گنجور

بخش ۵۸ - قبول کردن معتمر آنچه پدر ریا خواست و عقد بستن ایشان به یکدیگر

معتمر گفت آن منم اینک
هر چه خواهی ضمان منم اینک
خواست چندان زر تمام عیار
که مثاقیل آن رسد به هزار
بعد ازان نیز ده هزار درم
سیم خالص نه بیش ازان و نه کم
جامگی صد ز بردهای یمن
صد دیگر ازان فزون به ثمن
نافه ها مشک و طبله ها عنبر
عقدهای مرصع از گوهر
معتمر گفت تا سه چار نفر
زود کردند بر مدینه گذر
هر چه جستند حاضر آوردند
مجلس عقد منعقد کردند
عقد بستند آن دو مفتون را
شاد کردند آن دو محزون را
دو اسیر کمند یکدیگر
چشم بد را سپند یکدیگر
رخ به رخ شادمان شدند از هم
لب به لب کامران شدند از هم
این شد آن را به بوسه مرهم داغ
آن شد این را به خنده غنچه باغ
تنگ با هم چو غنچه شب خفتند
همچو گل صبحگاه بشکفتند
تافته روی شغل از همه کار
شغلشان بوسه بود و کار کنار
تا به چل روز کارشان این بود
حاصل روزگارشان این بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

معتمر گفت آن منم اینک
هر چه خواهی ضمان منم اینک
هوش مصنوعی: معتمر گفت: من هم اکنون همان چیزی هستم که تو می‌خواهی، همه چیز به عهده من است.
خواست چندان زر تمام عیار
که مثاقیل آن رسد به هزار
هوش مصنوعی: می‌خواهم مقدار زیادی طلا جمع کنم که وزن آن به هزار مثقال برسد.
بعد ازان نیز ده هزار درم
سیم خالص نه بیش ازان و نه کم
هوش مصنوعی: پس از آن، ده هزار درم نقره خالص باید پرداخت شود، نه بیشتر و نه کمتر.
جامگی صد ز بردهای یمن
صد دیگر ازان فزون به ثمن
هوش مصنوعی: صد جامه از یمن به قیمت مناسب‌تر، با کیفیتی به مراتب بیشتر از دیگران موجود است.
نافه ها مشک و طبله ها عنبر
عقدهای مرصع از گوهر
هوش مصنوعی: عطر خوش ناشی از گل‌ها و زیبایی‌های طبیعی، مانند مشک و عنبر، به همراه جواهرات قیمتی که در شکل‌های زیبا و خاصی تزیین شده‌اند.
معتمر گفت تا سه چار نفر
زود کردند بر مدینه گذر
هوش مصنوعی: معتمر گفت که چند نفر سریع‌تر از بقیه به سمت مدینه حرکت کردند.
هر چه جستند حاضر آوردند
مجلس عقد منعقد کردند
هوش مصنوعی: آنچه را که جستجو کردند، حاضر کردند و مراسم عقد را برگزار کردند.
عقد بستند آن دو مفتون را
شاد کردند آن دو محزون را
هوش مصنوعی: آن دو نفر عاشق را به هم پیوند دادند و باعث شادی آن دو نفر غمگین شدند.
دو اسیر کمند یکدیگر
چشم بد را سپند یکدیگر
هوش مصنوعی: دو نفر که به هم وابسته و درگیر یکدیگر هستند، با وجود مشکلات و چشم‌بدها، به حفاظت و حمایت از یکدیگر می‌پردازند.
رخ به رخ شادمان شدند از هم
لب به لب کامران شدند از هم
هوش مصنوعی: دو نفر به هم نزدیک شدند و از دیدن یکدیگر خوشحال شدند و همچنین از همراهی و هم‌صحبتی که با هم داشتند، لذت بردند.
این شد آن را به بوسه مرهم داغ
آن شد این را به خنده غنچه باغ
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی بیان می‌کند که عشق و محبت می‌توانند به زخم‌های عاطفی التیام بخشند. بوسه‌ای محبت‌آمیز می‌تواند درد دل را تسکین دهد و خنده و شادی می‌تواند مانند شکوفه‌های باغ، به زندگی رنگ و طراوت بدهد.
تنگ با هم چو غنچه شب خفتند
همچو گل صبحگاه بشکفتند
هوش مصنوعی: در شب، همانند غنچه‌ها به هم نزدیک و در کنار یکدیگر خوابیده بودند و وقتی صبح شد، مانند گل‌ها شکوفا شدند.
تافته روی شغل از همه کار
شغلشان بوسه بود و کار کنار
هوش مصنوعی: شغل‌اش در کنار دیگران، همچون تافته‌ای بافته شده بود که در میان همه کارها، تنها به بوسه‌ای اشاره دارد.
تا به چل روز کارشان این بود
حاصل روزگارشان این بود
هوش مصنوعی: آنها به مدت سی روز در حال فعالیت بودند و نتیجه زندگی‌شان همین بود.