بخش ۱ - آغاز
ای به یادت تازه جان عاشقان
زآب لطفت تر زبان عاشقان
از تو بر عالم فتاده سایهای
خوبرویان را شده سرمایهای
عاشقان افتاده آن سایهاند
مانده در سودا از آن سرمایهاند
تا ز لیلی سر حسنت سر نزد
عشق او آتش به مجنون در نزد
تا لب شیرین نکردی چون شکر
آن دو عاشق را نشد پرخون جگر
تا نشد عذرا ز تو سیمینعذار
دیده وامق نشد سیماببار
گفتوگوی حسن و عشق از توست و بس
عاشق و معشوق نبود جز تو کس
ای به پیشت حسن خوبان پردهای
تو به پرده روی پنهان کردهای
پرده را از حسن خود پروردگی
می دهی زان دل برد چون پردگی
بس که روی خوب تو با پرده ساخت
پرده را از روی تو نتوان شناخت
تا به کی در پرده باشی عشوهساز
عالمی با نقش پرده عشقباز
وقت شد کین پرده بگشایی ز پیش
خالی از پرده نمایی روی خویش
در تماشای خودم بیخود کنی
فارغ از تمییز نیک و بد کنی
عاشقی باشم به تو افروخته
دیده را از دیگران بردوخته
ای در اطوار حقایق سیر تو
نیست در کار خلایق غیر تو
گرچه باشم ناظر از هر منظری
جز تو در عالم نبینم دیگری
جلوهگر در صورت عالم تویی
خرده دان در کسوت آدم تویی
از حریم تو دویی را بار نیست
گفتوگوی اندک و بسیار نیست
از دویی خواهم که یکتایم کنی
در مقامات یکی جایم کنی
تا چو آن کرد رهیده از دویی
این منم گویم خدایا یا تویی
گر منم این علم و قدرت از کجاست
ور تویی این عجز و سستی از که خاست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به یادت تازه جان عاشقان
زآب لطفت تر زبان عاشقان
هوش مصنوعی: تو باعث زنده شدن عاشقانی، همچون آب شیرینی که زبان آنها را تازه میکند.
از تو بر عالم فتاده سایهای
خوبرویان را شده سرمایهای
هوش مصنوعی: سایهی زیبای تو بر تمام دنیا افتاده و این سایه به زیباییهای خوبروان تبدیل شده است.
عاشقان افتاده آن سایهاند
مانده در سودا از آن سرمایهاند
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق و محبت، در حالت غم و اندوه به سر میبرند و از خواستهها و آرزوهایشان دور ماندهاند.
تا ز لیلی سر حسنت سر نزد
عشق او آتش به مجنون در نزد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که لیلی به محبوبش نگاه نکند و زیباییاش را نبیند، عشق مجنون شعلهور نمیشود و آتش عشق در او روشن نمیگردد. در واقع، عشق حقیقی به تأثیر زیبایی و محبت معشوق وابسته است.
تا لب شیرین نکردی چون شکر
آن دو عاشق را نشد پرخون جگر
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو لبهای شیرینت را به کام نیاوری، آن دو عاشق جگرشان پرخون نخواهد شد.
تا نشد عذرا ز تو سیمینعذار
دیده وامق نشد سیماببار
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی از عشق و زیبایی میپردازد. میگوید تا زمانی که معشوقه به بلوغ و زیبایی نرسیده باشد، عشق و شوق واقعی هم به وجود نخواهد آمد. به عبارت دیگر، حتی زیبایی و جذابیت هم به تنهایی کافی نیستند و باید شرایط خاصی برای ایجاد عشق واقعی وجود داشته باشد.
گفتوگوی حسن و عشق از توست و بس
عاشق و معشوق نبود جز تو کس
هوش مصنوعی: گفتوگوهای حسن و عشق تنها از آن توست و هیچ عاشق و معشوقی جز تو وجود ندارد.
ای به پیشت حسن خوبان پردهای
تو به پرده روی پنهان کردهای
هوش مصنوعی: تو که زیبایی و نیکی را در خود جمع کردهای، مانند پردهای هستی که زیباییهای تو پشت آن پنهان شده است.
پرده را از حسن خود پروردگی
می دهی زان دل برد چون پردگی
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خود پردهها را کنار میزنی و دلها را از عشق خود پر میکنی، مشابه کشف سرّی که در پس پرده نهفته است.
بس که روی خوب تو با پرده ساخت
پرده را از روی تو نتوان شناخت
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات چنان شگفتانگیز است که حتی پردهای که بر روی توست، نمیتواند حقیقت زیباییات را نشان دهد.
تا به کی در پرده باشی عشوهساز
عالمی با نقش پرده عشقباز
هوش مصنوعی: تا چه زمانی میخواهی در سایه و پنهانی باشی، ای کسی که با جاذبهات همه را مجذوب میکنی، در حالی که در دنیای عشق نقشآفرینی میکنی؟
وقت شد کین پرده بگشایی ز پیش
خالی از پرده نمایی روی خویش
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که پرده را کنار بزنی و چهرهات را که پشت پرده پنهان است، به نمایش بگذاری.
در تماشای خودم بیخود کنی
فارغ از تمییز نیک و بد کنی
هوش مصنوعی: در تماشای خودم چنان غرق میشوم که دیگر برایم فرقی نمیکند کارهایم خوب است یا بد.
عاشقی باشم به تو افروخته
دیده را از دیگران بردوخته
هوش مصنوعی: عاشق تو هستم و چشمانم را به خاطر تو از دیگران دور کردهام.
ای در اطوار حقایق سیر تو
نیست در کار خلایق غیر تو
هوش مصنوعی: ای که در حقیقت عرفانی میگردی، تو مشغول کارهای مردم عادی نیستی.
گرچه باشم ناظر از هر منظری
جز تو در عالم نبینم دیگری
هوش مصنوعی: هرچند که من از زوایای مختلف به دنیا نگاه میکنم، اما جز تو هیچ کس دیگری را در این عالم نمیبینم.
جلوهگر در صورت عالم تویی
خرده دان در کسوت آدم تویی
هوش مصنوعی: تو در زیبایی و جلوه خود در عالم قابل مشاهدهای، اما در پوشش انسانها به شکل کوچکی نمایان شدهای.
از حریم تو دویی را بار نیست
گفتوگوی اندک و بسیار نیست
هوش مصنوعی: در نزدیکی تو هیچ کس نمیتواند دوگانهگی را تحمل کند، زیرا گفتگوهای کم و زیاد در این مکان جایی ندارد.
از دویی خواهم که یکتایم کنی
در مقامات یکی جایم کنی
هوش مصنوعی: از من خواهش میکند که دوگانگی را کنار بگذار و مرا به حالت یکتایی برسانی، به گونهای که در مراحل مختلف زندگیام تنها در یک مقام ثابت بمانم.
تا چو آن کرد رهیده از دویی
این منم گویم خدایا یا تویی
هوش مصنوعی: من مانند کسی که از دوگانگی رهایی یافتهام، به تو میگویم خدایا، آیا تو هستی؟
گر منم این علم و قدرت از کجاست
ور تویی این عجز و سستی از که خاست
هوش مصنوعی: اگر من دارای علم و قدرت هستم، پس این تواناییها از کجا نشأت میگیرد؟ و اگر تو در عجز و ناتوانی هستی، این ضعف از کجا آمده است؟
حاشیه ها
1401/01/13 12:04
محسن جهان
تفسیر ابیات ۱۸ و ۱۹:
خاتم الشعرا در هفت اورنگ خود میفرماید:
در بارگاه الهی "دویی" مفهومی ندارد و در این خصوص دیالوگ و یا گفت وگو معنایی ندارد.
از خداوند متعال طلب رهایی از ثنویت (که در این دنیای خاکی دچار آن شدهام را داشته) و آرزوی یکی شدن با او را دارم و در مراتب احدیت مرا بپذیرد.