بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است
سالها شد که روی در دیوار
دل برآرم به گرد شهر و دیار
تا بیایم نشان آدمیی
کاید از وی نسیم محرمیی
بروم خاک پای او باشم
نقد جان زیر پای او پاشم
یک زمان یکزبان شوم با او
دو بگویم دو بشنوم با او
چشم باشم چو مجلس آراید
گوش باشم چو نکته فرماید
دیدنش از خدا دهد یادم
کند از دیدن خود آزادم
سخنش را چو جا کنم در گوش
سازدم از سخنوری خاموش
وه کزین کس نشانه پیدا نیست
اثری در زمانه قطعا نیست
ور کسی را برم گمان که وی است
چون شود ظاهر آنچنان که وی است
یابمش معجبی به خود مغرور
طورش از اهل دین و دانش دور
نه ازین کار در دلش دردی
نه ازین راه بر رخش گردی
نه ز علم و دراستش خبری
نه ز سر وراثتش اثری
سخن او به غیر دعوی نی
همه دعوی و هیچ معنی نی
کار او روز و شب خلاف هوا
ورد او صبح و شام نفی سوا
آن هوا را کند خلاف ولی
که بود عشق حضرت مولی
وان سوا را کند به نفی ز جان
که بود غیر او نه غیر خدای
طالبان را شود به توبه دلیل
بنماید به سوی زهد سبیل
توبه از آمدن به خانه او
زهد از خوان لولیانه او
چون پی گفتگو نهد مجلس
تا شود مایه بخش هر مفلس
به یکی لحظه سازدش روزی
مایه غیبت شبانروزی
رهنما نیست آن که راهزن است
بر سر راه خلق چاه کن است
چون شود گم به سوی حق ره ازو
هست شیطان نعوذ بالله ازو
گر کسی را بود شکیبایی
وقت تنهایی است و یکتایی
خانه در کوی انزوا کردن
رو به دیوار عزلت آوردن
دل به یکباره در خدا بستن
خاطر از فکر خلق بگسستن
بر در دل نشستن از پی پاس
تا به بیهوده نگذرد انفاس
ور ز غوغای نفس اماره
از جلیسی نباشدت چاره
شو انیس کتابهای نفیس
انها فی الزمان خیر جلیس
مصحفی جوی روشن و خوانا
راست چون طبع مردم دانا
وز حدیث صحیح مصطفوی
ناشی از خلق و سیرت نبوی
نسخه ای چون بخاری و مسلم
که ز سقم و علل بود سالم
وز تفاسیر آنچه مشهور است
که ز تحریف مبتدع دور است
وز اصول و فروع شرع هدی
آنچه الیق نماید و اولی
وز فنون ادب چو نحو و چو صرف
آنچه باشد در آن علوم شگرف
وز رسالات اهل کشف و شهود
وز مقالات اهل ذوق و وجود
آنچه باشد به عقل و فهم قریب
که شود منکشف به فکر لبیب
وز دواوین شاعران فصیح
وز مقولات ناظمان ملیح
آنچه قبضت کند به بسط بدل
چه قصاید چه مثنوی چه غزل
چون تو را جمع گردد این اسباب
روی دل ز اختلاط خلق بتاب
گوشه ای گیر و گوش با خود دار
دیده عقل و هوش با خود دار
بگذر از نفس و صاحب دل باش
حسب الامکان مراقب دل باش
از کلام و حدیث غیرهما
بهره وقت خود بگیر اما
نه چنان کان به غفلت انجامد
دل به غیر خدای آرامد
نیست مانند عمر را مپسند
صرف آن جز به یار بی مانند
صرفه در صرف عمر کن حرفه
که ز کوشش فزون بود صرفه
بخش ۸۳ - تمثیل حال انسان به گندم که با وجود آنکه گیاه سبز است و خواص گندم از اغتذا و غیره در وی از قوت به فعل نیامده است اطلاق این اسم بر وی می کنند اما مجازا لاحقیقة: پیر دهقان چو دانه گندمبخش ۸۵ - در ترغیب بر تلاوت قرآن و وصف مصحف که محل کتاب اوست: چون ز نفس و حدیثش آیی تنگ
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سالها شد که روی در دیوار
دل برآرم به گرد شهر و دیار
هوش مصنوعی: سالیان زیادی است که من احساسات و محبتام را تنها بر روی دیوار قلبم نشان میدهم و به دور از دیگران در این شهر و دیار زندگی میکنم.
تا بیایم نشان آدمیی
کاید از وی نسیم محرمیی
هوش مصنوعی: به محض اینکه به اینجا میرسم، نشانههای انسانی را میبینم که از او بوی ویژهای به مشام میرسد.
بروم خاک پای او باشم
نقد جان زیر پای او پاشم
هوش مصنوعی: میخواهم به پای او بروم و خاک پایش شوم، جانم را هم زیر پای او قربانی کنم.
یک زمان یکزبان شوم با او
دو بگویم دو بشنوم با او
هوش مصنوعی: مدت زمانی را میخواهم با او تنها صحبت کنم و تنها از او بشنوم.
چشم باشم چو مجلس آراید
گوش باشم چو نکته فرماید
هوش مصنوعی: من مانند چشم میباشم که در مجلس زیباییها حاضر است و گوش میشوم وقتی که نکته و سخنی بیان میشود. به عبارتی، همیشه آمادهام تا به زیباییها و سخنان ارزشمند توجه کنم.
دیدنش از خدا دهد یادم
کند از دیدن خود آزادم
هوش مصنوعی: دیدن او یادم میآورد که باید از خودم رهایی یابم و این آزادی را لمس کنم.
سخنش را چو جا کنم در گوش
سازدم از سخنوری خاموش
هوش مصنوعی: وقتی حرفهایش را با دقت گوش میدهم، به هیچگونه سخنوری دیگری نیاز ندارم.
وه کزین کس نشانه پیدا نیست
اثری در زمانه قطعا نیست
هوش مصنوعی: ما هیچ نشانهای از کسی که در درونش چیزی وجود داشته باشد نمیبینیم، بنابراین قطعا در این دوران اثری از او نیست.
ور کسی را برم گمان که وی است
چون شود ظاهر آنچنان که وی است
هوش مصنوعی: اگر کسی را بگمان برم که او همانطور است که به نظر میرسد، چه خواهد شد وقتی که او به حقیقت خود آشکار شود؟
یابمش معجبی به خود مغرور
طورش از اهل دین و دانش دور
هوش مصنوعی: بنده شخصی را میبینم که به خود بسیار مغرور است و از دین و دانش فاصله دارد.
نه ازین کار در دلش دردی
نه ازین راه بر رخش گردی
هوش مصنوعی: او نه از این کار در دلش ناراحتی دارد و نه از این راه بر چهرهاش غمی دیده میشود.
نه ز علم و دراستش خبری
نه ز سر وراثتش اثری
هوش مصنوعی: این فرد نه از دانش و آگاهیاش چیزی مشخص است و نه نشانهای از ویژگیهای ارثیاش دیده میشود.
سخن او به غیر دعوی نی
همه دعوی و هیچ معنی نی
هوش مصنوعی: سخن او فقط ادعاست و هیچ معنایی در پس آن وجود ندارد.
کار او روز و شب خلاف هوا
ورد او صبح و شام نفی سوا
هوش مصنوعی: کار او در روز و شب بر عکس خواستهها و تمایلات است و صبح و شب او تنها به یاد خدا و دوری از غیر او مشغول است.
آن هوا را کند خلاف ولی
که بود عشق حضرت مولی
هوش مصنوعی: آن فضا برخلاف معمول میوزد، اما این به خاطر عشق به حضرت مولی است.
وان سوا را کند به نفی ز جان
که بود غیر او نه غیر خدای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص باید هر چیز و هر کسی غیر از خداوند را از دل و جان خود طرد کند، زیرا تنها خداست که واقعی و حقیقی است و هر چیز دیگری بیمقدار است.
طالبان را شود به توبه دلیل
بنماید به سوی زهد سبیل
هوش مصنوعی: طالبان میتوانند با توبه و پشیمانی به راهی درست برگردند و در پی زهد و پاکدامنی برآیند.
توبه از آمدن به خانه او
زهد از خوان لولیانه او
هوش مصنوعی: از ورود به خانه او پشیمانم و از بیاعتنایی به غذای لولیان دست کشیدهام.
چون پی گفتگو نهد مجلس
تا شود مایه بخش هر مفلس
هوش مصنوعی: وقتی که جمعیتی برای گفتوگو تشکیل میشود، میتواند به کمک نیازمندان بیاید و مشکلات آنها را حل کند.
به یکی لحظه سازدش روزی
مایه غیبت شبانروزی
هوش مصنوعی: روزی ممکن است یک نفر به طور ناگهانی باعث غیبت و دوری از دیگری شود و این دوری میتواند به مرور زمان ادامه پیدا کند.
رهنما نیست آن که راهزن است
بر سر راه خلق چاه کن است
هوش مصنوعی: راهنما کسی نیست که خود باعث ایجاد مشکل و موانع در مسیر دیگران باشد. کسی که به جای هدایت، خطر و چالههایی برای دیگران ایجاد میکند، نمیتواند یک راهنما باشد.
چون شود گم به سوی حق ره ازو
هست شیطان نعوذ بالله ازو
هوش مصنوعی: وقتی که انسان راه درست را گم کند و به سوی حقیقت نرود، شیطان او را فریب میدهد و به بیراهه میکشاند.
گر کسی را بود شکیبایی
وقت تنهایی است و یکتایی
هوش مصنوعی: اگر کسی توانایی صبر و شکیبایی داشته باشد، باید در زمان تنهایی و انزوا از آن استفاده کند.
خانه در کوی انزوا کردن
رو به دیوار عزلت آوردن
هوش مصنوعی: در اینجا به زندگی در تنهایی و دوری از دیگران اشاره شده است. به معنای این است که شخصی در یک مکان دورافتاده و ساکت زندگی میکند و خود را از دغدغهها و شلوغیهای جامعه دور کرده است. او به دور از جنجالها و هیاهوهای زندگی اجتماعی، در جایی آرام و ساکت به سر میبرد.
دل به یکباره در خدا بستن
خاطر از فکر خلق بگسستن
هوش مصنوعی: دل را یکجا و به صورت کامل به خدا سپردن و از اندیشه دربارۀ دیگران رها شدن.
بر در دل نشستن از پی پاس
تا به بیهوده نگذرد انفاس
هوش مصنوعی: نشستن بر در دل به خاطر پاسداشت عشق، تا اینکه نفسها بیهوده نرود و بیفایده سپری نشود.
ور ز غوغای نفس اماره
از جلیسی نباشدت چاره
هوش مصنوعی: اگر در میان سر و صدای نفس سرکش باشید، نشستن در کنار دیگران کمکی به شما نخواهد کرد.
شو انیس کتابهای نفیس
انها فی الزمان خیر جلیس
هوش مصنوعی: کتابهای باارزش و نفیس، در هر دوره و زمانی، بهترین همدم و دوست انسانها هستند.
مصحفی جوی روشن و خوانا
راست چون طبع مردم دانا
هوش مصنوعی: کتابی که روشن و قابلفهم است، مانند ویژگیهای انسانهای دانا و آگاه است.
وز حدیث صحیح مصطفوی
ناشی از خلق و سیرت نبوی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که سخنان صحیح و معتبر درباره پیامبر اسلام، از خلق و رفتار او ناشی میشود. به عبارت دیگر، رفتار و ویژگیهای پیامبر اسلامی اساس و منبعی برای روایتهای صحیح درباره اوست.
نسخه ای چون بخاری و مسلم
که ز سقم و علل بود سالم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نسخهای از متون دینی مانند بخاری و مسلم وجود دارد که از بیماریها و مشکلات معاف و خالی است. به عبارت دیگر، این متون به گونهای تهیه و تنظیم شدهاند که از هر گونه خطا و نقص به دور هستند.
وز تفاسیر آنچه مشهور است
که ز تحریف مبتدع دور است
هوش مصنوعی: از جمله تفاسیر معروف، آنچه که به تحریف و انحراف دچار نشده است، قابل قبول و معتبر است.
وز اصول و فروع شرع هدی
آنچه الیق نماید و اولی
هوش مصنوعی: از اصول و فروع دین، آنچه که مناسبتر و شایستهتر باشد را راهنمایی میکند.
وز فنون ادب چو نحو و چو صرف
آنچه باشد در آن علوم شگرف
هوش مصنوعی: هر آنچه در هنرهای ادبی مانند نحو و صرف وجود دارد و از آن علوم بزرگ و شگرفی حاصل میشود.
وز رسالات اهل کشف و شهود
وز مقالات اهل ذوق و وجود
هوش مصنوعی: از پیامها و آموزههای کسانی که به بصیرت و شهود دست یافتهاند و از گفتار کسانی که به درک و تجربه عمیق رسیدهاند.
آنچه باشد به عقل و فهم قریب
که شود منکشف به فکر لبیب
هوش مصنوعی: آنچه که با عقل و فهم نزدیک است، با فکر افرادی که باذکاوت و هوشیار هستند، روشن و آشکار میشود.
وز دواوین شاعران فصیح
وز مقولات ناظمان ملیح
هوش مصنوعی: از کتابهای شعر شاعران بزرگ و سخنان زیبا و دلنشین شاعران استفاده میکنم.
آنچه قبضت کند به بسط بدل
چه قصاید چه مثنوی چه غزل
هوش مصنوعی: هر چیزی که شما را در محتوای عمیق خود محدود کند، میتواند به شکلی دیگر به شما منتقل شود، چه در قالب شعرهای بلند، چه در قالب شعرهای دوگانه یا شعرهای غزل.
چون تو را جمع گردد این اسباب
روی دل ز اختلاط خلق بتاب
هوش مصنوعی: زمانی که تمام این وسایل برای تو جمع میشوند، دل از آشفتهگی آدمها آرام نمیگیرد.
گوشه ای گیر و گوش با خود دار
دیده عقل و هوش با خود دار
هوش مصنوعی: در جایی آرام بنشین و ساکت باش، و عقل و درک خود را در نظر داشته باش.
بگذر از نفس و صاحب دل باش
حسب الامکان مراقب دل باش
هوش مصنوعی: ترجیح بده که از خواستهها و نفس خود عبور کنی و به حالتی از آرامش و دلسپردگی برسید. تا جایی که ممکن است، به احساسات و حال دل خود توجه کن و مراقب آن باش.
از کلام و حدیث غیرهما
بهره وقت خود بگیر اما
هوش مصنوعی: از سخنان و گفتههای دیگران بهرهبرداری کن، اما حواست به زمان خود باشد.
نه چنان کان به غفلت انجامد
دل به غیر خدای آرامد
هوش مصنوعی: دل انسان نباید به طور غیرمحسوس و بیخبر به چیزی غیر از خداوند آرامش یابد.
نیست مانند عمر را مپسند
صرف آن جز به یار بی مانند
هوش مصنوعی: عمر را بیفایده نپندار و حالتی را که تنها با عشق و محبت همراه نباشد، نپسند.
صرفه در صرف عمر کن حرفه
که ز کوشش فزون بود صرفه
هوش مصنوعی: صرفهجویی در عمر خود را مانند حرفهای جدی بگیر؛ زیرا از تلاش و کوشش بیشتر، به همان اندازه سود بیشتری نصیبت میشود.