بخش ۱۸ - شیخ شمس الدین تبریزی شیخ اوحدالدین کرمانی را قدس الله سرهما دید که در هنگامه های دمشق می گردید از وی پرسید که در چه کاری گفت آفتاب را در طشت آب می بینم گفت اگر بر قفا دمل نداری چرا بر آسمانش نمی بینی
شمس تبریز دید کاوحد دین
کرده نظاره بتان آیین
در دمشق از هوای غمزه زنان
گرد هنگامه هاست طوف کنان
سر بدو برده آشکار و نهفت
گفت ای شیخ در چه کاری گفت
چشمه آفتاب می بینم
لیک در طشت آب می بینم
گفت هیهات این چه بی بصریست
راست بین باش این چه کج نظریست
بر قفا گر نه دمل است تو را
کار بهر چه مهمل است تو را
سر ز پستی به سوی بالا کن
سوی خورشید چشم خود وا کن
ذات خورشید بر فلک طالع
تو به عکسی چرا شدی قانع
بخش ۱۷ - اشارت به حال جماعتی که پی به کمال معنی برده اند اما شراب عشق آن جز از جام صورت نخورده اند دایما در کشاکش اند از صورتی خلاص ناشده به دیگری گرفتار شوند اعاذناالله و جمیع المسلمین عن ذلک: وان دگر گرچه عاشق صور استبخش ۱۹ - اشارت به جماعتی که اگرچه به مشاهده جمال صورت گرفتار شدند در آن نماندند بلکه آن سبب ترقی ایشان شد به مشاهده جمال معنی: وان دگر گرچه بود عشق مجاز
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمس تبریز دید کاوحد دین
کرده نظاره بتان آیین
هوش مصنوعی: شمس تبریز مشاهده کرد که یک نفر به ستایش مجسمهها و زیباییهای ظاهری میپردازد و دین را به شکلی محدود و سطحی درک کرده است.
در دمشق از هوای غمزه زنان
گرد هنگامه هاست طوف کنان
هوش مصنوعی: در دمشق، به خاطر زیبایی و دلربایی زنان، هر سو جنب و جوش و شوری به پا شده است.
سر بدو برده آشکار و نهفت
گفت ای شیخ در چه کاری گفت
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی از شیخ میپرسد که در چه چیزی مشغول است و او به طور صریح و روشن در مورد کارش توضیح میدهد. اما در عین حال، ممکن است اشارههایی به جزئیات ناگفته یا پنهان نیز وجود داشته باشد.
چشمه آفتاب می بینم
لیک در طشت آب می بینم
هوش مصنوعی: من نور آفتاب را میبینم، اما آن را در آب منعکس شده در طشت مشاهده میکنم.
گفت هیهات این چه بی بصریست
راست بین باش این چه کج نظریست
هوش مصنوعی: گفت: چه عجب! این چه بیخودبینی است؟ باید درست ببینی و نه اینکه کجفهمی کنی.
بر قفا گر نه دمل است تو را
کار بهر چه مهمل است تو را
هوش مصنوعی: اگر بر پشت تو دملی وجود ندارد، پس چرا به کار بیهوده خود ادامه میدهی؟
سر ز پستی به سوی بالا کن
سوی خورشید چشم خود وا کن
هوش مصنوعی: سر خود را از پستی بلند کن و به سوی بالا نگاه کن، چشمانت را به سمت خورشید باز کن.
ذات خورشید بر فلک طالع
تو به عکسی چرا شدی قانع
هوش مصنوعی: چرا بر روی آسمان، شکل و تصویری از تو به وجود آمده است که از خود خورشید کمتر و راضیتر است؟