بخش ۳۴ - صفت چوگان باختن وی با همسران و گوی بردن وی از دیگران
چون تن از خواب سحر آسودیش
بامدادان عزم میدان بودیش
صبحدم چون شاه این نیلی تتق
بارگی راندی به میدان افق
شه سلامان نیز مست و نیمخواب
پای کردی سوی میدان در رکاب
با گروهی از نژاد خسروان
خردسال و تازه روی و نوجوان
هر یکی در خیل خوبان سروری
آفت ملکی بلای کشوری
صولجان بر کف به میدان تاختی
گوی زرکش در میان انداختی
یک به یک چوگان زنان جویان حال
گرد یک مه حلقه کرده صد هلال
گرچه بودی زخم چوگان از همه
بود چابکتر سلامان از همه
گوی بردی از همه با صد شتاب
گوی مه بود و سلامان آفتاب
با هلالی صولجان دنبال ماه
حال گویان می شدی تا حالگاه
گوی اگر صدبار از آنجا باز پس
آمدی هر بار حال این بود و بس
آری آن کس را که دولت یار شد
وز نهال بخت برخودار شد
هیچ چوگان زیر این چرخ کبود
گوی نتواند ز میدانش ربود
بخش ۳۳ - در صفت بزم عیش سازی و سرود عشرت پردازی وی: شب که از هر کار دل پرداختیبخش ۳۵ - در صفت کمانداری و تیراندازی وی: شه چو گشتی بعد چوگان باختن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون تن از خواب سحر آسودیش
بامدادان عزم میدان بودیش
هوش مصنوعی: وقتی بدن از خواب صبحگاهی بیدار میشود، تصمیم میگیرد که به میدان برود.
صبحدم چون شاه این نیلی تتق
بارگی راندی به میدان افق
هوش مصنوعی: صبح زود، مانند یک پادشاه، رنگ آبی نیلویی را به خوبی به میدان افق منتقل کردی.
شه سلامان نیز مست و نیمخواب
پای کردی سوی میدان در رکاب
هوش مصنوعی: شاه سلامان نیز در حالی که مکدر و نیمهخواب بود، به سمت میدان رفته و سوار بر اسبش شد.
با گروهی از نژاد خسروان
خردسال و تازه روی و نوجوان
هوش مصنوعی: با جمعیتی از جوانان باهوش و تازهکار از نسل شاهان خسرو.
هر یکی در خیل خوبان سروری
آفت ملکی بلای کشوری
هوش مصنوعی: هر یک از زیباییها و خوبان، قدرت و سلطه خاص خود را دارند که میتواند برای سرزمینها و جوامع خطرناک باشد.
صولجان بر کف به میدان تاختی
گوی زرکش در میان انداختی
هوش مصنوعی: تو با شجاعت و قدرت به میدان جنگ رفتی و گوی زرینی را در وسط میدان رها کردی.
یک به یک چوگان زنان جویان حال
گرد یک مه حلقه کرده صد هلال
هوش مصنوعی: تعدادی چوگان باز در حال بازی هستند و دور هم جمع شدهاند. در این جمع، یک ماه در وسط قرار دارد و حلقهای از هلالها دور آن دیده میشود.
گرچه بودی زخم چوگان از همه
بود چابکتر سلامان از همه
هوش مصنوعی: با اینکه زخم چوب بازی برای همه سخت است، اما سلامان از همه سریعتر و چابکتر است.
گوی بردی از همه با صد شتاب
گوی مه بود و سلامان آفتاب
هوش مصنوعی: تو با سرعتی همچون باد برنده شدی، چرا که تو خود مظهر مه و سلامتی همچون آفتاب هستی.
با هلالی صولجان دنبال ماه
حال گویان می شدی تا حالگاه
هوش مصنوعی: با دقت و شوق، در جستجوی زیبایی ماه، مانند هلالی نرم و لطیف در حال حرکت بودی و به گفتن حال و احوال مشغول بودی.
گوی اگر صدبار از آنجا باز پس
آمدی هر بار حال این بود و بس
هوش مصنوعی: اگر حتی صد بار هم از آنجا برگردی، همیشه حال تو همین خواهد بود و بس.
آری آن کس را که دولت یار شد
وز نهال بخت برخودار شد
هوش مصنوعی: به راستی، کسی که همراهی خوشبختی نصیبش شود و از درخت سرنوشت خویش بهرهمند گردد، موفق و کامیاب خواهد بود.
هیچ چوگان زیر این چرخ کبود
گوی نتواند ز میدانش ربود
هوش مصنوعی: هیچ بازیکن چوگانی نمیتواند گوی را از میدان بازیکنندهای که زیر این آسمان آبی قرار دارد، برباید.
حاشیه ها
1400/05/07 06:08
آپادا
صولجان: چوگان که میشه استعاره از جنگ کرد
حالگاه: میدانی که در آن چوگان بازی میکنند و این میشه استعاره از میدان جنگ
درباره سلامان و ابسال هم انواع قصه ها اومده
در دو بیت نهایی شاعر هدف از شعر رو بیان میکنه