بخش ۶۸ - به بام برآمدن وی قدس سره هر آخر روز و با آفتاب خطاب کردن
هم ز وی آورند کآخر کار
چون شد این درد بر دلش بسیار
چهره خور چو زرد فام شدی
شیخ دین بر کنار بام شدی
اشک چون ریختی گهر سفتی
رو به خورشید کردی و گفتی
کای جهانگرد آسمان پیمای
شب تاریک کاه روز افزای
ز اول بامداد کز سر کوه
سر زدی با هزار فر و شکوه
تا به اکنون که کردی از تگ و پوی
زرد رو در دیار فرقت روی
تیغ آهیخته زیر پا دیدی
کوههای بلند ببریدی
بس بیابان ژرف پی در پی
که به یک قرص گرم کردی طی
از بسی بحرها به زورق زر
برگذشتی ز موج ناشده تر
ده به ده کو به کو شهر به شهر
یافتند از فروغ فیض تو بهر
هیچ جا دلشکسته ای دیدی
وز خود و خلق رسته ای دیدی
کش ازین غم به دل بود دردی
یا ازین راه بر رخش گردی
سخنان گفتی اینچنین بسیار
تا شدی آفتاب نادیدار
بعد ازان آمدی فرو از بام
همچنان بی قرار و بی آرام
بی قراری عشق بی تمکین
جز به مردن نباشدش تسکین
بلکه آنان که مست این جام اند
چون بمیرند هم نیارامند
بخش ۶۷ - مناجات شیخ ابوعلی دقاق قدس سره بر بالای منبر: کشته عشق بوعلی دقاقبخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب: هم ز وی آورند کز اصحاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هم ز وی آورند کآخر کار
چون شد این درد بر دلش بسیار
هوش مصنوعی: در نهایت به او خبر میدهند که چرا این درد در دلش زیاد شده است.
چهره خور چو زرد فام شدی
شیخ دین بر کنار بام شدی
هوش مصنوعی: وقتی چهره خورشید زرد و کمرنگ میشود، روحانیت و مذهب به حاشیه رانده میشود.
اشک چون ریختی گهر سفتی
رو به خورشید کردی و گفتی
هوش مصنوعی: وقتی اشکهای خود را ریختی، مانند سنگ قیمتیای به خورشید درخشیدی و به او گفتی.
کای جهانگرد آسمان پیمای
شب تاریک کاه روز افزای
هوش مصنوعی: ای مسافر آسمان که در شب تاریک سفر میکنی و در روز به کاه افزایش میرسی، تلاش کن و به پیش برو.
ز اول بامداد کز سر کوه
سر زدی با هزار فر و شکوه
هوش مصنوعی: از صبح زود که از بالای کوه نمایان شدی، با زیبایی و جلال فراوانی که داشتی.
تا به اکنون که کردی از تگ و پوی
زرد رو در دیار فرقت روی
هوش مصنوعی: تا کنون که در سرزمین جدا افتادهای، چهرهات از غم و پریشانی زرد شده است.
تیغ آهیخته زیر پا دیدی
کوههای بلند ببریدی
هوش مصنوعی: وقتی تیغ تیز را زیر پا دیدی، کوههای بلند را برش زدی.
بس بیابان ژرف پی در پی
که به یک قرص گرم کردی طی
هوش مصنوعی: در بیابان وسیع و عمیق، میتوان به سادگی با یک لقمه گرم، انرژی و توان لازم برای ادامه مسیر را به دست آورد.
از بسی بحرها به زورق زر
برگذشتی ز موج ناشده تر
هوش مصنوعی: تو با قایق زرین خود از میان دریاهای زیادی عبور کردی و به آرامش رسیدی، در حالی که هنوز طوفانها و مشکلات به سراغت نیامده بودند.
ده به ده کو به کو شهر به شهر
یافتند از فروغ فیض تو بهر
هوش مصنوعی: از هر گوشه و کنار، در هر شهر و محله، مردم از نور و برکت وجود تو بهرهمند شدهاند.
هیچ جا دلشکسته ای دیدی
وز خود و خلق رسته ای دیدی
هوش مصنوعی: آیا تا به حال کسی را دیدهای که دلشکسته باشد و از خود و دیگران فاصله گرفته باشد؟
کش ازین غم به دل بود دردی
یا ازین راه بر رخش گردی
هوش مصنوعی: آیا این غم در دل تو باعث درد است یا اینکه به واسطه این راه، بر چهرهات غمی ظاهر شده است؟
سخنان گفتی اینچنین بسیار
تا شدی آفتاب نادیدار
هوش مصنوعی: تو با سخنان بسیار و عمیق خود چنان درخشیدی که همچون خورشید ناپیدا میدرخشی.
بعد ازان آمدی فرو از بام
همچنان بی قرار و بی آرام
هوش مصنوعی: پس از آن، تو همچنان بیقرار و بیخود از بام پایین آمدی.
بی قراری عشق بی تمکین
جز به مردن نباشدش تسکین
هوش مصنوعی: بیقراری عشق، تنها با مرگ آرام میگیرد و جز این هیچ چارهای ندارد.
بلکه آنان که مست این جام اند
چون بمیرند هم نیارامند
هوش مصنوعی: افرادی که تحت تأثیر این نوشیدنی هستند، حتی پس از مرگ هم آرام نخواهند شد.