گنجور

بخش ۳۰ - گفتار در مذمت بخل

بخل قفلیست بر خزینه شاه
تا کند دست شاه ازان کوتاه
قفل بگشا که دست کوتاهی
نیست لایق به منصب شاهی
دل شه کز خزینه اش هوس است
دولت شاهیش خزینه بس است
تا بود شاه شاه بی خم و پیچ
زانکه باید نیایدش کم هیچ
ور بماند ازان معاذالله
که تواند خزینه داشت نگه
بخل نخلیست دخل آن همه خار
خار آن جان خستگان آزار
گر به خرمای او بری دندان
هست دندان شکن تر از سندان
فی المثل گر فشاندش مریم
زان نریزد به غیر سنگ ستم
بخل نخلیست نوش او همه نیش
جگر خستگان ز نیشش ریش
گر بیالایدت به شهد انگشت
سازدت خم ز بار منت پشت
به حیل بر در بخیل مرو
به عزیزی او ذلیل مشو
که به سوی کریم فخر شعار
آن ذلیلی کند دلیلی عار
عار اگر می کشی از آنان کش
که بود فخر و عار از آنان خوش
نه بر ابروی آن گروه گره
نه پر آژنگ رویشان چو زره
بدهند و ز شرم داده خویش
از فقیران سرافکنند به پیش
نه که هر جا ز خاصه و عامه
از لئیمی کنند هنگامه
لطف و احسان خود شمار کنند
گردنت را به زیر بار کنند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخل قفلیست بر خزینه شاه
تا کند دست شاه ازان کوتاه
هوش مصنوعی: بخل مانند قفلی بر گنجینه‌ی پادشاه است که دست او را از آن کوتاه می‌کند.
قفل بگشا که دست کوتاهی
نیست لایق به منصب شاهی
هوش مصنوعی: در این شعر، به گوش‌زدن به کسی اشاره می‌شود که برای رسیدن به مقام و موقعیتی بلند؛ باید موانع را از سر راه بردارد. به این معناست که برای دستیابی به مقام‌های بزرگ، نباید از تلاش و کوشش دست برداشت و باید از قفل‌ها و موانع عبور کرد.
دل شه کز خزینه اش هوس است
دولت شاهیش خزینه بس است
هوش مصنوعی: دل شاهزاده‌ای که از خزانه‌اش خواسته‌ها و آرزوهای زیادی دارد، به خاطر همین آرزوها و خواسته‌ها به اندازه‌ی کافی از ثروت و امکانات برخوردار است.
تا بود شاه شاه بی خم و پیچ
زانکه باید نیایدش کم هیچ
هوش مصنوعی: تا زمانی که شاه وجود داشته باشد و حکمرانی بدون مشکل و ناعدالتی باشد، نباید از او چیزی کم شود.
ور بماند ازان معاذالله
که تواند خزینه داشت نگه
هوش مصنوعی: اگر به جزایر معاذالله (پناهگاه‌ها) اشاره کنیم، می‌توان گفت که کسی نمی‌تواند خزانه‌ای از آنچه در دل دارد، حفظ و نگهداری کند.
بخل نخلیست دخل آن همه خار
خار آن جان خستگان آزار
هوش مصنوعی: بخل مانند درختی است که همه جا را با خارهایش پوشانده و جان کسانی را که خسته‌اند، آزار می‌دهد.
گر به خرمای او بری دندان
هست دندان شکن تر از سندان
هوش مصنوعی: اگر به خرمای او دندان بزنی، همچون دندان‌شکن ترین چیزها خواهد بود، حتی بیشتر از سنگینی سندان.
فی المثل گر فشاندش مریم
زان نریزد به غیر سنگ ستم
هوش مصنوعی: به عنوان مثال، اگر مریم چیزی را پرتاب کند، تنها سنگ ستم به زمین می‌افتد.
بخل نخلیست نوش او همه نیش
جگر خستگان ز نیشش ریش
هوش مصنوعی: بخل شبیه به درختی است که هیچ میوه‌ای نمی‌دهد و فقط زهرش به دل خسته‌دل‌ها می‌رسد و آن‌ها را آزار می‌دهد.
گر بیالایدت به شهد انگشت
سازدت خم ز بار منت پشت
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را به شیرینی زندگی بخواند، باید با کمال میل و بدون هیچ فشاری بارِ محبت و کمک او را بر دوش بکشی.
به حیل بر در بخیل مرو
به عزیزی او ذلیل مشو
هوش مصنوعی: به آن کسی که بخشنده نیست، با حقه و نیرنگ نرو و خود را کوچک و ذلیل نکن.
که به سوی کریم فخر شعار
آن ذلیلی کند دلیلی عار
هوش مصنوعی: شخصی که به سوی بخشنده حرکت می‌کند، نشانه‌ی ناتوانی و ذلت خود را به نمایش می‌گذارد.
عار اگر می کشی از آنان کش
که بود فخر و عار از آنان خوش
هوش مصنوعی: اگر عیب و نکوهشی از کسانی برداشت می‌کنی، از آن کسانی بکش که خودشان فخر و افتخار به تو می‌آورند.
نه بر ابروی آن گروه گره
نه پر آژنگ رویشان چو زره
هوش مصنوعی: نه بر ابروهای آن گروه اثری از چین و چروک است و نه چهره‌شان مانند زره زبر و خشن به نظر می‌رسد.
بدهند و ز شرم داده خویش
از فقیران سرافکنند به پیش
هوش مصنوعی: افرادی که به فقیران کمک می‌کنند، از روی شرم و نگرانی از وضعیت خودشان این کار را انجام می‌دهند و در واقع با این کار خود را در برابر فقیران کوچک می‌کنند.
نه که هر جا ز خاصه و عامه
از لئیمی کنند هنگامه
هوش مصنوعی: نه اینکه هر جا به خاطر افراد پست و بی‌مایه هیاهو و جنجال به‌ پا می‌شود.
لطف و احسان خود شمار کنند
گردنت را به زیر بار کنند
هوش مصنوعی: با مهربانی و نیکی خود، دیگران تو را می‌شناسند و به همین دلیل، گاهی ممکن است از تو انتظار داشته باشند که زیر بار سختی‌ها و مسئولیت‌ها بروی.