بخش ۳۶ - در صفت جود و سخا و بذل و عطای وی
بود در جود و سخا دریا کفی
بل کش از بحر عطا دریا کفی
پر شدی از فیض آن ابر کرم
عرصه گیتی ز دینار و درم
نسبتش کم کن به دریا کو ز کف
گوهر افکندی به بیرون وین صدف
ز ابر بودی دست جود او فره
ابر باشد قطره بخش او بدره ده
بزم جودش را چو می آراستم
نسبتش با معن و حاتم خواستم
لیک اندر جنب وی بی قال و قیل
معن باشد مبخل و حاتم بخیل
بس که دستش داشتی با بسط خوی
تافتی انگشت او از قبض روی
قبض کف گر خواستی انگشت او
خم نکردی پشت خود در مشت او
گر گذشتی بر در او سایلی
از جفای فاقه خون گشته دلی
بس که بر وی بار احسان ریختی
تک زنان از بار آن بگریختی
بخش ۳۵ - در صفت کمانداری و تیراندازی وی: شه چو گشتی بعد چوگان باختنبخش ۳۷ - حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری عطای ممدوح خود فضلون: بود قطران نکته دانی سحرساز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود در جود و سخا دریا کفی
بل کش از بحر عطا دریا کفی
هوش مصنوعی: در دریای بخشش و generosity، گوشهای از آن به اندازه یک کف دست وجود دارد که میتوان از آن استفاده کرد.
پر شدی از فیض آن ابر کرم
عرصه گیتی ز دینار و درم
هوش مصنوعی: تو از نعمت آن ابر رحمت پر شدهای، به طوری که زمین از ثروت و برکت پر شده است.
نسبتش کم کن به دریا کو ز کف
گوهر افکندی به بیرون وین صدف
هوش مصنوعی: به او نسبت کم بده، زیرا مانند دریا نیست که گوهر را از خود به بیرون بیندازد و این صدف هم همینطور است.
ز ابر بودی دست جود او فره
ابر باشد قطره بخش او بدره ده
هوش مصنوعی: بارش رحمت او چون ابر است و هر قطرهای که میبارد، مانند بخشش سخاوت اوست که به همه میرسد.
بزم جودش را چو می آراستم
نسبتش با معن و حاتم خواستم
هوش مصنوعی: وقتی که مهمانی بخشش او را تزیین میکردم، خواستم نسبت او را با معن و حاتم مقایسه کنم.
لیک اندر جنب وی بی قال و قیل
معن باشد مبخل و حاتم بخیل
هوش مصنوعی: اما در کنار او، بدون گفت و گو، معنا وجود دارد؛ برخی مانند مبخل (بخیل) و حاتم (سخاوت مند)، هر دو در ذات خود به یکسان نیستند.
بس که دستش داشتی با بسط خوی
تافتی انگشت او از قبض روی
هوش مصنوعی: به خاطر نزدیکی و توجه زیادی که به او داشتی، چنان مجذوبش شدهای که حتی نمیتوانی او را به درستی درک کنی و احساساتش را به خوبی ببینی.
قبض کف گر خواستی انگشت او
خم نکردی پشت خود در مشت او
هوش مصنوعی: اگر میخواهی برانگیزانی، باید قدرت و توانایی خود را هرگز نادیده نگیری و از وجود خود به درستی استفاده کنی. نمیتوانی از دستاوردها یا محدودیتهایت غافل شوی و باید با شجاعت و عزمی راسخ به سمت خواستههایت حرکت کنی.
گر گذشتی بر در او سایلی
از جفای فاقه خون گشته دلی
هوش مصنوعی: اگر بر در او بگذری، به یاد داشته باش که دل کسی به خاطر ظلم و بیرحمی به خون نشسته است.
بس که بر وی بار احسان ریختی
تک زنان از بار آن بگریختی
هوش مصنوعی: به خاطر احسان و لطفی که به او کردی، دیگران از زیر بار این محبت ها فرار کردند.
حاشیه ها
1403/09/02 19:12
مجتبی قدیانی
در بیت ششم، مصرع دوم، بنظر میاید که واژه مبخل درست باشد که به بخل نسبت دهد، مدخل معنای درستی نمیرساند.