گنجور

بخش ۳۶ - قصه آن مخنث که از روزن در منظری افتاد و از آنجا در خانه سفلی و از آنجا در سردابه ای و از آنجا در چاهی چون در سردابه افتاد بانگ کرد که ای خداوندان سرای، سرای شما زمین ندارد

آن مخنث به بام همسایه
رفت از همت فرومایه
پا فرو شد به روزنش ناگاه
داشت روزن به سوی منظر راه
چون به منظر فتاد و خاست ز جای
شد فرودش به جای دیگر پای
یافت خود را به خانه زیرین
بود سردابه ای در او دیرین
شد به سردابه هم خطا پایش
جزم شد بر هلاک خود رایش
بانگ برداشت کای مسلمانان
کرده قصد هلاک مهمانان
گر نه تحت الثری ست جای شما
چون ندارد زمین سرای شما
بود چاهی درون سردابه
کآخر آنجا گشاد پاتابه
در تگ چاه میخی ایستاده
بهر عیش مخنث آماده
چون فرود آمد از برابر میخ
گشت جای نشست او سر میخ
میخ را شد به جای خویش قرار
شد مخنث ز میخ شکرگزار
عاقبت چرخ جز به خیر نگشت
وآخر کار من به خیر گذشت
که بحمدالله ار چه صد غم و رنج
بر من آمد درین سرای سپنج
خیر هر کس به قدر همت اوست
همت مرد راه قیمت اوست
کی توانی شناخت قیمت مرد
تا ندانی که چیست همت مرد
همت آن یکی علو نسب
شرف جد سیادت ام و اب
همت آن دگر صفات کمال
علم و عفت شجاعت و افضال
همت آن یکی زن و فرزند
همدم و آشنا و خویشاوند
همت آن دگر زر و زیور
تاج آراسته به لعل و گهر
همت آن یکی سراچه و باغ
مجلس امن و بزمگاه فراغ
همت آن دگر ده و کاریز
وانچه باشد مناسب از هر چیز
آن یکی را هوای درس علوم
منطق و نحو و صرف و طب و نجوم
وان دگر را خیال کلک و دوات
جمع کردن برای خط ادوات
بس کنم کانچه زین شمار بود
که حجاب جمال یار بود
از طریق شمار بیرون است
وز حد اعتبار افزون است
لیک با هم درین صفت یارند
که ازین کارخانه عارند
جلوه گاه جمالشان دنیی ست
جای وزر و وبالشان عقبی ست
همه از عز قرب واهب فرد
مایه لعنت اند و موجب طرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن مخنث به بام همسایه
رفت از همت فرومایه
هوش مصنوعی: آن مرد بی‌غيرت به خانه همسایه رفت و از نداشتن ارزش خود سرافکنده شد.
پا فرو شد به روزنش ناگاه
داشت روزن به سوی منظر راه
هوش مصنوعی: ناگهان پای او به روزنه‌ای فرو رفت که به سمت منظره‌ای باز می‌شد.
چون به منظر فتاد و خاست ز جای
شد فرودش به جای دیگر پای
هوش مصنوعی: وقتی که به نظرش رسید و از جایش بلند شد، قدمش را به جایی دیگر گذاشت.
یافت خود را به خانه زیرین
بود سردابه ای در او دیرین
هوش مصنوعی: شخص در جستجوی خود به زیر زمین می‌رود و در آنجا ساختمانی قدیمی پیدا می‌کند که شبیه به معبدی قدیمی است.
شد به سردابه هم خطا پایش
جزم شد بر هلاک خود رایش
هوش مصنوعی: او در سردابه دچار اشتباه شده و قدم‌هایش به سوی هلاکت خود هدایت می‌شود.
بانگ برداشت کای مسلمانان
کرده قصد هلاک مهمانان
هوش مصنوعی: فریاد می‌زند که ای مسلمانان، به‌خاطر داشته باشید که دشمن به دنبال نابود کردن مهمانان شماست.
گر نه تحت الثری ست جای شما
چون ندارد زمین سرای شما
هوش مصنوعی: اگر شما در این دنیا جایی ندارید، پس در چه جایی می‌توانستید زندگی کنید؟ چون که زمین هیچ مکانی برای شما ندارد.
بود چاهی درون سردابه
کآخر آنجا گشاد پاتابه
هوش مصنوعی: در داخل سردابه یک چاه وجود داشت، که در انتهای آن، حفره‌ای شکل گرفته که باعث گشاد شدن آن می‌شود.
در تگ چاه میخی ایستاده
بهر عیش مخنث آماده
هوش مصنوعی: در عمق چاه، میخی قرار دارد که برای لذت‌جویی از آنجا، فردی که ویژگی‌های زنانه دارد، آمادگی نشان می‌دهد.
چون فرود آمد از برابر میخ
گشت جای نشست او سر میخ
هوش مصنوعی: وقتی که بر زمین افتاد، جایگاه نشستن او به همان جایی که میخ قرار دارد، تبدیل شد.
میخ را شد به جای خویش قرار
شد مخنث ز میخ شکرگزار
هوش مصنوعی: میخ در جای خود قرار گرفت و حالتی خاص پیدا کرد، به گونه‌ای که موجودی دو جنسیتی از این میخ شکرگزاری کرد.
عاقبت چرخ جز به خیر نگشت
وآخر کار من به خیر گذشت
هوش مصنوعی: در نهایت، دوران زندگی‌ام به خوبی و خوشی سپری شد و در پایان، همه چیز به نیکی و خوشی خاتمه یافت.
که بحمدالله ار چه صد غم و رنج
بر من آمد درین سرای سپنج
هوش مصنوعی: خوشبختانه، هرچند که صدها غم و زحمت بر من در این دنیا فرود آمده است، با این حال همچنان شکرگزار هستم.
خیر هر کس به قدر همت اوست
همت مرد راه قیمت اوست
هوش مصنوعی: خیر و خوبی هر فرد به اندازه تلاشی که می‌کند، بستگی دارد و تلاش و ارادهٔ یک مرد نشان‌دهندهٔ ارزش اوست.
کی توانی شناخت قیمت مرد
تا ندانی که چیست همت مرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند ارزش واقعی یک فرد را درک کند، مگر آنکه بداند او چه آرزویی و چه عزم و اراده‌ای دارد.
همت آن یکی علو نسب
شرف جد سیادت ام و اب
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش آن شخص به قدری بالا و ارزشمند است که به ریشه‌دار بودن و شخصیت نیکوی خانواده‌اش مربوط می‌شود.
همت آن دگر صفات کمال
علم و عفت شجاعت و افضال
هوش مصنوعی: شجاعت، علمی که به دانش می‌افزاید، عفت و دیگر ویژگی‌های خوب، همگی نشانه‌های یک اراده قوی هستند.
همت آن یکی زن و فرزند
همدم و آشنا و خویشاوند
هوش مصنوعی: کوشش و اراده آن فرد باعث شده است که خانواده، دوستان و نزدیکانش در کنار او باشند و با هم به زندگی ادامه دهند.
همت آن دگر زر و زیور
تاج آراسته به لعل و گهر
هوش مصنوعی: آن دگر به努力 و اراده، زر و جواهراتی را برای تزیین تاج خود آماده کرده است.
همت آن یکی سراچه و باغ
مجلس امن و بزمگاه فراغ
هوش مصنوعی: همت آن شخص مانند خانه‌ای است که مکانی امن و سرشار از شادی و خوشگذرانی را فراهم می‌کند.
همت آن دگر ده و کاریز
وانچه باشد مناسب از هر چیز
هوش مصنوعی: بهتر است که تلاش و اراده را بر روی هدفی دیگر متمرکز کنی و آنچه مناسب است را از هر چیزی بیابید.
آن یکی را هوای درس علوم
منطق و نحو و صرف و طب و نجوم
هوش مصنوعی: او به یادگیری درس‌هایی چون علوم، منطق، نحو، صرف، پزشکی و نجوم علاقه‌مند است.
وان دگر را خیال کلک و دوات
جمع کردن برای خط ادوات
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده می‌شود که فردی به دنبال جمع‌آوری وسایل نوشتن مثل قلم و دوات است تا بتواند با آن‌ها خط بنویسد. این نشان‌دهنده‌ی ذهن مشغول و تلاش برای بیان افکار و احساسات است.
بس کنم کانچه زین شمار بود
که حجاب جمال یار بود
هوش مصنوعی: بس می‌کنم آنچه که از این شمار هست و فقط پرده‌ای است بر جمال یار.
از طریق شمار بیرون است
وز حد اعتبار افزون است
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که چیزی فراتر از آنچه قابل شمارش یا ارزیابی است، وجود دارد. یعنی واقعیتی وجود دارد که نمی‌توان آن را با اعداد یا معیارهای معمولی توضیح داد و این واقعیت بسیار ارزشمندتر و بزرگتر از آن چیزی است که ما معمولاً می‌شناسیم.
لیک با هم درین صفت یارند
که ازین کارخانه عارند
هوش مصنوعی: اما در این ویژگی، هر دو با هم هستند که از این کار و عمل احساس شرمندگی می‌کنند.
جلوه گاه جمالشان دنیی ست
جای وزر و وبالشان عقبی ست
هوش مصنوعی: ظاهر زیبایی آن‌ها در دنیا قابل مشاهده است، اما عواقب کارهایشان در زندگی پس از مرگ مشخص می‌شود.
همه از عز قرب واهب فرد
مایه لعنت اند و موجب طرد
هوش مصنوعی: همه‌ی افراد به خاطر نزدیکی به شخصی خاص، طرد شده و مورد نفرین قرار می‌گیرند.