بخش ۳۷ - حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری عطای ممدوح خود فضلون
بود قطران نکته دانی سحرساز
قطره ای از کلک او دریای راز
بهر دریا بخشش فضلون لقب
گفت مدحی سر به سر فضل و ادب
طبع فضلون چون بر آن اقبال کرد
دامنش از مال مالامال کرد
روز دیگر مدحت او را بخواند
ضعف اول سیم و زر بر وی فشاند
همچنین روز دگر این کار کرد
روزها این کار را تکرار کرد
شد ز بس تضعیف چندان آن صله
که به تنگ آمد ازانش حوصله
چون درآمد شب چو برق از جای جست
وز حریم فضل فضلون بار بست
بامدادانش طلب کرد و نیافت
گفت مسکین روی ازین دولت بتافت
بودیم تا دست بر بذل درم
با ویم این بود دستور کرم
لیکن او را تاب این بخشش نبود
در سفر زین آستان کوشش نمود
بخش ۳۶ - در صفت جود و سخا و بذل و عطای وی: بود در جود و سخا دریا کفیبخش ۳۸ - اشارت به آنکه مقصود ازین مدحت ها مدحت شهریار کامگاریست خلدالله ملکه و سلطانه: شب خرد آن ناصح شیرین خطاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود قطران نکته دانی سحرساز
قطره ای از کلک او دریای راز
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره میشود که یک قطره از هنر و توانایی یک هنرمند میتواند تمام عمق و رازهای جهان را در خود داشته باشد. یعنی حتی کوچکترین اثر یا نکتهای از یک هنرمند میتواند تجلیگر دانایی و زیباییهای بزرگ باشد.
بهر دریا بخشش فضلون لقب
گفت مدحی سر به سر فضل و ادب
هوش مصنوعی: برای دریا، بخشش و فضل به عنوان ویژگیهایی شناخته میشود و شعر به ستایش فضیلتها و ادب میپردازد. در اینجا بر اهمیت این صفات تأکید شده و به نوعی در مدح آنها صحبت شده است.
طبع فضلون چون بر آن اقبال کرد
دامنش از مال مالامال کرد
هوش مصنوعی: زمانی که طبیعت کسی به خوبی و خوشبختی روی آورد، او را به ثروت فراوان میرساند و زندگیاش را پر از نعمت میکند.
روز دیگر مدحت او را بخواند
ضعف اول سیم و زر بر وی فشاند
هوش مصنوعی: در روز دیگری او را ستایش کرد و در این میان، کماهمیتی طلا و نقره بر روی او تأثیر گذاشت.
همچنین روز دگر این کار کرد
روزها این کار را تکرار کرد
هوش مصنوعی: در روزهای دیگر نیز، او همچنان این کار را انجام داد و این کار را روزها تکرار کرد.
شد ز بس تضعیف چندان آن صله
که به تنگ آمد ازانش حوصله
هوش مصنوعی: به خاطر آسیبهای زیاد، آن رابطه یا ارتباط به حدی ضعیف شد که دیگر تحمل آن برای شخص دشوار گردید.
چون درآمد شب چو برق از جای جست
وز حریم فضل فضلون بار بست
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا رسید، مثل برق ناگهان ظاهر شد و از دامان فضل فضیلت باران رحمت فرود آورد.
بامدادانش طلب کرد و نیافت
گفت مسکین روی ازین دولت بتافت
هوش مصنوعی: صبحی که به دنبال او رفت و نیافت، با حسرت گفت: بیچاره، این نعمت را رها کرده است.
بودیم تا دست بر بذل درم
با ویم این بود دستور کرم
هوش مصنوعی: ما در کنار هم بودیم تا با سخاوت و مهربانی، دست از بخشیدن برداریم. این نشاندهندهی روش و رفتار کریمانه است.
لیکن او را تاب این بخشش نبود
در سفر زین آستان کوشش نمود
هوش مصنوعی: اما او توانایی این نوع بخشش را نداشت و در این سفر از درگاه حق تلاش کرد.