و طلب داشتن ابسال را به مجلس طرب: صبحدم کین شاهد مشکین نقاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون سلامان مایل ابسال شد
طالع ابسال فرخ فال شد
هوش مصنوعی: زمانی که سلامان عاشق ابسال شد، سرنوشت ابسال به نیکویی تغییر کرد.
یافت آن مهر قدیم او نوی
شد بدو پیوند امیدش قوی
هوش مصنوعی: او دوباره به عشق قدیمی خود رسید و با این پیوند، امیدش به زندگی بیشتر و قویتر شد.
فرصتی می جست تا بیگاه و گاه
یابد اندر خلوت آن ماه راه
هوش مصنوعی: او در پی فرصتی است تا در زمانی نامعلوم و در تنهایی با آن ماه زیبا دیدار کند.
کام دل از لعل او حاصل کند
جان شیرین با لبش واصل کند
هوش مصنوعی: دل را از زیبایی و خلوص او سیراب میکند و جان شیرینش را با لبهایش به هم پیوند میزند.
تا شبی سویش به خلوت راه یافت
نقد جان بر دست پیش او شتافت
هوش مصنوعی: شبی به تنهایی به او نزدیک شدم و در آنجا جانم را با احترام و عشق به او تقدیم کردم.
همچو سایه زیر پای او فتاد
وز تواضع رو به پای او نهاد
هوش مصنوعی: مانند سایهای زیر پای او قرار گرفتم و از روی تواضع به پای او سجده کردم.
شه سلامان نیز با صد عز و ناز
کرد دست مرحمت سویش دراز
هوش مصنوعی: شاه سلامان با ناز و زیبایی خاصی، دست محبتش را به سمت او دراز کرد.
چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفت
کام جان از چشمه نوشش گرفت
هوش مصنوعی: زمانی که قبا (لباس) تنگ او را در آغوش گرفت، جانش از چشمهی نوش (شیرینی زندگی) طعم خوشی گرفت.
هر دو را از بوسه شد آغاز کار
زانکه بوس آمد قلاووز کنار
هوش مصنوعی: هر دو به وسیلهی بوسه کارشان آغاز شد، زیرا بوسه مانند زنجیری است که آنها را به هم وصل کرد.
بس که می سودند با هم لب به لب
شد لبالب هر دو را جام طرب
هوش مصنوعی: از بس که آنها با خوشحالی و شوق فراوان با یکدیگر بودهاند، جام شادی هر دو پر شده و لب به لب گردیده است.
گرچه لبهاشان به هم بسیار سود
ماند باقی آنچه اصل کار بود
هوش مصنوعی: اگرچه لبها به هم نزدیک هستند و به هم میرسند، اما اصل و واقعیت ماجرا چیز دیگری است.
بهر سودایی که در سر داشتند
پرده شرم از میان برداشتند
هوش مصنوعی: به خاطر آرزویی که در دل داشتند، حجاب شرم را کنار زدند.
شد گشاده در میان بندی که بود
سخت تر شد میل پیوندی که بود
هوش مصنوعی: در وسط بند و زنجیری که در آن بود، دروازهای باز شد، ولی تمایل به پیوستگی و ارتباطی که وجود داشت، سختتر شد.
داشت شکر آن یکی شیر این دگر
شد به هم آمیخته شیر و شکر
هوش مصنوعی: شیر و شکر همدیگر را پیدا کرده و در هم آمیختهاند. این ترکیب به معنای دلپذیری و زیبایی است که از ترکیب دو عنصر شیرین و لذیذ به وجود آمده.
کام جان پر شیر و شکر بودشان
تا شکر خواب سحر بربودشان
هوش مصنوعی: زندگی آنها پر از لذت و خوشی بود، اما ناگهان شیرینی زندگیشان بر اثر یک خواب ناآگاهانه از بین رفت.