بخش ۱۴ - به خواب دیدن عبدالله عمر رضی الله عنهما بعد از دوازده سال پدر خود را و خبر دادن وی از مناقشه در حساب و مضایقه در حقوق عباد
دید پور عمر به چشم خیال
مر عمر را پس از دوازده سال
گفت بابا تو را چه حال افتاد
که ز حال منت نیامد یاد
گفت از وقت مرگ تا امروز
حالتی داشتم عجب جانسوز
از سؤال مظالم مردم
دست و پا کرده بود عقلم گم
پای میشی شکست در بغداد
در پلی سخت سست و بی بنیاد
هیچ وزری نه زان به گردن من
صاحبش دست زد به دامن من
که چرا از عمارت آن پل
داشتی دست ای خلیفه کل
تا در آن تنگنای حادثه زای
رفت از دست بیزبانی پای
بود قایم چنان به عدل عمر
که شد اندر جهان به عدل سمر
عدل او روی در نهایت کرد
تا که در نام او سرایت کرد
نامش از عدل چون مکمل شد
کسر در وی به فتح مبدل شد
لشکرش زان ز کسر پشت نداد
شد موفق به فتح جمله بلاد
با چنین عدل چون محاسب گشت
بنگر تا چه حد معاتب گشت
آن که عدلش ز ظلم خالی نیست
نامش از نعت عدل عالی نیست
بلکه جز راه ظلم کم سپرد
حال فردای او چه سان گذرد
بخش ۱۳ - حکایت پیر زالی که راه بر سنجر گرفت و از بیراهی یک دو ظالم دادخواهی کرد و ظلم ایشان را از راه برداشت: بود در مرو شاهجان زالیبخش ۱۵ - حکایت غازان که از برای یک توبره کاه آتش در خرمن ظالمی انداخت و از پرتو آن عالمی را روشن ساخت: سرور خیل غازیان غازان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دید پور عمر به چشم خیال
مر عمر را پس از دوازده سال
هوش مصنوعی: چشم خیال، پور عمر را دید که چگونه عمرش را پس از دوازده سال میبیند.
گفت بابا تو را چه حال افتاد
که ز حال منت نیامد یاد
هوش مصنوعی: پدر، چه اتفاقی برایت افتاده که یاد حالتم را هم فراموش کردهای؟
گفت از وقت مرگ تا امروز
حالتی داشتم عجب جانسوز
هوش مصنوعی: از زمانی که به مرگ نزدیک شدهام تا امروز، حالتی داشتم که بسیار دردناک و سوزناک بود.
از سؤال مظالم مردم
دست و پا کرده بود عقلم گم
هوش مصنوعی: من از پرسشهای نایابی و بیعدالتیهای مردم چنان دچار سردرگمی و بلاتکلیفی شدم که عقل و درک خود را از دست دادم.
پای میشی شکست در بغداد
در پلی سخت سست و بی بنیاد
هوش مصنوعی: در بغداد، پایی از میش در یک پل نااستوار و ضعیف شکست.
هیچ وزری نه زان به گردن من
صاحبش دست زد به دامن من
هوش مصنوعی: هیچ کسی نیست که بتواند به من آسیب بزند، چون صاحب این مشکلات خودم هستم و فقط من میتوانم به خودم اجازه دهم که به آنها بپردازم.
که چرا از عمارت آن پل
داشتی دست ای خلیفه کل
هوش مصنوعی: چرا از ساخت و ساز آن پل دست کشیدی، ای خلیفهی بزرگ؟
تا در آن تنگنای حادثه زای
رفت از دست بیزبانی پای
هوش مصنوعی: در آن شرایط سخت و دشوار، زبانم از کلام باز ماند و نتوانستم چیزی بگویم.
بود قایم چنان به عدل عمر
که شد اندر جهان به عدل سمر
هوش مصنوعی: در زمان حکومت عمر، عدالت به حدی بود که او به عنوان یک الگو در سراسر جهان شناخته میشد.
عدل او روی در نهایت کرد
تا که در نام او سرایت کرد
هوش مصنوعی: خداوند عدالتش را به اوج رساند تا نام او نیز در این عدالت نمایان شود.
نامش از عدل چون مکمل شد
کسر در وی به فتح مبدل شد
هوش مصنوعی: وقتی نام او به عدل کامل میشود، نقص و کمبود در او به برکت و گشایش تبدیل میشود.
لشکرش زان ز کسر پشت نداد
شد موفق به فتح جمله بلاد
هوش مصنوعی: لشکر او به دلیل از هم نپاشیدگی و اتحاد، موفق شد تمام سرزمینها را فتح کند.
با چنین عدل چون محاسب گشت
بنگر تا چه حد معاتب گشت
هوش مصنوعی: وقتی که چنین عدلی برپا شود و حساب و کتاب دقیق انجام گیرد، باید ببینی که تا چه اندازه افراد مورد محاسبه و ارزیابی قرار میگیرند.
آن که عدلش ز ظلم خالی نیست
نامش از نعت عدل عالی نیست
هوش مصنوعی: کسی که از ظلم خالی نیست، در واقع نمیتواند به عدالت واقعی دست یابد و نام او هم در توصیف عدالت برتر قرار نمیگیرد.
بلکه جز راه ظلم کم سپرد
حال فردای او چه سان گذرد
هوش مصنوعی: تنها راه ظلم را انتخاب کرده، بنابراین نمیتواند به فکر آینده خوب باشد.