بخش ۱۸ - در بیان آنکه شهوت که به وایه طبع و کام نفس گرفتاری است دون پایه دولت سلطنت و جهانداری است
دل شه چون هوا پرست بود
ملک دین را ز وی شکست بود
دلش از شاهدان ساده عذار
در تمنای بوس و ذوق کنار
پاکی از خصم بر کنار نهد
بوسه بر تیغ آبدار دهد
قبله شاه شاهد ظفر است
کز همه شاهدان جمیل تر است
نخل بالاش رمح تیز گذار
بر صف صفداران کوه وقار
چشم شهلای او به سرمه سیاه
سرمه او غبار نعل سپاه
غمزه او سنان سینه شکاف
سینه پردلان روز مصاف
طلعتش آفتاب تیغ صیقل
غازیان را به روز فتح دلیل
هر که بر طلعتش گشاد نظر
بست دیده ز شاهدان دگر
الله الله که راست این شاهد
چه بلا دلرباست این شاهد
دل صد کس به خون بیالاید
تا یکی را جمال بنماید
بخش ۱۷ - حکایت پادشاهی که گوش وی گرفته بود و سامعه وی خلل پذیرفته و بر ناشنیدن آواز دادخواهان و سؤال محتاجان تأسف می خورد و اظهار تلهف می کرد: بر در بارگاه یا سر راهبخش ۱۹ - حکایت شبروی محمود غزنوی و از هر کس خبر بدی و نیکی خود پرسیدن و از بدی بریدن و بر نیکی آرمیدن: شب که رهبان دیر شماسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.