بخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب
هم ز وی آورند کز اصحاب
دید شخصیتش بعد مرگ به خواب
که بسی شور و بی قراری داشت
گریه و اضطراب و زاری داشت
گفت شیخا چه حالت است تو را
که ز مردن ملالت است تو را
گویی از حال خود نه خرسندی
که بدین عالم آرزومندی
گفت آری بس آرزومندم
که به دنیا برد خداوندم
نه پی جاه و مال و زینت و زر
نه پی وعظ و مجلس و منبر
بلکه از بهر آنکه تا پیوست
جز عصایی نباشدم در دست
به همه کویها درآرم سر
یک به یک خانه را بکوبم در
صاحب خانه را دهم آواز
کای پی هیچ مانده از همه باز
عمر بگذشت در پریشانی
بنگر کز چه باز می مانی
جامی انفاس عمر مغتنم است
انقطاع حیات دمبدم است
کار امروز را مباش اسیر
بهر فردا ذخیره ای برگیر
روز عمرت به وقت عصر رسید
عصر تو تا نماز شام کشید
خفتن خواب مرگ نزدیک است
موج گرداب مرگ نزدیک است
پیش ازین همچو سینه تاریکان
منشین بی خبر ز نزدیکان
بخش ۶۸ - به بام برآمدن وی قدس سره هر آخر روز و با آفتاب خطاب کردن: هم ز وی آورند کآخر کاربخش ۷۰ - در ذکر موت و اهوال آن: صرصر مرگ را ببین چه فن است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هم ز وی آورند کز اصحاب
دید شخصیتش بعد مرگ به خواب
هوش مصنوعی: افرادی که بعد از مرگ او به خوابش میروند، از شخصیت او و ویژگیهایش به خوبی آگاه شدهاند.
که بسی شور و بی قراری داشت
گریه و اضطراب و زاری داشت
هوش مصنوعی: بسیاری از شور و اضطراب در دل او وجود داشت و او به شدت گریه و ناله میکرد.
گفت شیخا چه حالت است تو را
که ز مردن ملالت است تو را
هوش مصنوعی: ای شیخ، حال تو چگونه است که از مرگ ناراحت یا بیمقدار هستی؟
گویی از حال خود نه خرسندی
که بدین عالم آرزومندی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از وضعیت خود دلخوش نیستی و در این دنیای پر از آرزوها، امید و آرزویی نداشتهای.
گفت آری بس آرزومندم
که به دنیا برد خداوندم
هوش مصنوعی: او گفت: بله، من خیلی آرزو دارم که خداوند مرا به این دنیا بیاورد.
نه پی جاه و مال و زینت و زر
نه پی وعظ و مجلس و منبر
هوش مصنوعی: نه برای دستیابی به ثروت و زیورآلات، نه برای نصیحت و شرکت در مجالس و سخنرانیها.
بلکه از بهر آنکه تا پیوست
جز عصایی نباشدم در دست
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر این که در پیوستگی با تو زندگی کنم، جز یک عصا در دستم نخواهم داشت.
به همه کویها درآرم سر
یک به یک خانه را بکوبم در
هوش مصنوعی: به هر محلهای میروم و در هر خانهای را میزنم.
صاحب خانه را دهم آواز
کای پی هیچ مانده از همه باز
هوش مصنوعی: به صاحب خانه میگویم که هیچ چیز از همه باقی نمانده و او باید به صدای من گوش کند.
عمر بگذشت در پریشانی
بنگر کز چه باز می مانی
هوش مصنوعی: زندگیات در بینظمی و آشفتگی سپری شد، اکنون نگاه کن ببین چه چیزی برای تو باقی مانده است.
جامی انفاس عمر مغتنم است
انقطاع حیات دمبدم است
هوش مصنوعی: زندگی هر لحظهای که میگذرد، فرصتی ارزشمند است و مرگ به صورت دائمی در کمین ماست.
کار امروز را مباش اسیر
بهر فردا ذخیره ای برگیر
هوش مصنوعی: امروز را فدای فردا نکن و برای فردا از امروز بهرهای بردار.
روز عمرت به وقت عصر رسید
عصر تو تا نماز شام کشید
هوش مصنوعی: زمان عمر تو به پایان روز نزدیک شده و این زمان تا نماز شام ادامه دارد.
خفتن خواب مرگ نزدیک است
موج گرداب مرگ نزدیک است
هوش مصنوعی: خوابیدن به معنای نزدیک بودن به مرگ است، همانطور که گردابی که در حال چرخش است، به مرگ نیز نزدیک میشود.
پیش ازین همچو سینه تاریکان
منشین بی خبر ز نزدیکان
هوش مصنوعی: قبل از این، مانند افرادی که در تاریکی هستند، در کنار خودت ننشین و از حال نزدیکان خود بیخبر نباش.