گنجور

بخش ۲۶ - حکایت معامله و مقاوله حکم با زن

زد حکیمی به حکم جود قدم
ریخت در جیب زن هزار درم
چند روزی کزان گذشت حکیم
خواست از زن حساب صره سیم
گفت هر جا که سایلی زد بانگ
رفت در کار سایلان یک دانگ
دانگ دیگر به میهمانان رفت
به رفیقان و مهربانان رفت
آنچه ماند از همه ذخیره خویش
کردم از بهر روز تیره خویش
گفت دانا به شرع جود و عطا
آنچه گفتی به من خطاست خطا
هر چه دادی همان ذخیره توست
روشنی بخش روز تیره توست
وانچه از بهر خود نهادستی
جای در جیب و کیسه دادستی
زان شود کار وارثی به رواج
یا کند دست حادثی تاراج

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زد حکیمی به حکم جود قدم
ریخت در جیب زن هزار درم
هوش مصنوعی: یک حکیم به خاطر حسن رفتار و generosity خود، به زن فقیر کمک کرد و هزار درم به او داد.
چند روزی کزان گذشت حکیم
خواست از زن حساب صره سیم
هوش مصنوعی: مدتی از آن اتفاق گذشت، که حکیم تصمیم گرفت از همسرش، حساب هزینه‌های مربوط به نقره را بگیرد.
گفت هر جا که سایلی زد بانگ
رفت در کار سایلان یک دانگ
هوش مصنوعی: هر جا که سایه‌ای افتاد، صدای رفتن به گوش رسید و این نشان‌دهنده‌ی ورود کسانی است که در آنجا به کار مشغولند.
دانگ دیگر به میهمانان رفت
به رفیقان و مهربانان رفت
هوش مصنوعی: نیمه‌ای از شادی و خوشی به میهمانان و دوستان و افرادی که با محبت و مهربانی هستند تعلق گرفت.
آنچه ماند از همه ذخیره خویش
کردم از بهر روز تیره خویش
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که از گذشته جمع کرده بودم را برای روزهای سخت و دشوارم نگه داشتم.
گفت دانا به شرع جود و عطا
آنچه گفتی به من خطاست خطا
هوش مصنوعی: عالمی فرمود که بخشندگی و generosity طبق احکام دین، چیزی است که تو به آن اشاره کردی، اما اشتباه می‌کنی.
هر چه دادی همان ذخیره توست
روشنی بخش روز تیره توست
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخشیده‌ای، همواره به عنوان ذخیره‌ای برای تو باقی می‌ماند و می‌تواند در روزهای سخت و تاریک تو را نجات دهد.
وانچه از بهر خود نهادستی
جای در جیب و کیسه دادستی
هوش مصنوعی: تو هر چیزی که برای خودت جمع کرده‌ای، در واقع باید در جیب و کیف خودت قرار بدهی.
زان شود کار وارثی به رواج
یا کند دست حادثی تاراج
هوش مصنوعی: به خاطر این که کار وارثان به رونق می‌افتد، یا اینکه دست حوادث ممکن است آن را به غارت ببرد.