بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل
قطره چون آب شد به تابستان
گشت آن آب سوی بحر روان
وز روانی خود به بحر رسید
خویشتن را ورای بحر ندید
هستی خویش را در او گم ساخت
هیچ چیزی بغیر او نشناخت
گاه او را عیان به صورت موج
دید هم در حضیض و هم بر اوج
گاه دیدش به شکل تف و بخار
سوی بالا روان ز دریا بار
متراکم شد آن بخار و ز آن
متکون شد ابر در نیسان
متقاطر شد ابر و باران گشت
رونق افزای باغ و بستان گشت
قطره ها چون به یکدگر پیوست
سیل شد بر رونده راه ببست
سیل هم کف زنان خروش کنان
تافت یکسر به سوی بحر عنان
چون به دریا رسید و کرد آرام
شد درین دوره سیر بحر تمام
قطره این را چو دید نتوانست
کردن انکار دیده و دانست
کوست موج و بخار و سیل و سحاب
اوست کف اوست قطره اوست حباب
هیچ جز بحر در جهان نشناخت
عشق با هر چه باخت با او باخت
از چپ و راست چون گشاد نظر
غیر دریا ندید چیز دگر
همچنین عارفان عشق آیین
در جهان نیستند جز حق بین
دیده جمله مانده بر یکجاست
لیکن اندر نظر تفاوت هاست
بخش ۲۷ - قصه حکیمی که به واسطه مشاهده خرق عادت از اولیاء علم وی به جهل برآمد: یافت ناگاه آن حکیمک راهبخش ۲۹ - اشارت به اصحاب مکاشفه که تجلی صفات است: آن یکی در مجالی اشیا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قطره چون آب شد به تابستان
گشت آن آب سوی بحر روان
هوش مصنوعی: در تابستان، وقتی که آب به صورت قطره درآمد، آن آب به سمت دریا روانه شد.
وز روانی خود به بحر رسید
خویشتن را ورای بحر ندید
هوش مصنوعی: با روح خود به دریا رسید، اما خود را فراتر از دریا نگزید.
هستی خویش را در او گم ساخت
هیچ چیزی بغیر او نشناخت
هوش مصنوعی: او وجود خود را در عشق و معشوقی گم کرده و هیچ چیز دیگری جز او را نمیشناسد.
گاه او را عیان به صورت موج
دید هم در حضیض و هم بر اوج
هوش مصنوعی: گاهی او را به وضوح در شکل موج میبینیم، هم در پایینترین نقطه و هم در بالاترین نقطه.
گاه دیدش به شکل تف و بخار
سوی بالا روان ز دریا بار
هوش مصنوعی: گاهی او را به صورت بخار و دود میبینی که از دریا به سمت بالا بالا میرود.
متراکم شد آن بخار و ز آن
متکون شد ابر در نیسان
هوش مصنوعی: بخار جمع شده و به خاطر آن، ابر در فصل بهار شکل گرفت.
متقاطر شد ابر و باران گشت
رونق افزای باغ و بستان گشت
هوش مصنوعی: ابرها به هم فشرده شدند و باران شروع به باریدن کرد، که باعث شکوفایی و رونق باغها و زمینهای سبز شد.
قطره ها چون به یکدگر پیوست
سیل شد بر رونده راه ببست
هوش مصنوعی: وقتی قطرهها به هم ملحق شدند، سیلی به وجود آمد که راه را بر مسافران بند کرد.
سیل هم کف زنان خروش کنان
تافت یکسر به سوی بحر عنان
هوش مصنوعی: سیل با صدای بلند و شور و هیجان، به سمت دریا حرکت میکند.
چون به دریا رسید و کرد آرام
شد درین دوره سیر بحر تمام
هوش مصنوعی: وقتی به دریا رسید و آرام شد، در این مرحله از سفر، تمام پهنهی دریا را طی کرد.
قطره این را چو دید نتوانست
کردن انکار دیده و دانست
هوش مصنوعی: وقتی قطره این را دید، نتوانست انکار کند و فهمید.
کوست موج و بخار و سیل و سحاب
اوست کف اوست قطره اوست حباب
هوش مصنوعی: او همچون موج و بخار و سیل و ابر است، بلکه در حقیقت اینها تنها نشانههایی از وجود او هستند، مانند کفی که بر روی آب، یا قطرهای که در هوا و یا حبابی که در سطح آب ظاهر میشود.
هیچ جز بحر در جهان نشناخت
عشق با هر چه باخت با او باخت
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ چیزی جز عشق نیست که مانند دریا شناخته شود. هر چیزی که با عشق در ارتباط باشد، با آن از دست میرود.
از چپ و راست چون گشاد نظر
غیر دریا ندید چیز دگر
هوش مصنوعی: به چپ و راست نگاه کردم، اما غیر از دریا چیزی دیگر ندیدم.
همچنین عارفان عشق آیین
در جهان نیستند جز حق بین
هوش مصنوعی: عارفان عشق در این دنیا تنها کسانی هستند که حقیقت را میشناسند و درک میکنند.
دیده جمله مانده بر یکجاست
لیکن اندر نظر تفاوت هاست
هوش مصنوعی: چشمها همه به یک نقطه خیره ماندهاند، اما در نگاههای متفاوت تفاوتهایی وجود دارد.