گنجور

بخش ۲۴ - حکایت شخصی که در ولادت فرزند از بزرگی استمداد همت کرده بود و باز از برای خلاصی از شر وی از همان بزرگ استمداد می کرد

پیش شیخی رفت آن مرد فضول
بهر بی فرزندیش خاطر ملول
گفت با من دار شیخا همتی
تا ببخشد کردگارم دولتی
تازه سروی روید از آب و گلم
کز وجود او بیاساید دلم
یعنی آید در کنارم یک پسر
کز جمال او شود روشن بصر
شیخ گفتا خویش را رنجه مدار
واگذار این کار را با کردگار
در هر آن کاری که آری روی و رای
مصلحت را از تو به داند خدای
گفت شیخا من بدین مقصود اسیر
مانده ام از من عنایت وامگیر
از دعا شو قاصد بهبود من
تا به زودی رو دهد مقصود من
شیخ حالی در دعا برداشت دست
بر نشان افتاد تیر او ز شست
یک پسر چون آهوی چین مشکبار
از شکارستان غیبش شد شکار
چون نهال شهوت و شاخ هوا
یافت در آب و گلش نشو و نما
با حریفان باده نوشیدن گرفت
در پی هر کام کوشیدن گرفت
مست شد جا بر کنار بام کرد
دختر همسایه را بدنام کرد
شوهر دختر ز پیش او گریخت
ورنه خونش را به خنجر خواست ریخت
شحنه را دادند ازین صورت خبر
بدره های زر طمع کرد از پدر
روز و شب این بود کار و بار او
فاش شد در شهر و کو کردار او
نی نصیحت را اثر بودی در او
نی سیاست کارگر بودی در او
چون پدر زین کار و بار آمد به تنگ
باز زد در دامن آن شیخ چنگ
که ندارم غیر تو فریادرس
رحم کن بر من به فریادم برس
کن دعای دیگر اندر کار او
وز سر من دور کن آزار او
شیخ گفت آن روز من گفتم تو را
که مکن الحاح و بگذر زین دعا
عفو می خواه از خدا و عافیت
کین بود در هر دو عالم کافیت
چون ببندی بار رحلت زین دیار
نی پسر نی دخترت آید به کار
بنده ای در بندگی بی بند باش
هر چه می آید بدان خرسند باش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش شیخی رفت آن مرد فضول
بهر بی فرزندیش خاطر ملول
هوش مصنوعی: مردی که زیاد در امور مردم دخالت می‌کرد، به نزد یک عالم دینی رفت تا درباره بی‌فرزندی‌اش مشاوره بگیرد و از این موضوع ناراحت بود.
گفت با من دار شیخا همتی
تا ببخشد کردگارم دولتی
هوش مصنوعی: شیخا، به من کمک کن تا خداوند به من عطا کند و مرا مورد بخشش قرار دهد.
تازه سروی روید از آب و گلم
کز وجود او بیاساید دلم
هوش مصنوعی: چندین روزن جوانه‌ها از آب می‌رویند و من از وجود آن گل آرامش می‌یابم و دلم راحت می‌شود.
یعنی آید در کنارم یک پسر
کز جمال او شود روشن بصر
هوش مصنوعی: یک پسر زیبا کنار من می‌آید که زیبایی او چشمانم را روشن می‌سازد.
شیخ گفتا خویش را رنجه مدار
واگذار این کار را با کردگار
هوش مصنوعی: شیخ گفت: خودت را زحمت نده، بگذار این کار را به خدا بسپار.
در هر آن کاری که آری روی و رای
مصلحت را از تو به داند خدای
هوش مصنوعی: هر کاری که انجام بدهی، خدا می‌داند که چه چیزی به صلاح توست و چه چیزی را باید انتخاب کنی.
گفت شیخا من بدین مقصود اسیر
مانده ام از من عنایت وامگیر
هوش مصنوعی: شیخ، من به خاطر هدفی که دارم در بند مانده‌ام، پس لطف و توجه خود را از من دریغ نکن.
از دعا شو قاصد بهبود من
تا به زودی رو دهد مقصود من
هوش مصنوعی: از دعاهای تو خواهان بهبودی‌ام هستم تا به زودی آرزوهایم برآورده شود.
شیخ حالی در دعا برداشت دست
بر نشان افتاد تیر او ز شست
هوش مصنوعی: شیخ در حین دعا دستش را بالا برد و تیر او که نشانه‌ای از آن بود، از انگشتش رها شد.
یک پسر چون آهوی چین مشکبار
از شکارستان غیبش شد شکار
هوش مصنوعی: پسری مانند آهوی زیبا و خوشبو از یک شکارگاه ناپدید شد و دیگر از او خبری نیست.
چون نهال شهوت و شاخ هوا
یافت در آب و گلش نشو و نما
هوش مصنوعی: زمانی که خواسته‌ها و آرزوهای نفس، در محیط مناسب و شرایط مساعد قرار بگیرند، مانند درختی که ریشه‌هایش در خاک و آب است، رشد و نمو می‌کنند.
با حریفان باده نوشیدن گرفت
در پی هر کام کوشیدن گرفت
هوش مصنوعی: شخصی برای لذت بردن از می و سِرور با دوستانش نشسته و در جستجوی برآورده کردن آرزوهای خود است.
مست شد جا بر کنار بام کرد
دختر همسایه را بدنام کرد
هوش مصنوعی: مردی مست بر روی بام نشسته و به دلیل رفتارهایش، اعتباری نادرست برای دختر همسایه ایجاد کرده است.
شوهر دختر ز پیش او گریخت
ورنه خونش را به خنجر خواست ریخت
هوش مصنوعی: شوهر دختر از ترس فرار کرد، وگرنه به خاطر او آماده بود تا با خنجر خونش را بریزد.
شحنه را دادند ازین صورت خبر
بدره های زر طمع کرد از پدر
هوش مصنوعی: شحنه از این شکل و حالت خبری دریافت کرد و به خاطر دیدن درخت‌های زرین، به ثروت پدرش طمع ورزید.
روز و شب این بود کار و بار او
فاش شد در شهر و کو کردار او
هوش مصنوعی: کار و فعالیت او در روز و شب به گونه‌ای بود که همه در شهر و محله از رفتار و ویژگی‌های او آگاه شدند.
نی نصیحت را اثر بودی در او
نی سیاست کارگر بودی در او
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که نه نصیحت تاثیرگذار است و نه تدبیر و سیاست کارساز. به عبارتی، در برخی شرایط، نصیحت و سیاست نمی‌توانند تأثیر مثبتی داشته باشند و نتیجه‌ی مطلوبی حاصل نمی‌شود.
چون پدر زین کار و بار آمد به تنگ
باز زد در دامن آن شیخ چنگ
هوش مصنوعی: زمانی که پدر از این مشکلات و بار زحمات به ستوه آمد، به نزد آن شیخ رفت و در دامن او به نواختن چنگ پرداخت.
که ندارم غیر تو فریادرس
رحم کن بر من به فریادم برس
هوش مصنوعی: من هیچ حمایتگری جز تو ندارم، پس بر من رحم کن و به کمکم بیای.
کن دعای دیگر اندر کار او
وز سر من دور کن آزار او
هوش مصنوعی: برای او دعای دیگری بکن و من را از آزار و ناراحتی او دور کن.
شیخ گفت آن روز من گفتم تو را
که مکن الحاح و بگذر زین دعا
هوش مصنوعی: شیخ گفت: روزی به تو گفتم که زیاد اصرار نکن و از این دعا بگذر.
عفو می خواه از خدا و عافیت
کین بود در هر دو عالم کافیت
هوش مصنوعی: از خداوند بخشش و سلامت بخواه، زیرا که این دو نعمت در هر دو جهان، برای تو کافی خواهد بود.
چون ببندی بار رحلت زین دیار
نی پسر نی دخترت آید به کار
هوش مصنوعی: وقتی که از این سرزمین می‌روی و بار سفر را می‌بندی، نه پسرت و نه دخترت به کمکت نمی‌آیند.
بنده ای در بندگی بی بند باش
هر چه می آید بدان خرسند باش
هوش مصنوعی: انسانی را شاد و راضی باش که در بندگی خداوند به محدودیت‌ها فکر نکند و هر آنچه که برایش پیش می‌آید را با خوشحالی بپذیرد.