بخش ۵۶ - برخاستن معتمر به چاره سازی عیینه و وی را به مجلس انصار بردن و همراه ایشان از برای خواستگاری ریا پیش پدر وی رفتن
معتمر گفت با وی از دل پاک
کای عیینه مباش اندهناک
کانچه دارم ز ملک و مال به کف
گرچه اسباب حشمت است و شرف
همه صرف تو می کنم امروز
تا شوی بر مراد خود فیروز
دست او را گرفت مشفق وار
برد یکسر به مجلس انصار
گفت بعد از سلام با ایشان
کای به ملک صفا وفاکیشان
این جوان کیست در میان شما
چیست در حق او گمان شما
همه گفتند با جمال نسب
هست شمعی ز دودمان عرب
گفت کو را بلایی افتاده ست
در کمند هوایی افتاده ست
چشم می دارم از شما یاری
وز سر مرحمت مددکاری
بهر مطلوبش اختیار سفر
بر دیار بنی سلیم گذر
همه سمعا و طاعت گویان
معتمر را به جان رضا جویان
بر نجیب اشتران سوار شدند
متوجه بدان دیار شدند
می بریدند کوه و صحرا را
پرس پرسان دیار ریا را
تا به منزلگهش پی آوردند
پدرش را ازان خبر کردند
کردشان شاد و خرم استقبال
با کسان گفت تا به استعجال
فرش های نفیس افکندند
نطعهای عجب پراکندند
هر کسی را به جای وی بنشاند
وز ثنا گوهرش به فرق فشاند
آنچه حاضر ز گله بود و رمه
کشت و پخت و کشید پیش همه
معتمر گفت کای جمال عرب
همه کار تو در کمال ادب
نخورد کس ز سفره و خوانت
تا ز بحر نوال و احسانت
حاجت جمله را روا نکنی
آرزوی همه عطا نکنی
گفت کای سوی صدق روی شما
چیست از بنده آرزوی شما
گفت هست آنکه گوهر صدفت
اختر برج عزت و شرفت
با عیینه که فخر انصار است
نیک کردار و راست گفتار است
گوهر سلک اتصال شود
رازدار شب وصال شود
گفت تدبیر کار و بار او راست
واندر این کار اختیار او راست
با وی این را بگویم از آغاز
آنچه گوید به مجلس آرم باز
بخش ۵۵ - عزیمت کردن معتمر و عیینه به جانب مسجد احزاب در طلب ریا: خسرو صبح چون علم بر زدبخش ۵۷ - مشورت کردن پدر ریا با ریا در خواستگاری کردن وی از برای عیینه: این سخن گفت و از زمین برخاست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
معتمر گفت با وی از دل پاک
کای عیینه مباش اندهناک
هوش مصنوعی: معتمر به او گفت: با دل پاک و بیآلایش باش و نگران چیزی نباش که مانند آینهای صاف و شفاف باشی.
کانچه دارم ز ملک و مال به کف
گرچه اسباب حشمت است و شرف
هوش مصنوعی: هر چه دارم از دارایی و ثروت، حتی اگر نشانههایی از بزرگی و مقام باشد، فقط در دست من است و ارزش واقعی آن را نمیدهد.
همه صرف تو می کنم امروز
تا شوی بر مراد خود فیروز
هوش مصنوعی: امروز تمام تلاش و صرفهجوییام را میکنم تا تو به خواستهات برسی و موفق شوی.
دست او را گرفت مشفق وار
برد یکسر به مجلس انصار
هوش مصنوعی: دست او را با محبت گرفت و تماماً او را به جمع حمایت کننده ها برد.
گفت بعد از سلام با ایشان
کای به ملک صفا وفاکیشان
هوش مصنوعی: بعد از سلام به آنها گفتم: ای کسی که در سرزمین پاک و خوش عطر زندگی میکنی.
این جوان کیست در میان شما
چیست در حق او گمان شما
هوش مصنوعی: این جوان کیست که در میان شماست و نظر شما درباره او چیست؟
همه گفتند با جمال نسب
هست شمعی ز دودمان عرب
هوش مصنوعی: همه گفتند که زیبا رویی با نسب و خانوادگی اصیل دارد، مانند شمعی که از دودمان عرب میسوزد.
گفت کو را بلایی افتاده ست
در کمند هوایی افتاده ست
هوش مصنوعی: کسی را دیدم که دچار مشکل و گرفتاری شده و در دام ناگواری افتاده است.
چشم می دارم از شما یاری
وز سر مرحمت مددکاری
هوش مصنوعی: من به نگاه شما امید دارم و از لطف و مهربانیتان درخواست کمک میکنم.
بهر مطلوبش اختیار سفر
بر دیار بنی سلیم گذر
هوش مصنوعی: برای دستیابی به خواستهاش، تصمیم به سفر به سرزمین بنی سلیم میگیرد.
همه سمعا و طاعت گویان
معتمر را به جان رضا جویان
هوش مصنوعی: همه افراد در حال گوش دادن و اطاعت از افرادی هستند که به درخواست دیگران پاسخ میدهند و به دنبال رضایت جان هستند.
بر نجیب اشتران سوار شدند
متوجه بدان دیار شدند
هوش مصنوعی: سوار بر شتران نجیب شدند و به سوی آن سرزمین حرکت کردند.
می بریدند کوه و صحرا را
پرس پرسان دیار ریا را
هوش مصنوعی: کوهها و دشتها را میشکافتند و در جستجوی دیاری پر از تزویر و نیرنگ بودند.
تا به منزلگهش پی آوردند
پدرش را ازان خبر کردند
هوش مصنوعی: وقتی به خانهاش رسیدند، پدرش را از این موضوع باخبر کردند.
کردشان شاد و خرم استقبال
با کسان گفت تا به استعجال
هوش مصنوعی: او با شادی و خوشحالی از مهمانان استقبال کرد و به همراه دیگران به گفتگو پرداخت تا هر چه سریعتر به کارها رسیدگی کنند.
فرش های نفیس افکندند
نطعهای عجب پراکندند
هوش مصنوعی: فرشهای گرانبها را پهن کردند و وسایل شگفتانگیز را به نمایش گذاشتند.
هر کسی را به جای وی بنشاند
وز ثنا گوهرش به فرق فشاند
هوش مصنوعی: هر کسی را در مقام خود قرار میدهند و به او احترام میگذارند، و او را مورد ستایش قرار میدهند به گونهای که ارزش و زیباییاش نمایان شود.
آنچه حاضر ز گله بود و رمه
کشت و پخت و کشید پیش همه
هوش مصنوعی: آنچه در حال حاضر از گوسفند و رمه به دست آمده، کشت و تهیه شده و به همه نشان داده شده است.
معتمر گفت کای جمال عرب
همه کار تو در کمال ادب
هوش مصنوعی: معتمر گفت: ای زیبای عرب، همه رفتار و کارهای تو با نهایت ادب و نزاکت انجام میشود.
نخورد کس ز سفره و خوانت
تا ز بحر نوال و احسانت
هوش مصنوعی: هیچکس از سفره و مهمانی تو بهرهمند نشده مگر اینکه از دریای نعمتها و بخششهای تو استفاده کرده باشد.
حاجت جمله را روا نکنی
آرزوی همه عطا نکنی
هوش مصنوعی: اگر همه نیازهای مردم را برآورده نکنی و آرزوهای همه را برآورده نساخته باشی، به راستی چیزی به دست نیاوردهای.
گفت کای سوی صدق روی شما
چیست از بنده آرزوی شما
هوش مصنوعی: سوال کرد که ای کسی که به صداقت نزدیک هستی، از بنده چه خواستهای داری؟
گفت هست آنکه گوهر صدفت
اختر برج عزت و شرفت
هوش مصنوعی: گفتند که موجودی هست که ارزش و فضیلتش به اندازهی درخشش ستارهها در آسمان عزت و شرف است.
با عیینه که فخر انصار است
نیک کردار و راست گفتار است
هوش مصنوعی: شخصی که از خاندان انصار است، با صداقت و نیکوکاری خود برجستگی و افتخار دارد.
گوهر سلک اتصال شود
رازدار شب وصال شود
هوش مصنوعی: مروارید در رشته اتصال، به راز شب وصال تبدیل میشود.
گفت تدبیر کار و بار او راست
واندر این کار اختیار او راست
هوش مصنوعی: او گفت که برنامهریزی و مدیریت کار و زندگی او به خوبی انجام میشود و در این موضوع، خودش تصمیمگیرنده است.
با وی این را بگویم از آغاز
آنچه گوید به مجلس آرم باز
هوش مصنوعی: من میخواهم از ابتدا به او بگویم که هر چه بگوید، دوباره در مجلس به عرض میرسانم.