بخش ۲ - حکایت آن کرد که در انبوهی شهر کدویی بر پای خود بست تا خود را گم نکند
کردی از آشوب گردشهای دهر
کرد از صحرا و کوه آهنگ شهر
دید شهری پر فغان و پر خروش
آمده ز انبوهیِ مردم بهجوش
بیقراران جهان در هر مَقَر
در تک و پو بر خلاف یکدگر
آن یکی را از برون عزم درون
وان دگر را از درون میل برون
آن یکی را از یمین رو در شمال
وان دگر سوی یمین جنبشسگال
کُردِ مسکین چون بدید آن کار و بار
از میانه کرد جا بر یک کنار
گفت اگر جا بر صف مردم کنم
جای آن دارد که خود را گم کنم
یک نشانه بهر خود ناکرده ساز
خویشتن را چون توانم یافت باز؟
اتفاقا یک کدو بودش به دست
آن کدو بهر نشان بر پای بست
تا چو خود را گم کند در شهر و کو
بازیابد چون ببیند آن کدو
زیرکی آن راز را دانست و زود
در پیاش افتاد تا جایی غنود
آن کدو را حالی از وی باز کرد
بر تن خود بست و خواب آغاز کرد
کرد چون بیدار شد دید آن کدو
بسته بر پای کسی پهلوی او
بانگ بر وی زد که خیز ای سستکیش
کز تو حیران ماندهام در کار خویش
این منم یا تو نمیدانم درست
گر منم چون این کدو بر پای توست؟!
ور تویی، این من کجایم کیستم؟
در شماری مینیایم چیستم
ای خدا آن کرد بیسرمایهام
از همه کردان فروتر پایهام
ده ز فضلت رونقی این کرد را
کن ز لطفت راوقی این درد را
تا ز هر آلایشی صافی شوم
اهل دل را شربتی شافی شوم
جامیآسا یک به یک را شادکام
خم خم ار نبود رسانم جام جام
ور به من این مکرمت باشد بدیع
خواجه کونین را آرم شفیع
بخش ۱ - آغاز: ای به یادت تازه جان عاشقانبخش ۳ - نعت خواجه ای که ربقه بندگیش طوق گردن سر بلندان است و داغ غلامیش نشان دولت ارجمندان: خواجه ای کش خیل شاهان بنده اند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کردی از آشوب گردشهای دهر
کرد از صحرا و کوه آهنگ شهر
هوش مصنوعی: از دوش دهر و تغییرات آن، تو با نیروی خود از بیابان و کوهها به سمت شهر آمدی.
دید شهری پر فغان و پر خروش
آمده ز انبوهیِ مردم بهجوش
هوش مصنوعی: شهر شلوغ و پر سر و صداست، مردم به شدت از یکدیگر نشاط و هیجان میگیرند.
بیقراران جهان در هر مَقَر
در تک و پو بر خلاف یکدگر
هوش مصنوعی: نامتعادلها در دنیا در هر مکانی به صورت جدا از هم و به نحوی متفاوت از یکدیگر در حال حرکتاند.
آن یکی را از برون عزم درون
وان دگر را از درون میل برون
هوش مصنوعی: یکی از آنها با ارادهای که از خارج به وجود میآید، به سمت درون میرود و دیگری با کششی که از درون دارد، به سوی بیرون میرود.
آن یکی را از یمین رو در شمال
وان دگر سوی یمین جنبشسگال
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که یکی از طرفها در سمت راست به سمت شمال حرکت میکند، در حالی که طرف دیگر در همان سمت راست در حال جستوخیز و تحرک است.
کُردِ مسکین چون بدید آن کار و بار
از میانه کرد جا بر یک کنار
هوش مصنوعی: کرد بیچاره وقتی آن وضعیت را دید، تصمیم گرفت که از وسط جمع فاصله بگیرد و به یک کناری برود.
گفت اگر جا بر صف مردم کنم
جای آن دارد که خود را گم کنم
هوش مصنوعی: اگر در میان صف مردم قرار بگیرم، این احتمال وجود دارد که خودم را گم کنم.
یک نشانه بهر خود ناکرده ساز
خویشتن را چون توانم یافت باز؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم خود را دوباره پیدا کنم، وقتی که حتی یک نشانه برای شناختن خودم نداشته باشم؟
اتفاقا یک کدو بودش به دست
آن کدو بهر نشان بر پای بست
هوش مصنوعی: یک دفعه کدویی در دست کسی بود که برای نشان دادن چیزی به پایش بسته شده بود.
تا چو خود را گم کند در شهر و کو
بازیابد چون ببیند آن کدو
هوش مصنوعی: شخصی میتواند خود را در شلوغی شهر و در میان مردم گم کند، ولی وقتی به کدو نگاه کند، دوباره خود را پیدا میکند.
زیرکی آن راز را دانست و زود
در پیاش افتاد تا جایی غنود
هوش مصنوعی: زرنگی باعث شد که او به راز پی ببرد و به سرعت برای کشف آن اقدام کرد تا به جایی رسید که دوباره استراحت کرد.
آن کدو را حالی از وی باز کرد
بر تن خود بست و خواب آغاز کرد
هوش مصنوعی: کدو را در حالتی که به او نگاه میکرد، برداشت و روی بدن خود قرار داد و سپس به خواب رفت.
کرد چون بیدار شد دید آن کدو
بسته بر پای کسی پهلوی او
هوش مصنوعی: وقتی او بیدار شد، دید که کدوئی به پای کسی بسته شده و آن شخص در کنارش نشسته است.
بانگ بر وی زد که خیز ای سستکیش
کز تو حیران ماندهام در کار خویش
هوش مصنوعی: با صدای بلند او را صدا کردم که برخیز ای کسی که ایمان و تصمیم ضعیفی داری، زیرا من در کار خودم از تو گیج و سردرگم ماندهام.
این منم یا تو نمیدانم درست
گر منم چون این کدو بر پای توست؟!
هوش مصنوعی: من نمیدانم که این من هستم یا تو؛ اگر من هستم، چرا این کدو بر پای توست؟!
ور تویی، این من کجایم کیستم؟
در شماری مینیایم چیستم
هوش مصنوعی: اگر تو هستی، من در کجایم و چه موجودی هستم؟ در وجود تو به شمار میآیم و نمیدانم چیستم.
ای خدا آن کرد بیسرمایهام
از همه کردان فروتر پایهام
هوش مصنوعی: ای خدا، کسی که هیچ سرمایهای ندارد، مرا از همه دیگران پستتر و پایینتر قرار داده است.
ده ز فضلت رونقی این کرد را
کن ز لطفت راوقی این درد را
هوش مصنوعی: با لطف و بخشش تو، رونق و زندگی به من هدیهای دادهای؛ از مهربانیات به من آرامش و درمانی ببخش.
تا ز هر آلایشی صافی شوم
اهل دل را شربتی شافی شوم
هوش مصنوعی: به دنبال آن هستم که از هر نوع آلودگی پاک شوم تا بتوانم به اهل دل کمک کنم و نیازهای آنها را برطرف کنم.
جامیآسا یک به یک را شادکام
خم خم ار نبود رسانم جام جام
هوش مصنوعی: اگر خوشی و شادابی یک به یک مثل جامی در دستم بود، نمیخواستم آن را به کسی بدهیم و تنها خودم از آن لذت میبردم.
ور به من این مکرمت باشد بدیع
خواجه کونین را آرم شفیع
هوش مصنوعی: اگر این لطف و محبت از سوی تو باشد، من نیز میتوانم خواستهام را از آقا و سرور کائنات بگویم.
حاشیه ها
1396/03/22 11:05
عبدالرضا جعفری
"مردی" را "کردی" نوشته اند. و به نظر مصرع اول بیت 10م ایرادی دارد.
با درود