گنجور

بخش ۱۶ - حکایت هرمز بن کسری و منادی فرمودن وی سپاه را که به کشت کس درمیایید و بریدن گوش آن کس که آن منادی را گوش نکرد

پور کسری که داشت هرمز نام
دل به عدلش گرفته بود آرام
چون برون آمدی ز شهر سپاه
این منادی زدی به هر سر راه
که عناون در کف هوس منهید
پای در کشتزار کس منهید
فی المثل هر که خوشه ای شکند
پر کاهی ز خرمنی بکند
همچو خوشه به تیر دوزندش
خرمن از برق تیغ سوزندش
از قضا آن که نایب پسرش
بودی و راهبر به خیر و شرش
روزی از همرهی سلطان ماند
اسب در کشتزار دهقان راند
زین خیانت خبر به شاه رسید
به سیاستگریش گوش برید
یعنی آن کس که گوش بر ما نیست
به منادی ماش پروا نیست
بهر عبرت گرفتن که و مه
گوش اگر بر سرش نباشد به
بعد ازان گفت تا کشد ز احسان
پسر او غرامت دهقان
همچنین از سپاه او دگری
پیش شاه و سپاه معتبری
بر کنار رزی گذر می کرد
به تماشای رز نظر می کرد
ناگه از پهلویش جنیبت جست
خوشه غوره ای ز تاک شکست
صاحب باغ برگرفت فغان
کای برافتاده از تو کیش مغان
اصل دین مغان کم آزاریست
جستی آزارم این چه دینداریست
می روم ای به دین خود دو دله
تا کنم از تو پیش شاه گله
زو سپاهی چو نام شه بشنید
زهره او ز بیم شه بدرید
کمری داشت بر میان از زر
گردش آویزه خوشه های گهر
دست زد وان کمر روان بگشاد
پیش آن مرد باغبان بنهاد
که به تاوان خوشه ای که شکست
بین که دادم چه خوشه هات به دست
اگر آن بود خوشه انگور
باشد اینها ز گوهر منثور
رگ جانم ز تن گسیخته گیر
خونم از تیغ شاه ریخته گیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پور کسری که داشت هرمز نام
دل به عدلش گرفته بود آرام
هوش مصنوعی: پسر کسری، که نامش هرمز بود، به خاطر عدالتش آرامش را به دست آورده بود.
چون برون آمدی ز شهر سپاه
این منادی زدی به هر سر راه
هوش مصنوعی: زمانی که از شهر سپاه خارج شدی، این خبر را به همه کس در هر مسیر اعلام کردی.
که عناون در کف هوس منهید
پای در کشتزار کس منهید
هوش مصنوعی: در جستجوی لذت‌های زودگذر نباشید و پا را در زمین دیگران نگذارید.
فی المثل هر که خوشه ای شکند
پر کاهی ز خرمنی بکند
هوش مصنوعی: به عنوان مثال، هر کس که اندکی از چیزهای خوب را بدست آورد، باید به دنبال جزئیات و لایه‌های پنهان در آن باشد.
همچو خوشه به تیر دوزندش
خرمن از برق تیغ سوزندش
هوش مصنوعی: او مانند خوشه‌ای است که با تیر به آن آسیب می‌زنند و خرمنش را با ضربه‌ی تیز تیغ می‌سوزانند.
از قضا آن که نایب پسرش
بودی و راهبر به خیر و شرش
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، کسی که جانشین پسرش بود و او را در مسیر خوبی‌ها و بدی‌ها هدایت می‌کرد.
روزی از همرهی سلطان ماند
اسب در کشتزار دهقان راند
هوش مصنوعی: روزی، اسب در کشتزار کشاورز ماند و نتوانست با سلطان همراه شود.
زین خیانت خبر به شاه رسید
به سیاستگریش گوش برید
هوش مصنوعی: خبر خیانت به گوش شاه رسید و او با سیاست و تدبیر خود تصمیمی قاطع گرفت.
یعنی آن کس که گوش بر ما نیست
به منادی ماش پروا نیست
هوش مصنوعی: آن کسی که به ما توجهی ندارد، بی‌توجهی او برای ما اهمیتی ندارد.
بهر عبرت گرفتن که و مه
گوش اگر بر سرش نباشد به
هوش مصنوعی: برای عبرت گرفتن و یاد گرفتن از تجربه‌ها، اگر فردی در موقعیتی باشد اما گوش به حرف‌های دیگران ندهد، فایده‌ای ندارد.
بعد ازان گفت تا کشد ز احسان
پسر او غرامت دهقان
هوش مصنوعی: سپس گفت که تا پسر او از احسانش غرامت و بدهی کشاورز را بپردازد.
همچنین از سپاه او دگری
پیش شاه و سپاه معتبری
هوش مصنوعی: یکی دیگر از افراد سپاه او به همراهی سپاه معتبر و به حضور شاه آمده است.
بر کنار رزی گذر می کرد
به تماشای رز نظر می کرد
هوش مصنوعی: دختری در کنار بوته‌های گل، در حال عبور بود و به تماشای زیبایی گل‌ها نگاه می‌کرد.
ناگه از پهلویش جنیبت جست
خوشه غوره ای ز تاک شکست
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، از کنار او خوشه‌ای از انگور مانند میوه‌ای تازه و شیرین چیده شد.
صاحب باغ برگرفت فغان
کای برافتاده از تو کیش مغان
هوش مصنوعی: مالک باغ از شکایت به این نتیجه رسید که ای کسی که از عشق و حال مغان (آشفتگی و زندگی عارفانه) دور افتاده‌ای، متأسف و نگران است.
اصل دین مغان کم آزاریست
جستی آزارم این چه دینداریست
هوش مصنوعی: در واقع، اساس دین زرتشتیان، نیکوکاری و عدم آزار به دیگران است. اگر کسی به دیگران آسیب بزند، چگونه می‌تواند خود را پیرو این دین بداند؟
می روم ای به دین خود دو دله
تا کنم از تو پیش شاه گله
هوش مصنوعی: به زودی از اینجا می‌روم، ای کسی که در ایمان خود دو دل هستی، قصد دارم نزد پادشاه از تو شکایت کنم.
زو سپاهی چو نام شه بشنید
زهره او ز بیم شه بدرید
هوش مصنوعی: وقتی که سپاهی نام شاه را شنید، از ترس شاه دلش به شدت لرزید و ترسید.
کمری داشت بر میان از زر
گردش آویزه خوشه های گهر
هوش مصنوعی: او کمر زیبایی از زر داشت که در وسط بدنش آویزان بود و خوشه‌های گوهرتنیده‌ای به آن آویخته شده بود.
دست زد وان کمر روان بگشاد
پیش آن مرد باغبان بنهاد
هوش مصنوعی: دستش را به کمر زد و به آرامی برای آن مرد باغبان رفت.
که به تاوان خوشه ای که شکست
بین که دادم چه خوشه هات به دست
هوش مصنوعی: به خاطر خوشه‌ای که شکسته شد، زنان شگفت زده شده‌اند و من متوجه شدم که چه مقدار خوشه‌های دیگر به دست آمده است.
اگر آن بود خوشه انگور
باشد اینها ز گوهر منثور
هوش مصنوعی: اگر این‌ها خوشه‌های انگور باشند، پس از گوهرهای منثورند.
رگ جانم ز تن گسیخته گیر
خونم از تیغ شاه ریخته گیر
هوش مصنوعی: رگ حیاتی من از بدن جدا شده است و خونم از ضربات تیغ پادشاه ریخته شده است.

حاشیه ها

1400/08/05 14:11
آفت بم

یکی از نکات مهم در این شعر زیبای جامی آن می باشد که بیت 15 و 16 اشاره دقیقی به معنی واژه "مغان" دارد و تمامی شاعران نیز به همین معنی از آن بهره برده اند:

"کای برافتاده از تو کیش مغان"

و کیش مغان همان آیین گذشته ایرانیان و بهدینان می باشد که شاعر بدان اشاره می کند. از آنجا که داستان هرمز پسر کسری است و شخصیت های داستان همه متعلق به ایران باستان است و نه دیار دگر، درک این مطلب بسیار ساده و اشاره جامی و تمامی شاعران بزرگ ایران کاملا منطقی و درست می باشد در باب معنی کلمه "مغان".  

در ادامه شاعر می فرماید:

"اصل دین مغان کم آزاریست

جستی آزارم این چه دیدنداریست"

و نکته بسیار جالب اشاره به ماهیت اصلی آیین و دین مزدیسنی و آن "کم آزاریست" که نشان دهنده شخصیت و جایگاه انسانی ایرانیان در طول تاریخ دراز آنها می باشد.