بخش ۵۷ - مشورت کردن پدر ریا با ریا در خواستگاری کردن وی از برای عیینه
این سخن گفت و از زمین برخاست
غضب آمیز و خشمگین برخاست
چون درآمد به خانه ریا گفت
کز چه رو خاطرت چنین آشفت
گفت از آن رو که جمعی از انصار
به هوایت کشیده اند قطار
همه یکدل به دوستداری تو
یکزبان بهر خواستگاری تو
گفت انصاریان کریمانند
در حریم کرم مقیمانند
بهر ایشان پیمبر مختار
خواسته ست از خدای استغفار
از برای چه دوستدارانند
وز هوای که خواستگارانند
گفت بهر یگانه ای ز کرام
عالی اندر نسب عیینه به نام
گفت من هم شنیده ام خبرش
نسبتی نیست با کسی دگرش
چون کند وعده در وفا کوشد
وز جفای زمانه نخروشد
هر چه آید به دست او بدهد
چشم بر دست دیگران ننهد
پدرش گفت می خورم سوگند
به خدایی که نبودش مانند
که تو را هیچگه به وی ندهم
نقد وصلت به دامنش ننهم
واقفم از فسانه تو و او
زانچه بوده میانه تو و او
گفت باری مرا چه بازار است
که ازان خاطر تو دربار است
نه خیالی ز روی من دیده ست
نه گیاهی ز باغ من چیده ست
لیک چون سبق یافت سوگندت
به اجابت نمی کنم بندت
قوم انصار پاکدینانند
در زمان و زمین امینانند
بر مقالاتشان مگردان پشت
رد ایشان مکن به قول درشت
مکن از منع کامشان پر زهر
گر نمی بایدت گران کن مهر
نرخ کالا ز حد چو در گذرد
رغبت از جان مشتری ببرد
گفت احسنت خوب گفتی خوب
کم فتد نکته اینچنین مرغوب
آنگه آمد برون و با ایشان
گفت کای زمره وفاکیشان
کرد ریا قبول این پیوند
لیکن او گوهریست بی مانند
مهر او هم به قدر او باید
تا سر او به آن فرو آید
باشد او گوهری جهان افروز
کیست قایم به قیمتش امروز
بخش ۵۶ - برخاستن معتمر به چاره سازی عیینه و وی را به مجلس انصار بردن و همراه ایشان از برای خواستگاری ریا پیش پدر وی رفتن: معتمر گفت با وی از دل پاکبخش ۵۸ - قبول کردن معتمر آنچه پدر ریا خواست و عقد بستن ایشان به یکدیگر: معتمر گفت آن منم اینک
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این سخن گفت و از زمین برخاست
غضب آمیز و خشمگین برخاست
هوش مصنوعی: او این حرف را زد و با حالت خشم و غضب از زمین بلند شد.
چون درآمد به خانه ریا گفت
کز چه رو خاطرت چنین آشفت
هوش مصنوعی: وقتی ریا به خانه آمد، از او پرسید که چرا دل تو اینقدر مضطرب و پریشان است.
گفت از آن رو که جمعی از انصار
به هوایت کشیده اند قطار
هوش مصنوعی: بر اساس این مضمون، کسی اشاره میکند که به خاطر افرادی از انصار، گروهی با هدف حمایت از تو جمع شدهاند و به سمت تو حرکت کردهاند. این بیان نشان دهنده حمایت و همبستگی کسی است که به او توجه خاصی میشود.
همه یکدل به دوستداری تو
یکزبان بهر خواستگاری تو
هوش مصنوعی: همه یکدست و با هم، با علاقه و محبت، به خاطر تو و برای خواستگاری از تو، صحبت میکنند.
گفت انصاریان کریمانند
در حریم کرم مقیمانند
هوش مصنوعی: انصاریان افرادی نیکوکار و بزرگوار هستند و در نزد انسانهای بزرگ و کریم زندگی میکنند.
بهر ایشان پیمبر مختار
خواسته ست از خدای استغفار
هوش مصنوعی: به خاطر آنها، پیامبر مختار از خداوند طلب آمرزش کرده است.
از برای چه دوستدارانند
وز هوای که خواستگارانند
هوش مصنوعی: دوستداران به چه دلیلی وجود دارند و خواستگاران به چه انگیزهای در پی عشق و محبتاند؟
گفت بهر یگانه ای ز کرام
عالی اندر نسب عیینه به نام
هوش مصنوعی: او گفت که به خاطر یگانهای از افراد با فضیلت و بزرگنسب، به نام عیینه، اینجا آمده است.
گفت من هم شنیده ام خبرش
نسبتی نیست با کسی دگرش
هوش مصنوعی: او گفت که من هم داستانش را شنیدهام و میدانم که هیچ نسبتی با دیگران ندارد.
چون کند وعده در وفا کوشد
وز جفای زمانه نخروشد
هوش مصنوعی: وقتی کسی وعده میدهد، سعی میکند که به آن عمل کند و از سختیهای زندگی ناامید نمیشود.
هر چه آید به دست او بدهد
چشم بر دست دیگران ننهد
هوش مصنوعی: هر چه از دست او بیفتد، به او باز میگردد و هرگز به آنچه دیگران دارند نگاه نمیکند.
پدرش گفت می خورم سوگند
به خدایی که نبودش مانند
هوش مصنوعی: پدرش گفت: به خدایی که هیچ کس مانند او نیست، سوگند میخورم که میخورم.
که تو را هیچگه به وی ندهم
نقد وصلت به دامنش ننهم
هوش مصنوعی: من هیچ وقت تو را به او نمیعدم و اجازه نمیدهم که با دامنش ارتباطی داشته باشی.
واقفم از فسانه تو و او
زانچه بوده میانه تو و او
هوش مصنوعی: من از داستان تو و او آگاه هستم و او نیز از آنچه میان شما دو نفر گذشته، خبر دارد.
گفت باری مرا چه بازار است
که ازان خاطر تو دربار است
هوش مصنوعی: فردی میگوید که چه نیازی به بازار و دنیا دارم، در حالی که همه چیز برایم به خاطرتو و به خاطر وجود تو ارزشمند است.
نه خیالی ز روی من دیده ست
نه گیاهی ز باغ من چیده ست
هوش مصنوعی: هیچ چیز از چهرهام در خیال کسی نیست و هیچ گیاهی از باغم چیده نشده است.
لیک چون سبق یافت سوگندت
به اجابت نمی کنم بندت
هوش مصنوعی: اما وقتی که تو به پیروزی رسیدی، به قولت عمل نمیکنم و به بند تو تن نمیدهم.
قوم انصار پاکدینانند
در زمان و زمین امینانند
هوش مصنوعی: مردم انصار افرادی پاکدین و باصداقت هستند و در هر زمان و مکانی قابل اعتمادند.
بر مقالاتشان مگردان پشت
رد ایشان مکن به قول درشت
هوش مصنوعی: به گزارشات و نوشتههای آنها به سادگی توجه نکن و در پی بیاعتبار کردن صحبتهایشان با کلمات زننده و تند نرو.
مکن از منع کامشان پر زهر
گر نمی بایدت گران کن مهر
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که به دل کسی سخت بگذرانی و باعث رنجش او شوی، از لذت خودداری نکن و اجازه نده که احساسات تلخ در دلشان ایجاد شود.
نرخ کالا ز حد چو در گذرد
رغبت از جان مشتری ببرد
هوش مصنوعی: وقتی قیمت کالا از حد معقول فراتر رود، تمایل و رغبت خریدار نیز از دست میرود.
گفت احسنت خوب گفتی خوب
کم فتد نکته اینچنین مرغوب
هوش مصنوعی: گفتی بسیار خوب و درست است، خوب است که نکتهای اینچنینی کم پیدا شود و ارزشمند باشد.
آنگه آمد برون و با ایشان
گفت کای زمره وفاکیشان
هوش مصنوعی: سپس او بیرون آمد و با آنها سخن گفت و گفت: ای گروه وفاداران.
کرد ریا قبول این پیوند
لیکن او گوهریست بی مانند
هوش مصنوعی: او به این پیوند ظاهری که شبیه ریا است، توجهی نمیکند، اما در واقع، او گوهری بینظیر و منحصر به فرد است.
مهر او هم به قدر او باید
تا سر او به آن فرو آید
هوش مصنوعی: عشق و affection او نیز باید به اندازهی خود او باشد تا به حقیقت و عمق احساساتش نزدیک شود.
باشد او گوهری جهان افروز
کیست قایم به قیمتش امروز
هوش مصنوعی: او همچون گوهری درخشان و ارزشمند است که امروز به سختی میتوان قیمتی برایش تعیین کرد.