بخش ۱۷ - اشارت به خوابی که ناظم در اثنای این دیباچه دیده و تعبیر آن چنانچه خود کرده آرمیده
چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب
در میان فکرتم بربود خواب
خویش را دیدم به راهی بس دراز
پاک و روشن چون ضمیر اهل راز
نی ز بادش گرد را انگیزشی
نی به خاکش آب را آمیزشی
بود القصه رهی بی گرد و گل
من در آن ره گامزن آسودهدل
ناگه آواز سپاهی پر خروش
از قفا آمد در آن راهم به گوش
بانگ چاووشان دلم از جا ببرد
هوشم از سر قوّتم از پا ببرد
چاره میجستم پی دفع گزند
آمد اندر چشمم ایوانی بلند
چون شتابان سوی آن بردم پناه
تا شوم ایمن ز آسیب سپاه
از میانشان والد شاه زمن
آن به نام و صورت و سیرت حسن
بارگیری چرخ رفعت زیر ران
رخ فروزنده چو مهر و مه بر آن
جامههای خسروانی در برش
بسته کافوری عمامه بر سرش
تافت سوی من عنان خندان و شاد
بر من از خنده در راحت گشاد
چون به پیش من رسید آمد فرود
بوسه بر دستم زد و پرسش نمود
خوش شدم زان چارهسازیها که کرد
شاد ازان مسکیننوازیها که کرد
در سخن با من بسی گوهر فشاند
لیک از آنها هیچ در گوشم نماند
صبحدم کز روی بستر خاستم
از خرد تعبیر این درخواستم
گفت این لطف و رضاجویی شاه
بر قبول نظم تو آمد گواه
یک نفس زین گفت و گو منشین خموش
چون گرفتی پیش در اتمام کوش
چون شنیدم از وی این تعبیر را
چون قلم بستم میان تحریر را
بو کزان سرچشمهای کاین خواب خاست
آید این تعبیر از آنجا نیز راست
بخش ۱۶ - حکایت آن میپرست که به مراتب کمال پیوست؛ از وی سبب آن پرسیدند گفت این از برکت آن یافتم که هرگز جام می بر لب نیاوردم که بر عزیمت آن بوده باشم که به جام دیگر آلوده گردم: میپرستی رو به راه توبه کردبخش ۱۸ - حکایت تعبیر معبر خواب آن ساده مرد را بر سبیل سخریه و استهزا و راست آمدن آن تعبیر بی شایبه تبدیل و تغییر: رفت پیش آن معبر ساده ای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب
در میان فکرتم بربود خواب
هوش مصنوعی: وقتی به اینجا رسیدم و شب فرارسید، از این صحبتها خواب از چشمانم ربوده شد و کمکم به فکر فرو رفتم.
خویش را دیدم به راهی بس دراز
پاک و روشن چون ضمیر اهل راز
هوش مصنوعی: در راهی طولانی و روشن که همانند دل افراد عارف و حقیقتجو بود، خود را مشاهده کردم.
نی ز بادش گرد را انگیزشی
نی به خاکش آب را آمیزشی
هوش مصنوعی: نه باد باعث بلند شدن خاک میشود و نه آب به خاک میچسبد.
بود القصه رهی بی گرد و گل
من در آن ره گامزن آسودهدل
هوش مصنوعی: نهایتاً، من در مسیری که پر از مشکلات و دشواری نیست، بدون هرگونه نگرانی و اضطرابی قدم میزنم.
ناگه آواز سپاهی پر خروش
از قفا آمد در آن راهم به گوش
هوش مصنوعی: ناگهان صدای پرشور و نیرومند سربازی از پشت سر به گوشم رسید.
بانگ چاووشان دلم از جا ببرد
هوشم از سر قوّتم از پا ببرد
هوش مصنوعی: صدای خوشخوانان دل مرا از جای خود برداشت و عقل و هوش من را مثل یک تندباد از سرم برد.
چاره میجستم پی دفع گزند
آمد اندر چشمم ایوانی بلند
هوش مصنوعی: در جستجوی راهی برای دور کردن آسیب، ناگهان در چشمانم یک ایوان بلند نمایان شد.
چون شتابان سوی آن بردم پناه
تا شوم ایمن ز آسیب سپاه
هوش مصنوعی: وقتی سریع به سمت آنجا رفتم تا از خطرات و آسیبهای گروهی که به من حمله میکنند در امان بمانم.
از میانشان والد شاه زمن
آن به نام و صورت و سیرت حسن
هوش مصنوعی: از میان آنها، پدر شاه من از نظر نام، چهره و رفتار، نیکو و پسندیده است.
بارگیری چرخ رفعت زیر ران
رخ فروزنده چو مهر و مه بر آن
بارگیر: اسب و شتر و امثال آن (انجمن آرا) (آنندراج).
جامههای خسروانی در برش
بسته کافوری عمامه بر سرش
هوش مصنوعی: لباسهای زیبا و فاخر خسروانه به تن دارد و عمامهای از کافور بر سر گذاشته است.
تافت سوی من عنان خندان و شاد
بر من از خنده در راحت گشاد
هوش مصنوعی: برای من، رشتهای از خوشی و خنده فرستاده شد که این شادی، به من آرامش و راحتی بخشید.
چون به پیش من رسید آمد فرود
بوسه بر دستم زد و پرسش نمود
هوش مصنوعی: زمانی که او به نزد من آمد، فرود آمد و بر دستم بوسهای زد و شروع به پرسیدن کرد.
خوش شدم زان چارهسازیها که کرد
شاد ازان مسکیننوازیها که کرد
هوش مصنوعی: خوشحال شدم از تدبیرهایی که انجام داد و از محبتها و نوازشهایی که به آن بیچاره کرد.
در سخن با من بسی گوهر فشاند
لیک از آنها هیچ در گوشم نماند
هوش مصنوعی: در گفتوگو با من، افراد زیاد حرفهای ارزشمندی گفتند، اما هیچکدام از آنها در ذهنم باقی نمانده است.
صبحدم کز روی بستر خاستم
از خرد تعبیر این درخواستم
هوش مصنوعی: هنگام صبح که از بستر برخاستم، از سوی خرد و اندیشهام، معنای این درخواست را فهمیدم.
گفت این لطف و رضاجویی شاه
بر قبول نظم تو آمد گواه
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به اینکه محبت و تمایل شاه به تو، نشانهای از پذیرش و ارزشمندی نظم و کار توست.
یک نفس زین گفت و گو منشین خموش
چون گرفتی پیش در اتمام کوش
هوش مصنوعی: یک لحظه از این گفت و گو ساکت نمان، چون میخواهی به پایان برسد، تلاش کن.
چون شنیدم از وی این تعبیر را
چون قلم بستم میان تحریر را
هوش مصنوعی: وقتی این توصیف را از او شنیدم، بلافاصله قلم را به دست گرفتم و شروع به نوشتن کردم.
بو کزان سرچشمهای کاین خواب خاست
آید این تعبیر از آنجا نیز راست
هوش مصنوعی: از جایی که این خواب به وجود آمده، بویی به مشام میرسد که نشاندهنده حقیقت و واقعیت است.