گنجور

بخش ۶۷ - مناجات شیخ ابوعلی دقاق قدس سره بر بالای منبر

کشته عشق بوعلی دقاق
آن در آیین عشقبازی طاق
روزی این درد از دلش زد سر
به مناجات گفت در منبر
کای خداوند آسمان و زمین
نه مکان از تو خالی و نه مکین
جلوه گر در بلند و پست تویی
قصه کوتاه هر چه هست تویی
از تو با خلق لافها زده ام
در چندین گزافها زده ام
روز محشر که سازیم زنده
مکن از روی خلق شرمنده
گر ندانی سزای خویشتنم
کسوت صوفیان مکن ز تنم
که اگر مؤمنم و گر گبرم
نیست از زی صوفیان صبرم
در کفم رکوه و عصایی نه
در بوادی دوزخم سر ده
تا به هر وادیی که روی آرم
نوحه جانگداز بردارم
بر خود از درهای گوناگون
ریزم از دیده آب و از دل خون
چون نباشد به قربتم فرمان
پرورم جان به نوحه حرمان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کشته عشق بوعلی دقاق
آن در آیین عشقبازی طاق
هوش مصنوعی: عشق بوعلی دقاق را به شدت تحت تاثیر قرار داده و در هنر عشق ورزی به اوج خود رسیده است.
روزی این درد از دلش زد سر
به مناجات گفت در منبر
هوش مصنوعی: در روزی، این درد در دل او به اوج رسید و او در حال نماز و نیایش بود که به بیان این احساسات در جمع مردم پرداخت.
کای خداوند آسمان و زمین
نه مکان از تو خالی و نه مکین
هوش مصنوعی: ای خدا که صاحب آسمان‌ها و زمین هستی، نه جایی از وجودت خالی است و نه جایی از حضورت دور افتاده.
جلوه گر در بلند و پست تویی
قصه کوتاه هر چه هست تویی
هوش مصنوعی: تو در هر مکان و موقعیتی خود را نشان می‌دهی و در واقع همه داستان‌ها و اتفاقات به تو وابسته‌اند.
از تو با خلق لافها زده ام
در چندین گزافها زده ام
هوش مصنوعی: من از تو با دیگران بسیار سخن گفته‌ام و در این مورد زیاده‌گویی کرده‌ام.
روز محشر که سازیم زنده
مکن از روی خلق شرمنده
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که زندگی دوباره شروع می‌شود، نباید از دیده شدن در برابر مردم خجالت بکشیم.
گر ندانی سزای خویشتنم
کسوت صوفیان مکن ز تنم
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که چه جایگاهی دارم، لباس‌های صوفیان را بر تن من نپوشان.
که اگر مؤمنم و گر گبرم
نیست از زی صوفیان صبرم
هوش مصنوعی: اگر من مؤمن باشم یا حتی اگر غیرمؤمن باشم، چیزی از صوفیان نمی‌کاهد و صبر من همچنان در این راستا باقیست.
در کفم رکوه و عصایی نه
در بوادی دوزخم سر ده
هوش مصنوعی: در دستانم سنگی و عصایی نیست، در دل وادی عذابم، سر به زیر می‌نهم.
تا به هر وادیی که روی آرم
نوحه جانگداز بردارم
هوش مصنوعی: هر جایی که بروم، شور و اندوهی深 در دل دارم که همیشه با خودم می‌برم.
بر خود از درهای گوناگون
ریزم از دیده آب و از دل خون
هوش مصنوعی: من از درهای مختلف به درون خود می‌ریزم؛ از چشمانم اشک و از قلبم خون می‌بارد.
چون نباشد به قربتم فرمان
پرورم جان به نوحه حرمان
هوش مصنوعی: اگر در نزدیکی‌ام کسی نباشد که راهنمایی‌ام کند، جانم را با بی‌قراری و ناله از دست می‌دهم.