بخش ۴۳ - حکایت آن زاغ بر لب دریای شور که حواصل وی را آب شیرین می داد اما وی را آن قبول نیفتاد
بود همچون بوم زاغی روز کور
جا گرفته بر لب دریای شور
بودی از دریای شور آبشخورش
دادی آن شورابه طعم شکرش
از قضا مرغی حواصل نام او
حوصله سر چشمه انعام او
سایه دولت به فرق او فکند
نامدش شورابه دریا پسند
گفت پیش آی ای ز شوری در گله
کآب شیرینت دهم از حوصله
گفت ترسم کآب شیرین چون چشم
طعم آب شور گردد ناخوشم
زآب شیرین مانم و باشد نفور
طبع من ز آبشخور دریای شور
بر لب دریا نشسته روز و شب
در میان هر دو مانم تشنه لب
به که سازم هم به آب شور خویش
تا نیاید رنج بی آبیم پیش
بخش ۴۲ - تأثیر کردن حیله های ابسال در سلامان و مایل شدن به سوی وی: چون سلامان با همه حلم و وقاربخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر: چون سلامان مایل ابسال شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود همچون بوم زاغی روز کور
جا گرفته بر لب دریای شور
هوش مصنوعی: مانند یک زاغ که در روزهای تاریک در حاشیه یک دریاچه پرموج نشسته است، در حالتی پنهان و نامشخص قرار دارد.
بودی از دریای شور آبشخورش
دادی آن شورابه طعم شکرش
هوش مصنوعی: تو از دریا همان آبی را به من دادی که به خاطر طعم شیرینش، به مانند شکر است.
از قضا مرغی حواصل نام او
حوصله سر چشمه انعام او
هوش مصنوعی: به طور اتفاقی مرغی به نام حواصل در کنار چشمهای که نعمتها و برکات فراوانی داشت، نشسته بود.
سایه دولت به فرق او فکند
نامدش شورابه دریا پسند
هوش مصنوعی: سایهی قدرت بر سر او افتاده و او را از آشفتهگی دریا به دور نگهداشته است.
گفت پیش آی ای ز شوری در گله
کآب شیرینت دهم از حوصله
هوش مصنوعی: بیا نزدیک، ای کسی که از عشق و شور و شوق در دل داری، تا من بتوانم به تو آب شیرین و لذتبخش بدهم، از صبر و حوصلهام.
گفت ترسم کآب شیرین چون چشم
طعم آب شور گردد ناخوشم
هوش مصنوعی: میترسم که اگر آب شیرین، طعم آب شور را بگیرد، دیگر برایم خوشایند نخواهد بود.
زآب شیرین مانم و باشد نفور
طبع من ز آبشخور دریای شور
هوش مصنوعی: من همچون آب شیرین هستم، اما ناخوشایند بودن طبیعتم از آبی است که از دریای شور مینوشم.
بر لب دریا نشسته روز و شب
در میان هر دو مانم تشنه لب
هوش مصنوعی: در کنار دریا نشستهام و شب و روز در حالی که دلم تشنه است، میان دو دنیا احساس گمگشتگی میکنم.
به که سازم هم به آب شور خویش
تا نیاید رنج بی آبیم پیش
هوش مصنوعی: با کی درد دل کنم که خودم هم درگیر مشکلاتم هستم و نمیخواهم کسی از مشکل بیآبی من خبر داشته باشد.