بخش ۱۵ - در بیان آنکه امضای عزیمت بر ترک گناه در مشیت حق است سبحانه و تعالی اگر امضا کند شکر باید کرد والا عذر باید آورد
توبه چون شیشه قضا آمد چو سنگ
شیشه را با سنگ نبود تاب جنگ
چون قضا با توبه آید سازگار
توبه را باشد بنایی استوار
ور نیاید سازگار او قضا
خوش نباشد جز به حکم او رضا
توبه ده توبه شکن هر دو قضاست
نسبت اینها به خود کردن خطاست
گر دهد توفیق توبه شکری گوی
ور نه عاصی وار راه عذر پوی
توبه از ماضی پشیمان گشتن است
وز معاصی حالیا بگذشتن است
عزم کردن کاندر استقبال هم
بر معاصی باشدت اقبال کم
گر به فرض این عزم تو ناید درست
کاختیار آن نه اندر دست توست
یکدم از اصلاح آن غافل مخسب
گرچه افتادی به گل در گل مخسب
عزم می کن کز گنه باز ایستی
جاودان با توبه دمساز ایستی
بو که فضل حق به ره باز آردت
یمن این عزم از گنه باز آردت
بخش ۱۴ - حکایت آن پاره دوز به خرقه پاره دوزی اسباب معیشت اندوز که هر میوه تازه که رسیدی از آن مقداری خریدی و پیش عیال و اطفال خود بردی و با ایشان خوردی و گفتی به این خرسند باشید و چهره همت خود را به اندیشه زیادت نخراشید که طعم این میوه همه سال جز این نیست و مرا استطاعت خریدن بیش ازین نی: پارهدوزی بود در اقصای ریبخش ۱۶ - حکایت آن میپرست که به مراتب کمال پیوست؛ از وی سبب آن پرسیدند گفت این از برکت آن یافتم که هرگز جام می بر لب نیاوردم که بر عزیمت آن بوده باشم که به جام دیگر آلوده گردم: میپرستی رو به راه توبه کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.