گنجور

بخش ۱۷ - حکایت پادشاهی که گوش وی گرفته بود و سامعه وی خلل پذیرفته و بر ناشنیدن آواز دادخواهان و سؤال محتاجان تأسف می خورد و اظهار تلهف می کرد

بر در بارگاه یا سر راه
داد خواهد ز من به ناله و آه
بنهم گوش خود به فریادش
بدهم همچو عادلان دادش
یا چو خیزد نفیر محتاجی
دیده ز احداث دهر تاراجی
کار او را دهم ز بخشش ساز
ناامید از درم نگردد باز
خسروی را که بود صاحب هوش
بسته شد از سماع روزن گوش
نه طبیبان علاج دانستند
نه حکیمان دوا توانستند
جزع بی قیاس ظاهر کرد
فزع بی شمار پیش آورد
نیکخواهی به فضل و علم علم
گفت کای خسرو ستوده شیم
گر ز ده حس یکی کم است تو را
دل چرا بسته غم است تو را
این همه شور و اضطراب که چه
وین همه ترک خورد و خواب که چه
شکر می کن کزانت دردی نیست
بر ضمیرت ز درد گردی نیست
رستی از رنج ناخوش آوازان
جستی از دام کید غمازان
بر دلت بس ز نور صدق فروغ
بسته شو گو ره هزار دروغ
گوش اگر رفت هوش باقی باد
گفت و گوی سروش باقی باد
شاه گفت ای دلت به دانش خوش
وز تو روشن ضمیر دانش کش
نه مرا گوش بهر آن باید
که بدان بانگ مطربان آید
به نوای طرب کنم آهنگ
بشنوم صوت عود و نغمه چنگ
رقص را در درونه جای دهم
بر بساط نشاط پای نهم
گوشم از بهر آن بود در کار
که اگر بر کسی رسد آزار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر در بارگاه یا سر راه
داد خواهد ز من به ناله و آه
هوش مصنوعی: در برابر دروازه ی کاخ یا در مسیر، درخواست عدالت از من با ناله و آه خواهد شد.
بنهم گوش خود به فریادش
بدهم همچو عادلان دادش
هوش مصنوعی: گوشم را به فریادش می‌سپارم و مثل آدم‌های عادل از حق او دفاع می‌کنم.
یا چو خیزد نفیر محتاجی
دیده ز احداث دهر تاراجی
هوش مصنوعی: وقتی نیازمندی فریاد می‌کشد، چشمانش گواه و نشانه‌هایی از ویرانی‌های زمان را می‌بیند.
کار او را دهم ز بخشش ساز
ناامید از درم نگردد باز
هوش مصنوعی: من کار او را به خاطر بخشش انجام می‌دهم و او ناامید نمی‌شود و به من مراجعه نخواهد کرد.
خسروی را که بود صاحب هوش
بسته شد از سماع روزن گوش
هوش مصنوعی: فرهیخته‌ای که دارای عقل و درایت است، از شنیدن نواها و آواهای زیبا جدا شده و در خود فرو رفته است.
نه طبیبان علاج دانستند
نه حکیمان دوا توانستند
هوش مصنوعی: نه پزشکان توانستند درمانی ارائه دهند و نه حکیمان قادر به فراهم کردن دارو شدند.
جزع بی قیاس ظاهر کرد
فزع بی شمار پیش آورد
هوش مصنوعی: بی‌تابی و وحشت بی‌نظیری در او ظاهر شد و دشواری‌های زیادی را به همراه آورد.
نیکخواهی به فضل و علم علم
گفت کای خسرو ستوده شیم
هوش مصنوعی: نیکخواهی و فضیلت در علم و دانش، تو را به ستایش و تحسین می‌رساند، ای پادشاه بزرگوار.
گر ز ده حس یکی کم است تو را
دل چرا بسته غم است تو را
هوش مصنوعی: اگر یکی از حواس پنج‌گانه‌ات کم باشد، چرا دل تو به غم بسته است؟
این همه شور و اضطراب که چه
وین همه ترک خورد و خواب که چه
هوش مصنوعی: این همه هیجان و دلشوره برای چیست و این همه تکه‌تکه شدن و خوابیدن برای چه؟
شکر می کن کزانت دردی نیست
بر ضمیرت ز درد گردی نیست
هوش مصنوعی: تشکر کن که در وجودت دردی وجود ندارد و از دردها دوری.
رستی از رنج ناخوش آوازان
جستی از دام کید غمازان
هوش مصنوعی: شخصی از رنج و زحمت‌های کسانی که صدای ناپسندی دارند، رهایی می‌يابد، همان‌طور که پرنده‌ای از دام فریب‌دهندگان آزاد می‌شود.
بر دلت بس ز نور صدق فروغ
بسته شو گو ره هزار دروغ
هوش مصنوعی: بر دل خود با نور صداقت روشنایی بیاور و از گمراهی‌های فراوان دوری کن.
گوش اگر رفت هوش باقی باد
گفت و گوی سروش باقی باد
هوش مصنوعی: اگر گوش ما نرود و نشنود، باقی مانده‌ی عقل و هوش ما باشد و گفتگو و پیام الهی همچنان برقرار بماند.
شاه گفت ای دلت به دانش خوش
وز تو روشن ضمیر دانش کش
هوش مصنوعی: شاه به فرد می‌گوید: ای کسی که قلبت به دانش و علم خوشحال است، با بهره‌گیری از دانش، ذهنت را روشنگر کن.
نه مرا گوش بهر آن باید
که بدان بانگ مطربان آید
هوش مصنوعی: من نیازی به گوش دادن به نغمه‌های مطربان ندارم.
به نوای طرب کنم آهنگ
بشنوم صوت عود و نغمه چنگ
هوش مصنوعی: من با نغمه‌های شاد و دلنشین، آهنگ را می‌شنوم و صدای عود و نغمه‌های چنگ را استماع می‌کنم.
رقص را در درونه جای دهم
بر بساط نشاط پای نهم
هوش مصنوعی: می‌خواهم رقص را در درون خودم جایی به نمایش بگذارم و بر روی سفره شادابی قدم بگذارم.
گوشم از بهر آن بود در کار
که اگر بر کسی رسد آزار
هوش مصنوعی: گوش من برای این بوده است که اگر به کسی آسیبی برسد، آن را بشنوم و کمک کنم.

حاشیه ها

1403/09/25 04:11
پوریا مطهری

جای ۴ بیت اول در پایان حکایت است.