بخش ۲۷ - حکایت رحم کردن نوشیروان بر آن پیرزن ناتوان که به کوزه ای نادرست دست و روی خود می شست
خواست تا آفتابه زر خویش
به بر او فرستد از بر خویش
باز گفتا مبادا گرداند
کش چنان دیدم و خجل ماند
بر فقیران گرد خود یکسر
کرد قسمت چل آفتابه زر
پیرزن گشت بهره مند از وی
کس نبرده به قصه او پی
کرد نوشیروان شه عادل
نیمروزی به بام خود منزل
دید بر پشت بام همسایه
پیر زالی فقیر و بی مایه
قامت کوژ و کوزه ای در دست
چون وی از روزگار دیده شکست
نه ورا نایژه نه دسته به جای
نه تهی کایستد به آن بر پای
خواست تا حیله ای برانگیزد
کآب از آنجا به روی خود ریزد
کوزه زان حیله ها که می انگیخت
می فتاد آب بر زمین می ریخت
چشم نوشیروان چو آن را دید
از مژه اشک مرحمت بارید
گفت بر خود که وای بر ما باد
خشم خلق و خدای بر ما باد
که به پهلوی ما فقیری را
عمر بگذشته گنده پیری را
نبود کوزه ای به دست درست
که به آن روی خود تواند شست
بخش ۲۶ - حکایت معامله و مقاوله حکم با زن: زد حکیمی به حکم جود قدمبخش ۲۸ - حکایت سنجر و بخشیدن منقل پر لعل و گوهر: سنجر بن ملکشه آن شه راد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواست تا آفتابه زر خویش
به بر او فرستد از بر خویش
هوش مصنوعی: او خواست که آفتابه زرینی که دارد را به نزد او بفرستد.
باز گفتا مبادا گرداند
کش چنان دیدم و خجل ماند
هوش مصنوعی: او دوباره گفت که نباید کسی را به خود مشغول کند، زیرا من چنین چیزی را دیدهام و به خاطر آن عذاب وجدان دارم.
بر فقیران گرد خود یکسر
کرد قسمت چل آفتابه زر
هوش مصنوعی: فقرای گرد خود را به طور کامل تحت تاثیر قرار داده و چهل آفتابه طلا را تقسیم کرد.
پیرزن گشت بهره مند از وی
کس نبرده به قصه او پی
هوش مصنوعی: پیرزن از نعمتهای او بهرهمند شد، ولی هیچکس از داستان او آگاهی ندارد.
کرد نوشیروان شه عادل
نیمروزی به بام خود منزل
هوش مصنوعی: نوشیروان، پادشاه عادل، در میانسالی بر روی بام خانهاش اقامت گزید.
دید بر پشت بام همسایه
پیر زالی فقیر و بی مایه
هوش مصنوعی: از روی پشت بام به همسایه نگاه کردم و دیدم یک پیرمرد فقیر و بیچیز در آنجا است.
قامت کوژ و کوزه ای در دست
چون وی از روزگار دیده شکست
هوش مصنوعی: کسی که قامتش خمیده است و در دستش کوزهای دارد، شبیه به کسی است که از تجربههای تلخ زندگی آسیبدیده و دلسرد شده است.
نه ورا نایژه نه دسته به جای
نه تهی کایستد به آن بر پای
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این حقیقت میپردازد که هیچ چیز در زندگی بدون هدف نیست و هر چیزی جایگاه و ویژگی خاص خود را دارد. درواقع، هیچ چیز نمیتواند به تنهایی و بدون دستاویز یا دلیل مستحکم وجود داشته باشد، و همه چیز به یکدیگر وابسته است و در کنار هم معنا پیدا میکند.
خواست تا حیله ای برانگیزد
کآب از آنجا به روی خود ریزد
هوش مصنوعی: او تصمیم گرفت نیرنگی به کار ببندد تا بتواند آب را از آن نقطه بر روی خود بریزد.
کوزه زان حیله ها که می انگیخت
می فتاد آب بر زمین می ریخت
هوش مصنوعی: کوزهای که به خاطر ترفندها و حقههای مختلف سر پا نگه داشته میشد، در نهایت برمیافتاد و آب آن بر زمین میریخت.
چشم نوشیروان چو آن را دید
از مژه اشک مرحمت بارید
هوش مصنوعی: چشم نوشیروان وقتی این را دید، از چشمانش اشک رحمت فرو ریخت.
گفت بر خود که وای بر ما باد
خشم خلق و خدای بر ما باد
هوش مصنوعی: او به خود گفت که باید نگران باشد، چرا که هم خشم مردم و هم خشم خدا متوجه اوست.
که به پهلوی ما فقیری را
عمر بگذشته گنده پیری را
هوش مصنوعی: در کنار ما، فردی فقیر و سالخورده زندگیاش سپری شده است.
نبود کوزه ای به دست درست
که به آن روی خود تواند شست
هوش مصنوعی: کسی نیست که بتواند به درستی از خود مراقبت کند یا به خود رسیدگی نماید.