گنجور

بخش ۵۳ - باز نمودن عیینه صورت حال خود را پیش معتمر

روزی از روزها به کسب ثواب
رو نهادم به مسجد احزاب
روی در قبله وفا کردم
حق مسجد که بود ادا کردم
بستم از جان نماز را احرام
کردم اندر مقام صدق قیام
پشت خود در رکوع خم دادم
سجده گاه از دو دیده نم دادم
به تشهد نشستم آزاده
از شهادت به شهد افتاده
یافت جنبش ز من به شهد انگشت
کرد شیرینیم به تلخی پشت
بهر عقده گشایی ایام
تیز دندان شدم پسین سلام
به دعا دست بر فلک بردم
پا به راه اجابت افشردم
عفو جویان شدم به استغفار
از همه کارها و آخر کار
از میان با کناره پیوستم
به هوای نظاره بنشستم
دیدم از دور یک گروه زنان
سوی آن جلوه گاه گام زنان
نه زنان بل ز آهوان رمه ای
هر یکی را ز ناز زمزمه ای
در گهر غرق گوش و گردن شان
خاک ره مشکبو ز دامن شان
از پی رقصشان به ربع و دمن
بانگ خلخال ها جلاجل زن
بود یک تن ازان میان ممتاز
پای تا سر همه کرشمه و ناز
او چو مه بود و دیگران انجم
او پری بود و دیگران مردم
کام جان خنده شکر ریزش
دام دل گیسوی دلاویزش
غنچه پر نوش گلبنی ز ارم
نافه در ناف آهویی ز حرم
پای ازان جمع بر کناره نهاد
بر سرم ایستاد و لب بگشاد
کای عیینه دل تو می خواهد
وصل آن کز غم تو می کاهد
هیچ داری سر گرفتاری
کز غمت بر دلش بود باری
با من این نکته گفت و زود برفت
در من آتش زد و چو دود برفت
نه نشانی ز نام او دارم
نه وقوف از مقام او دارم
یک زمان هیچ جا قرارم نیست
میل خاطر به هیچ کارم نیست
نز سر خود خبر مرا نه ز پای
می روم کو به کوی و جای به جای
این سخن گفت و زد یکی فریاد
رفته از خود به روی خاک افتاد
بعد دیری به خویش باز آمد
رخ به خون تر ترانه ساز آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی از روزها به کسب ثواب
رو نهادم به مسجد احزاب
هوش مصنوعی: روزی به قصد انجام کار نیک و کسب پاداش، به مسجد احزاب رفتم.
روی در قبله وفا کردم
حق مسجد که بود ادا کردم
هوش مصنوعی: من به نشان وفاداری به راستای عشق توجه کردم و حق عبادتگاه را به خوبی ادا نمودم.
بستم از جان نماز را احرام
کردم اندر مقام صدق قیام
هوش مصنوعی: من از دل و جان به نماز پرداختم و در حالتی راستین و با صادقانه‌ترین نیت آماده عبادت شدم.
پشت خود در رکوع خم دادم
سجده گاه از دو دیده نم دادم
هوش مصنوعی: در حالتی که سرم را به سمت زمین خم کرده‌ام، از چشمانم اشک می‌ریزد و درواقع تمام وجودم را نسبت به خداوند خضوع و سجده نشان می‌دهم.
به تشهد نشستم آزاده
از شهادت به شهد افتاده
هوش مصنوعی: در حال حاضر به یاد و احترام شهدای آزاد و مقاوم نشسته‌ام، کسانی که در مسیر حق و حقیقت جان خود را تقدیم کردند.
یافت جنبش ز من به شهد انگشت
کرد شیرینیم به تلخی پشت
هوش مصنوعی: من از خودم حرکتی احساس کردم، که همچون شیرینی به تلخی تبدیل شد و طعم شیرینم تلخ شد.
بهر عقده گشایی ایام
تیز دندان شدم پسین سلام
هوش مصنوعی: برای گشایش درد و مشکلات، در روزهای سخت و تند برخورد، در عصر با سلامی تازه به میدان آمدم.
به دعا دست بر فلک بردم
پا به راه اجابت افشردم
هوش مصنوعی: دعا کردم و دستم را به سوی آسمان بلند کردم و قدم به راهی گذاشتم که به پاسخ دعا نزدیک بود.
عفو جویان شدم به استغفار
از همه کارها و آخر کار
هوش مصنوعی: من به عنوان توبه‌کننده‌ای برای پاک شدن از تمام گناهانم و در نهایت به سمت بهترین نتیجه حرکت کردم.
از میان با کناره پیوستم
به هوای نظاره بنشستم
هوش مصنوعی: از کنار چیزی عبور کردم و برای دیدن آن جا نشستم.
دیدم از دور یک گروه زنان
سوی آن جلوه گاه گام زنان
هوش مصنوعی: از دور گروهی از زنان را دیدم که به سمت آن مکان زیبا و جلوه‌دار در حال حرکت بودند.
نه زنان بل ز آهوان رمه ای
هر یکی را ز ناز زمزمه ای
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت آهوان اشاره دارد و بیان می‌کند که این موجودات هر کدام دارای ناز و نازک‌دلی خاصی هستند که مانند زمزمه‌ای نرم و دل‌نواز است. آنها از نظر لطافت و جذابیت به زنان تشبیه نشده‌اند، بلکه خودشان به عنوان موجوداتی زیبا و دلربا معرفی شده‌اند.
در گهر غرق گوش و گردن شان
خاک ره مشکبو ز دامن شان
هوش مصنوعی: گوش و گردن آن‌ها در دامن خوشبو غرق شده، و خاک مسیر را برمی‌دارد.
از پی رقصشان به ربع و دمن
بانگ خلخال ها جلاجل زن
هوش مصنوعی: در پی رقص آن‌ها به درختان و باغ‌ها، صدای خلخال‌ها را به گوش بیاورید و جشن و شادی برپا کنید.
بود یک تن ازان میان ممتاز
پای تا سر همه کرشمه و ناز
هوش مصنوعی: در میان آن جمع، فردی بود که از همه برجسته‌تر و چشمگیرتر بود؛ او از سر تا پای خود جذابیت و فریبندگی داشت.
او چو مه بود و دیگران انجم
او پری بود و دیگران مردم
هوش مصنوعی: او مانند ماه است و دیگران مانند ستاره‌ها هستند؛ او همچون پری است و دیگران مانند انسان‌ها.
کام جان خنده شکر ریزش
دام دل گیسوی دلاویزش
هوش مصنوعی: خوشی و شادی زندگی به مانند عسل شیرین است، و زیبایی دل و چهره معشوق با گیسوانش دل را به دام می‌اندازد.
غنچه پر نوش گلبنی ز ارم
نافه در ناف آهویی ز حرم
هوش مصنوعی: یک غنچه زیبا و خوشبو از باغی پرگل روییده، در حالی که در کنار آن، آهویی از حرم وجود دارد.
پای ازان جمع بر کناره نهاد
بر سرم ایستاد و لب بگشاد
هوش مصنوعی: پایش را از آن جمعیت برداشت و بر کناره‌ای ایستاد و شروع به صحبت کرد.
کای عیینه دل تو می خواهد
وصل آن کز غم تو می کاهد
هوش مصنوعی: ای دل، تو به شدتی از عشق و غم دچار شده‌ای که تنها یک وصل و پیوند می‌تواند آرامش تو را بازآورد.
هیچ داری سر گرفتاری
کز غمت بر دلش بود باری
هوش مصنوعی: هیچ چیز نداشته‌ای که در دل گرفتاری‌ات بار غمت را احساس کند.
با من این نکته گفت و زود برفت
در من آتش زد و چو دود برفت
هوش مصنوعی: آن شخص نکته‌ای به من گفت و خیلی زود رفت. حرفش در من مانند آتش شعله‌ور شد و سپس مانند دود ناپدید گردید.
نه نشانی ز نام او دارم
نه وقوف از مقام او دارم
هوش مصنوعی: من هیچ نشانه‌ای از نام او ندارم و از جایگاه و مقام او نیز آگاهی ندارم.
یک زمان هیچ جا قرارم نیست
میل خاطر به هیچ کارم نیست
هوش مصنوعی: در یک زمان خاص، هیچ مکانی برایم آرامش‌بخش نیست و هیچ انگیزه‌ای برای انجام هیچ کاری ندارم.
نز سر خود خبر مرا نه ز پای
می روم کو به کوی و جای به جای
هوش مصنوعی: من از سر خود خبری ندارم و نه از پایم. به همین دلیل در هر کوی و سراسر مکان‌ها به جستجوی تو می‌روم.
این سخن گفت و زد یکی فریاد
رفته از خود به روی خاک افتاد
هوش مصنوعی: او این حرف را گفت و ناگهان فریادی کشید، سپس از شدت احساسش به زمین افتاد.
بعد دیری به خویش باز آمد
رخ به خون تر ترانه ساز آمد
هوش مصنوعی: مدتی طولانی دور بود، حالا به خانه برگشته و چهره‌اش غمگین و خونین به نظر می‌رسد و می‌خواهد موسیقی رازآلودی را بسازد.