بخش ۴ - پایه دعاگویی جناب خداوندگاری چنان بلند است که مادام که قلم بلند بالا پای بر قبه قصر قصه قیصر و کنگر ایوان داستان نوشیروان ننهاد سر او به آن نرسید لاجرم سر کرده و سر بر آن درآورده همواره این رقم می زند که سایه دولتش پاینده باد و آفتاب معدلتش تابنده
کاش نوشیروان کنون بودی
عدلش از پیشتر فزون بودی
تا ز دعوی عدل شرمنده
خسرو روم را شدی بنده
کردی از بندگی سرافرازی
پیش شاه مجاهد غازی
پشت بر پشت شاه و شاه نشان
بندگانش ز جاه شاه وشان
مهبط العز و العلا سلطان
بایزید الدرم شه دوران
منبع جود و مجمع الطاف
مخزن عدل و معدن انصاف
خاک ایران زمین ازو گلشن
جان یونانیان ازو روشن
کاشف عقده های یونانی
شارح نکته های ایمانی
رای او گنج علم را مفتاح
روی او بزم ملک را مصباح
کرده طبعش به فکرت صافی
در کلام خدای کشافی
نه مجسطی ز شرح او جسته
نه قلیدس ز قدح او رسته
در خیالات هیئت افلاک
طبع او در نهایت ادراک
مطمئن در مواقف تأیید
مطلع بر مقاصد تجرید
لفظ و خطش مطالع انوار
نظم و نثرش طوالع اسرار
بیش ازین گر به فرض راندی حرف
از علوم عرب چه نحو و چه صرف
سیبویهش شدی بز اخفش
ریش جنبان ازان فواید خوش
حظ خود چون ز علم برگیرد
سوی اعداء ره سفر گیرد
آن غزا مایه بلا گردد
بر عدو صورت عزا گردد
تیغ او آفتاب رخشان است
گشته طالع بر اوج ایمان است
گشته زو ظلمت ضلالت دور
عالم از پرتو هدی پر نور
رمحش آن اژدهای خونخوار است
کش درون مخالفان غار است
بنگر آن اژدها که چون هر دم
درکشد عمر مدبری در دم
تیرش آن جره باز تیز پر است
که پران ز آشیانه ظفر است
بر صف خصم اگر گذار کند
مرغ جان همه شکار کند
چون نهد پشت خود به مسند جاه
کند اندر جهان به عدل نگاه
رسم ظلم از زمانه برخیزد
ظالم از هر کرانه بگریزد
شیر با گاو صلح جوی شود
گرگ با میش نرم خوی شود
بگذرد از شکار رنگ پلنگ
با دو رنگی شود به او یکرنگ
چون نهد سر به خواب خوش خرگوش
گیردش سگ به مهر در آغوش
به دم از روی او مگس راند
تا بر او خواب را نشوراند
بوز خوف سیاست شه را
ندرد پوستین روبه را
ور شود پوستینش را روزی
چاکی آید به پوستین دوزی
تیهو ایمن ز باز چون دراج
که کند نقد عمرشان تاراج
هم ازان ایمنی شود سپری
سر زند قهقهه ز کبک دری
خواهم از جود او سخن رانم
چون کفش در و گوهر افشانم
باز گویم که گوهر افشانی
پیش دستش بود ز نادانی
ابر نیسان که درفشان آمد
آب دریا که بیکران آمد
گه شمرد آن به سبحه انگشت
یا که پیمود این به مکیل مشت
بسط کرده بساط فضل و کرم
طی شده باز نامه حاتم
هر گدایی ز جود او معنی ست
پیش او ذکر معن بی معنی ست
کان ز دستش به کوه برده پناه
ساخته زیر سنگ منزلگاه
ور ببخشد ادای احسان را
به یکی دفعه حاصل کان را
بحر پر شور کرده در عمان
گوهر خویش در صدف پنهان
وان صدف را به قعر داده مقر
زیر و بالای او هزار خطر
زان هراسان که چون فتد به کفش
ندهد از تاج خویشتن شرفش
بلکه بر فرق هر گدا ریزد
همچو باران که بر گیا ریزد
جامیا تا کی این سخنرانی
در مدیح جناب سلطانی
تو که باشی که مدح او گویی
کام خاطر ز مدح او جویی
از ثنا و مدیح دست بردار
به دعای صریح دست برآر
کای خداوند کردگار کریم
ایزد فرد و پادشاه قدیم
با وجودت ازل چو دی و پریر
با بقایت ابد نه چندان دیر
نه فلک نقطه ای ز پرگارت
هفت دریا نمی ز ادرارت
مدت صنع تو چو لمح بصر
بل کزان نیز اقرب و اقصر
می نگویم که این و آتش ده
گویم آتش بده که آتش به
هر چه دانی سعادت دو سرای
در توفیق آن بر او بگشای
آن دوام است امر دم مشتق
اشتقاقیست بس لطیف الحق
از زبان مسبحان سپهر
نیکخواهان جاهش از سر مهر
دم دم کوس او چه صبح و چه شام
هست تکرار امر او به دوام
به نفاذ امرشان قرین بادا
همه را بر وی آفرین بادا
بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است: قیصر روم سوی نوشیروانبخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید: ای به شاهی کشیده سر به سپهر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کاش نوشیروان کنون بودی
عدلش از پیشتر فزون بودی
هوش مصنوعی: ای کاش نوشیروان در حال حاضر وجود داشت، زیرا در آن صورت عدالتش بیش از گذشته بود.
تا ز دعوی عدل شرمنده
خسرو روم را شدی بنده
هوش مصنوعی: به خاطر ادعای عدل و انصاف، شرمنده و ناتوان از رسیدن به مقام سلطنت شدم و به نوعی بنده و زیر دست تو گشتم.
کردی از بندگی سرافرازی
پیش شاه مجاهد غازی
هوش مصنوعی: تو با افتخار از خدمت و بندگی به مقام برجستهای رسیدهای و در برابر شاهی که مجاهد و جنگجو است، قرار گرفتهای.
پشت بر پشت شاه و شاه نشان
بندگانش ز جاه شاه وشان
هوش مصنوعی: پشت به پشت هم، مقام و تخت شاه در نظر بندگانش نمایان است. این بیانگر عظمت و شأن پادشاه و تأثیر آن بر رعیت است.
مهبط العز و العلا سلطان
بایزید الدرم شه دوران
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و جایگاه بلند مقام سلطان بایزید در زمانه خود اشاره دارد، او به عنوان یک شخصیت برجسته و بزرگ در تاریخ معرفی میشود. بایزید نه تنها از نظر سیاسی و اجتماعی قدرتمند بود، بلکه به عنوان کسی که فضیلت و عظمت را نمایندگی میکرد، شناخته میشود.
منبع جود و مجمع الطاف
مخزن عدل و معدن انصاف
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به شخصیتی دارد که بخشندگی و محبت را تجلی میبخشد و همچنین نمایانگر عدالت و انصاف است. او همچون یک منبع بزرگ از نعمتها و مهربانیها به نظر میرسد و به دیگران کمک میکند.
خاک ایران زمین ازو گلشن
جان یونانیان ازو روشن
هوش مصنوعی: خاک ایران سرشار از زیبایی و زندگی است و به همین دلیل جوامع دیگر، مانند یونانیان، از آن بهرهمند شدهاند و این جمال برای آنها روشنایی و زندگی به ارمغان آورده است.
کاشف عقده های یونانی
شارح نکته های ایمانی
هوش مصنوعی: کسی که به عمق احساسات و مسائل پیچیده یونانی پی میبرد و همچنین نکات مهم و اساسی ایمان را به خوبی توضیح میدهد.
رای او گنج علم را مفتاح
روی او بزم ملک را مصباح
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بر این باور است که تفکر و عقل انسان، دروازهای برای دستیابی به علم و دانش است و همچنین وجود فردی با خرد و دانش، میتواند روشنایی بخش زندگی و مقامهای اجتماعی باشد. به عبارت دیگر، اندیشه و خرد، کلید ورود به دنیای دانش و موجب نورافشانی در زندگی و جامعه است.
کرده طبعش به فکرت صافی
در کلام خدای کشافی
هوش مصنوعی: طبع او به قدری پاک و شفاف است که در کلام خداوند، روشنایی و روشنی را به خوبی درمییابد.
نه مجسطی ز شرح او جسته
نه قلیدس ز قدح او رسته
هوش مصنوعی: نه کتاب مجسطی از توضیحات او جدا شده و نه میخود قلیدس از جام او رها شده است.
در خیالات هیئت افلاک
طبع او در نهایت ادراک
هوش مصنوعی: او در تصور خود به عمق درک و فهمی از کائنات و آسمانها دست یافته است.
مطمئن در مواقف تأیید
مطلع بر مقاصد تجرید
هوش مصنوعی: در وضعیتهای مختلف، به وضوح و با اطمینان به هدفهای خالص خود اشاره میکنم.
لفظ و خطش مطالع انوار
نظم و نثرش طوالع اسرار
هوش مصنوعی: کلام و نگارش او نشاندهندهٔ نورانی بودن نظم و نثرش است و در واقع، رمز و رازهای زیادی را در خود دارد.
بیش ازین گر به فرض راندی حرف
از علوم عرب چه نحو و چه صرف
هوش مصنوعی: اگر باز هم بخواهی درباره علوم عربی مثل نحو و صرف صحبت کنی، دیگر فایدهای ندارد.
سیبویهش شدی بز اخفش
ریش جنبان ازان فواید خوش
هوش مصنوعی: با شنیدن یا دیدن اثر ایشان، به مانند سیبویه میشوی که در زمینه زبان شناسی تبحر دارد و به راحتی به زیباییهای آن پی میبری. در حالی که برکت و سودهای خوشایند آن را درک میکنی و به تحسین آن میپردازی.
حظ خود چون ز علم برگیرد
سوی اعداء ره سفر گیرد
هوش مصنوعی: اگر کسی از علم و دانش بهرهمند شود، به سمت دشمنانش میرود و در راه سفر قرار میگیرد.
آن غزا مایه بلا گردد
بر عدو صورت عزا گردد
هوش مصنوعی: آن جنگ باعث میشود دشمن در سختی و ناله بسر ببرد و چهرهاش به حالت عزا و غم تبدیل شود.
تیغ او آفتاب رخشان است
گشته طالع بر اوج ایمان است
هوش مصنوعی: تیغ او همچون خورشید درخشان است و نشانه او در اوج اعتقاد و ایمان قرار دارد.
گشته زو ظلمت ضلالت دور
عالم از پرتو هدی پر نور
هوش مصنوعی: جهان از نور هدایت روشن شده و از تاریکی و گمراهی دور شده است.
رمحش آن اژدهای خونخوار است
کش درون مخالفان غار است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نشانه یا علامتی از یک موجود خطرناک و وحشتناک است که در دل دشمان و مخالفان، مانند یک غار مخفی شده است.
بنگر آن اژدها که چون هر دم
درکشد عمر مدبری در دم
هوش مصنوعی: به نگریست به موجودی خطرناک که هر لحظه باعث میشود عمر یک فرد دانا و مدبر به پایان برسد.
تیرش آن جره باز تیز پر است
که پران ز آشیانه ظفر است
هوش مصنوعی: تیر آن پرندهٔ تیزپر، نشانهٔ قدرت و شجاعت است که از لانهٔ پیروزی پرواز میکند.
بر صف خصم اگر گذار کند
مرغ جان همه شکار کند
هوش مصنوعی: اگر مرغ جان بر لبه صف دشمن پرواز کند، همه شکارها را به دست خواهد آورد.
چون نهد پشت خود به مسند جاه
کند اندر جهان به عدل نگاه
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به مقام و موقعیت خود تکیه میکند، باید در دنیا با انصاف و عدالت رفتار کند.
رسم ظلم از زمانه برخیزد
ظالم از هر کرانه بگریزد
هوش مصنوعی: هر چه ظلم و ستم در دنیا وجود دارد، در نهایت از بین میرود و ظالمها از هر طرف فرار میکنند.
شیر با گاو صلح جوی شود
گرگ با میش نرم خوی شود
هوش مصنوعی: شیر با گاو صلح میکند و گرگ با میش مهربان میشود.
بگذرد از شکار رنگ پلنگ
با دو رنگی شود به او یکرنگ
هوش مصنوعی: زمانی که از شکار پلنگ بگذرد، با دو رنگی که دارد، به او تبدیل میشود و رنگی یکدست میگیرد.
چون نهد سر به خواب خوش خرگوش
گیردش سگ به مهر در آغوش
هوش مصنوعی: زمانی که کسی سرش را به خواب آرام میگذارد، در آن حال، سگ او را با محبت و عشق در آغوش میگیرد.
به دم از روی او مگس راند
تا بر او خواب را نشوراند
هوش مصنوعی: مگسی که به دم او نشسته، را بپرانید تا خواب از سر او نرود.
بوز خوف سیاست شه را
ندرد پوستین روبه را
هوش مصنوعی: ترس از سیاست، پوستین گرگ را نمیدرد.
این جمله به این معناست که افراد در موقعیتهای قدرت و سیاست معمولاً ترس و نگرانی ندارند و ظاهری محکم و بیتفاوت به نمایش میگذارند.
ور شود پوستینش را روزی
چاکی آید به پوستین دوزی
هوش مصنوعی: اگر روزی پوستین او دچار پارگی شود، تعمیرکار به سراغ او خواهد آمد تا آن را تعمیر کند.
تیهو ایمن ز باز چون دراج
که کند نقد عمرشان تاراج
هوش مصنوعی: تیهو از خطر باز در امان است، مانند دراج که از دستبرد زمانه جان خودش را حفظ میکند.
هم ازان ایمنی شود سپری
سر زند قهقهه ز کبک دری
هوش مصنوعی: کسی که از خطرات در امان باشد، مانند سپری عمل میکند و به شادی و خنده مشغول میشود.
خواهم از جود او سخن رانم
چون کفش در و گوهر افشانم
هوش مصنوعی: میخواهم از بخشش او سخن بگویم، مانند این که در دل خود کفشی را در بیاورم و گوهرهایی را که دارم، نشان دهم.
باز گویم که گوهر افشانی
پیش دستش بود ز نادانی
هوش مصنوعی: میگویم که به خاطر نادانی، گوهری که باید به او هدیه میشد، به سادگی از دست رفته است.
ابر نیسان که درفشان آمد
آب دریا که بیکران آمد
هوش مصنوعی: ابر فصل بهار با طراوت و زیبایی خود، مانند یک چیز درخشان و پرزرق و برق به آسمان آمده است و دریا نیز به وسعتی بیپایان و عمیق، همه جا را پر میکند.
گه شمرد آن به سبحه انگشت
یا که پیمود این به مکیل مشت
هوش مصنوعی: گاهی انسان میتواند با شمارش دانههای تسبیح یا با اندازهگیری به کمک دست، زمان یا امور مختلف را محاسبه کند.
بسط کرده بساط فضل و کرم
طی شده باز نامه حاتم
هوش مصنوعی: فضل و کرم به اوج خود رسیده و بازگشت یاد و داستان حاتم طایی، نماد بخشندگی و سخاوت، در این فضا حس میشود.
هر گدایی ز جود او معنی ست
پیش او ذکر معن بی معنی ست
هوش مصنوعی: هر کسی که به لطف و کرم او نیازمند است، برای او فقط وجود دارد. ذکر کردن غیر از این وجود، برای او بی معناست.
کان ز دستش به کوه برده پناه
ساخته زیر سنگ منزلگاه
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر دشواریهای زندگی، به کوه پناه برده و زیر سنگی، محلی برای زندگی خود فراهم کرده است.
ور ببخشد ادای احسان را
به یکی دفعه حاصل کان را
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در یک لحظه کاملترین بذل و بخشش را به دیگران انجام دهد، اثر مثبت آن به سرعت نمایان خواهد شد.
بحر پر شور کرده در عمان
گوهر خویش در صدف پنهان
هوش مصنوعی: دریای پرغوغا در عمان، جواهر خودش را در صدفی پنهان کرده است.
وان صدف را به قعر داده مقر
زیر و بالای او هزار خطر
هوش مصنوعی: گویی آن مروارید را در عمق دریا قرار دادهاند و در بالای آن هزار خطر و چالش وجود دارد.
زان هراسان که چون فتد به کفش
ندهد از تاج خویشتن شرفش
هوش مصنوعی: از ترس اینکه اگر به دست دیگری بیفتد، به هیچ عنوان از مقام و منزلت خود کوتاه نخواهد آمد.
بلکه بر فرق هر گدا ریزد
همچو باران که بر گیا ریزد
هوش مصنوعی: همچون باران که بر روی گیاهان میبارد، بر سر هر نیازمند و بیخانمان نعمت و برکت میبارد.
جامیا تا کی این سخنرانی
در مدیح جناب سلطانی
هوش مصنوعی: بهتر است هر چه زودتر این حرفها را درباره ستایش جناب سلطان تمام کنی.
تو که باشی که مدح او گویی
کام خاطر ز مدح او جویی
هوش مصنوعی: وقتی تو وجود داری و از او تعریف میکنی، برای خودت هم رضایت و خوشنودی را از تعریف او به دست میآوری.
از ثنا و مدیح دست بردار
به دعای صریح دست برآر
هوش مصنوعی: از ستایش و تعریف دست بردار و به دعا و خواستهات پرداز.
کای خداوند کردگار کریم
ایزد فرد و پادشاه قدیم
هوش مصنوعی: ای خدای مهربان و بزرگ، ای خداوندی که یکتا و پادشاه ازل هستی.
با وجودت ازل چو دی و پریر
با بقایت ابد نه چندان دیر
هوش مصنوعی: با وجود تو، زمان به آغاز و پایانش معنا مییابد؛ وجود تو باعث میشود که هم شروع و هم پایان به هم پیوند خورند و هیچ یک از آنها دور از هم نباشند.
نه فلک نقطه ای ز پرگارت
هفت دریا نمی ز ادرارت
هوش مصنوعی: نه آسمان قادر است به اندازه پرگار تو برای هفت دریا بدی.
مدت صنع تو چو لمح بصر
بل کزان نیز اقرب و اقصر
هوش مصنوعی: مدت زمانی که تو به وجود آوردی، مانند یک چشم بر هم زدن است، بلکه حتی نزدیکتر و کوتاهتر از آن.
می نگویم که این و آتش ده
گویم آتش بده که آتش به
هوش مصنوعی: نمیگویم که این شعله را بگذار، بلکه میگویم که شعله را تشدید کن تا آتش بیشتری روشن شود.
هر چه دانی سعادت دو سرای
در توفیق آن بر او بگشای
هوش مصنوعی: هرچه که دربارهی خوشبختی و زندگی خوب یاد گرفتهای، به موفقیت و سعادت دو جهان دسترسی پیدا کن.
آن دوام است امر دم مشتق
اشتقاقیست بس لطیف الحق
هوش مصنوعی: این جمله به ارتباط دوام و وجود اشاره دارد. به بیان دیگر، چیزی که همیشه باقی میماند و به طور عمیق و ظریف از حقیقتی ناشناخته ناشی میشود. این تفسیر به نوعی به اهمیت و ظرافت مفهوم وجود و پیوستگی آن با حقیقتی برتر پرداخته است.
از زبان مسبحان سپهر
نیکخواهان جاهش از سر مهر
هوش مصنوعی: به زبان خوش و با مهر و محبت، میتوان گفت که سپهر نیکوکاران به تعبیری از سوی کسانی که در این عالم خوب اندیشند و نیکو کردارند، یک جایگاه ویژه دارد و همواره مورد احترام است.
دم دم کوس او چه صبح و چه شام
هست تکرار امر او به دوام
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای او در صبح و شب به گوش میرسد و فرمان او همیشه تکرار میشود.
به نفاذ امرشان قرین بادا
همه را بر وی آفرین بادا
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسانی که تحت فرمان و اراده آنها هستند، که بر همه آنها باید آفرین گفت.