گنجور

بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است

قیصر روم سوی نوشیروان
قاصدی هوشمند کرد روان
قاصد شاه هوشمند سزد
تا ز خامی خیال کج نپزد
چون فرستاد از خرد زنده ست
آن خردمندی فرستنده ست
بعد ماهی که رنج راه کشید
به در بارگاه شاه رسید
دید شاهی به عدل بنشسته
در به روی ستمگران بسته
می فرستاد سوی هر کشور
عاملی زیرک و خرد پرور
نکته های گرانبها می سفت
هر یکی را جداجدا می گفت
که چو منزل به هر دیار کنید
با رعایا به رفق کار کنید
مرد دهقان چو تنگدست بود
وز لگدکوب فاقه پست بود
نامراد و امین نهید او را
تخم و گاو و زمین دهید او را
آبیاری کنید کشتش را
نعمت خوبی دهید زشتش را
کشت او را رسد چو وقت درو
مکنیدش درون به غصه گرو
دانه را چون کند جدا از کاه
از سر راستی کنید نگاه
حق او زانچه هست کم مکنید
به جوی خاطرش دژم مکنید
قوت جان و تن ز دهقان است
قوت روح و بدن ز دهقان است
گر نیابد جهان ز دهقان بهر
قحط خیزد ز کارخانه دهر
ور رسد تاجری به شهر شما
در تردد ز لطف و قهر شما
کار او را به لطف پیش آیید
بار او را به قهر مگشایید
تاجران منهیان اخبارند
از بد و نیکتان خبر دارند
با همه کارتان به نیکی باد
تا کنند از شما به نیکی یاد
اهل جمعیتند پیشه وران
بهر نظم معاش کارگران
آب ایشان به خیر و شر مبرید
سلک ایشان ز یکدگر مدرید
نرخ ها را نهید میزانی
خالی از هر قصور و نقصانی
تا در این تگنای جانفرسای
کم نهد کس ز نرخ بیرون پای
به سخای یمین و بذل یسار
ببرید از دل غریبان بار
جامه کودکان بیارایید
خانه بیوگان بیندایید
چون شود تازه عالم از نوروز
سبزه و گل شود جهان افروز
دعوت خلق را سماط نهید
عشرت و عیش را نشاط نهید
ببرید از دل فقیران زنگ
به نوای نی و نوازش چنگ
تا به آنها چو گوش بگشایند
از غم و رنج دی بیاسایند
چون گشایید دست جود و کرم
بر تهی کیسگان به بذل درم
هر زمان شرح آن کرم مدهید
منت بذل آن درم منهید
که ز منت کرم شود مفقود
در عداد ستم شود معدود
نیست منت خورای نفس کریم
باشد آن مقتضای طبع لئیم
قاصد روم را چو این سخنان
گشت مسموع شد شگفت ازان
شاه ازو آن شگفت را دریافت
پرده در رفع آن شگفت شکافت
گفت ما را خدایگان خوانند
چون خدا مالک جهان دانند
در رسوم خدایگانی ما
مهربانی بود نشانی ما
گر نه بر خلق مهربان باشیم
نایبان خدا چه سان باشیم
قاصد روم چون به روم رسید
وان سخن شاه روم ازو بشنید
گفت الحق که شاه شاهان اوست
سرور تاج ملکخواهان اوست
رمه ماییم و او شبان رمه
در بد و نیک پاسبان همه
به که بر خاک پاش تاج نهیم
بنده او شویم و باج دهیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قیصر روم سوی نوشیروان
قاصدی هوشمند کرد روان
هوش مصنوعی: قیصر روم پیامبری باهوش به سوی نوشیروان فرستاد.
قاصد شاه هوشمند سزد
تا ز خامی خیال کج نپزد
هوش مصنوعی: فرستاده‌ی پادشاه عاقل باید چنین باشد که از نادانی خیال‌های نادرست به دور بماند و خود را به راه درست رهنمون سازد.
چون فرستاد از خرد زنده ست
آن خردمندی فرستنده ست
هوش مصنوعی: زمانی که عقل و خرد از سوی خداوند فرستاده می‌شود، همانند زندگی‌بخشی است، زیرا آن عقل و خردمندی که این فرستش را انجام می‌دهد، خود از حکمت و درایت برخوردار است.
بعد ماهی که رنج راه کشید
به در بارگاه شاه رسید
هوش مصنوعی: پس از اینکه ماهی سختی‌ها و دشواری‌های سفر را تحمل کرد، به دربار شاه رسید.
دید شاهی به عدل بنشسته
در به روی ستمگران بسته
هوش مصنوعی: شاهی که به عدالت نشسته است، در را به روی ستمگران بسته است.
می فرستاد سوی هر کشور
عاملی زیرک و خرد پرور
هوش مصنوعی: او برای هر کشور، فردی باهوش و خردمند را فرستاده بود تا به امور رسیدگی کند.
نکته های گرانبها می سفت
هر یکی را جداجدا می گفت
هوش مصنوعی: هر نکته ارزشمندی را به دقت بیان می‌کرد و هر کدام را به صورت جداگانه توضیح می‌داد.
که چو منزل به هر دیار کنید
با رعایا به رفق کار کنید
هوش مصنوعی: هر جا که بروید، با مردم مهربان باشید و با آنها به نرمش و مدارا رفتار کنید.
مرد دهقان چو تنگدست بود
وز لگدکوب فاقه پست بود
هوش مصنوعی: مرد دهقان وقتی که در تنگدستی به سر می‌برد و به شدت تحت فشار فقر قرار دارد، نشان‌دهنده وضعیت سخت و دشواری است که او تجربه می‌کند.
نامراد و امین نهید او را
تخم و گاو و زمین دهید او را
هوش مصنوعی: شخصی ناموفق و بی‌خود را در دل خود راه ندهید و به او چیزی از جمله تخم، گاو و زمین اعطا نکنید.
آبیاری کنید کشتش را
نعمت خوبی دهید زشتش را
هوش مصنوعی: درخت یا گیاه خود را با آب و محبت پرورش دهید و به آن نعمت‌های خوب بدهید؛ اما اگر جایی زشت یا ناخوشایند است، آن را ترک کنید یا از آن دوری کنید.
کشت او را رسد چو وقت درو
مکنیدش درون به غصه گرو
هوش مصنوعی: هرگاه زمان برداشت فرا برسد، نباید نگران او باشید و در غم او به خود فشار بیاورید.
دانه را چون کند جدا از کاه
از سر راستی کنید نگاه
هوش مصنوعی: دانه را باید از کاه جدا کنیم، همان‌طور که برای دیدن حقیقت باید با دقت و از زاویه درست نگاه کنیم.
حق او زانچه هست کم مکنید
به جوی خاطرش دژم مکنید
هوش مصنوعی: حق او را به خاطر چیزهایی که هست کاهش ندهید و باعث نشوید که خاطر او ناراحت و غمگین شود.
قوت جان و تن ز دهقان است
قوت روح و بدن ز دهقان است
هوش مصنوعی: قدرت زندگی و جسم از زحمت و تلاش کشاورز به دست می‌آید، همچنان که نیروی روح و جسم نیز از او ناشی می‌شود.
گر نیابد جهان ز دهقان بهر
قحط خیزد ز کارخانه دهر
هوش مصنوعی: اگر جهان از زحمت دهقان بهره‌ای نگیرد، به خاطر کمبود، از کارگاه زمان و حادثه به وجود می‌آید.
ور رسد تاجری به شهر شما
در تردد ز لطف و قهر شما
هوش مصنوعی: اگر تاجری به شهر شما بیاید، این به خاطر مهربانی و قدرت شماست.
کار او را به لطف پیش آیید
بار او را به قهر مگشایید
هوش مصنوعی: اگر مهربانی و لطف در کار او به میان بیاید، مشکلات او حل خواهد شد؛ اما اگر با خشونت و کینه با او برخورد کنید، کار او دشوارتر خواهد شد.
تاجران منهیان اخبارند
از بد و نیکتان خبر دارند
هوش مصنوعی: بازرگانان باهوش از اخبار و رویدادها آگاه هستند و به خوبی می‌دانند که چه چیزهایی خوب و چه چیزهایی بد هستند.
با همه کارتان به نیکی باد
تا کنند از شما به نیکی یاد
هوش مصنوعی: با تمام اعمال و رفتار خود به خوبی عمل کنید تا دیگران از شما به روشنی و نیکی یاد کنند.
اهل جمعیتند پیشه وران
بهر نظم معاش کارگران
هوش مصنوعی: افراد شاغل در گروه‌های مختلف برای ساماندهی زندگی و معیشت کارگران تلاش می‌کنند.
آب ایشان به خیر و شر مبرید
سلک ایشان ز یکدگر مدرید
هوش مصنوعی: آب‌های آن‌ها نه خوب است و نه بد، لباس‌های آن‌ها را هم از هم جدا نکنید.
نرخ ها را نهید میزانی
خالی از هر قصور و نقصانی
هوش مصنوعی: نرخ‌ها را طوری تعیین کنید که هیچ کم و کاستی در آن‌ها وجود نداشته باشد و کاملاً دقیق و معتبر باشند.
تا در این تگنای جانفرسای
کم نهد کس ز نرخ بیرون پای
هوش مصنوعی: تا در این وضع سخت و جان‌سوز، هیچ‌کس نتواند خود را از این سرنوشت رها کند.
به سخای یمین و بذل یسار
ببرید از دل غریبان بار
هوش مصنوعی: با دست راست بخشش و سخاوت خود، به یاری بی‌خانمان‌ها بشتابید و از دل آن‌ها بار غم و اندوه را برطرف کنید.
جامه کودکان بیارایید
خانه بیوگان بیندایید
هوش مصنوعی: لباس‌های زیبایی برای کودکان تهیه کنید و خانه‌ی بیوه‌ها را زینت دهید.
چون شود تازه عالم از نوروز
سبزه و گل شود جهان افروز
هوش مصنوعی: وقتی که نوروز فرامی‌رسد، جهان از سبزه و گل تازه می‌شود و زندگی و خوشحالی در عالم انتشار می‌یابد.
دعوت خلق را سماط نهید
عشرت و عیش را نشاط نهید
هوش مصنوعی: برای برگزاری یک جشن و شادمانی، باید میزبانی را بر دوش بکشید و فضایی بانشاط برای مردم به وجود آورید تا از زندگی لذت ببرند.
ببرید از دل فقیران زنگ
به نوای نی و نوازش چنگ
هوش مصنوعی: از دل فقیران به صدای نی و نوازش چنگ، زنگ و زحمت را پاک کنید.
تا به آنها چو گوش بگشایند
از غم و رنج دی بیاسایند
هوش مصنوعی: وقتی که به آنها گوش دهند و از مشکلات و دردهای گذشته صحبت کنند، آرامش و راحتی را تجربه خواهند کرد.
چون گشایید دست جود و کرم
بر تهی کیسگان به بذل درم
هوش مصنوعی: وقتی که دست بخشش و سخاوت به سوی نیازمندان گشوده شود و درهم (پول) به آنها داده شود، حالتی خوب و دل‌نشین ایجاد می‌شود.
هر زمان شرح آن کرم مدهید
منت بذل آن درم منهید
هوش مصنوعی: هر بار که درباره آن شخص مهربان صحبت می‌کنید، لطفا از بخشش آن پول خودداری کنید.
که ز منت کرم شود مفقود
در عداد ستم شود معدود
هوش مصنوعی: کسی که به واسطه‌ی لطف و کرم از دست رفته باشد، در شمار ستمگران قرار می‌گیرد.
نیست منت خورای نفس کریم
باشد آن مقتضای طبع لئیم
هوش مصنوعی: منت‌گذاری نکردن نفس کریم از ویژگی‌های طبع پست و زبون است.
قاصد روم را چو این سخنان
گشت مسموع شد شگفت ازان
هوش مصنوعی: وقتی قاصد روم این افکار را شنید، تعجب کرد.
شاه ازو آن شگفت را دریافت
پرده در رفع آن شگفت شکافت
هوش مصنوعی: شاه با تعجب از آن موضوع باخبر شد و برای حل مشکل، پرده را کنار زد تا وضعیت را بهتر درک کند.
گفت ما را خدایگان خوانند
چون خدا مالک جهان دانند
هوش مصنوعی: می‌گویند ما را خدایان می‌نامند، زیرا خداوند مالک تمام جهان است.
در رسوم خدایگانی ما
مهربانی بود نشانی ما
هوش مصنوعی: در سنت‌های الهی ما، نشانه‌ای از مهربانی و لطف وجود دارد.
گر نه بر خلق مهربان باشیم
نایبان خدا چه سان باشیم
هوش مصنوعی: اگر با مردم مهربان نباشیم، چگونه می‌توانیم نمایندگان خدا باشیم؟
قاصد روم چون به روم رسید
وان سخن شاه روم ازو بشنید
هوش مصنوعی: وقتی پیام‌آور، به روم رسید و سخن شاه روم را از او شنید، متوجه شد که چه خبر مهمی در راه است.
گفت الحق که شاه شاهان اوست
سرور تاج ملکخواهان اوست
هوش مصنوعی: او به حق گفت که او شاه بزرگ‌ترین شاهان است و سروری است برای کسانی که در پی سلطنت هستند.
رمه ماییم و او شبان رمه
در بد و نیک پاسبان همه
هوش مصنوعی: ما مانند گوسفندانی هستیم که یک شبان داریم که در هر شرایطی، چه خوب و چه بد، از ما مراقبت می‌کند و از ما محافظت می‌نماید.
به که بر خاک پاش تاج نهیم
بنده او شویم و باج دهیم
هوش مصنوعی: بهتر است که بر کسی که در خاک افتاده و در حال پذیرش ضعف و زبونی است، تاج احترام بگذاریم و خود را بنده او بدانیم و در مقابل او تسلیم شویم.