بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
حق چو داد از پی اطیعواالله
به اطیعواالرسول ما را راه
حرف دیگر نزد به لوح بیان
جز اولواالامر منکم از پی آن
چون اولواالامر ساخت پیرایه
شرع و دین با نبیست همسایه
بلکه حق راست سایه ممدود
واندر آن سایه عالمی خوشنود
خلق را عدل شاه دین پرور
سایه فضل حق بود بر سر
خاصه این شهریار عالی رای
کش بود بر سر اعالی پای
تاجداران مسند تمکین
جمله ظل اللهند فیالارضین
لیک ظل مطابق کامل
نیست جز شاه مفضل عادل
گوهر افسر سرافرازی
قبله مقبلان ابوالغازی
شاه سلطان حسین آن که ببست
چرخ را عدلش از تعدی دست
حق تعالی ز فیض لطف و جمال
بهر اظهار کبریا و جلال
ساخت آیینه و بداد جلا
منعکس شد در او صفا علا
دید در وی خرد به نور قدم
سلطنت را قرین حسن و شیَم
داد نامش ازین دو اسم شگرف
درج در وی رموز حرف به حرف
بر سر اسنان سین او زده وصف
شرف کاخ دولت است و شرف
جعد لامش چو زلف خوبان خم
بر لوای ظفر بود پرچم
طا که هست از عطای شه حرفی
بست حاتم به جود ازان طرفی
دهر چون طائیش لقب کردهست
شد معین کزان سبب کردهست
هست در ضمن این سه حرف دفین
نقد اسماء تسعه و تسعین
الفش راستی ز نون برتر
تیر فتح است بر کمان ظفر
غنچه حاش نقد هشت نان
سینش از شاخ سدره داده نشان
یاش عشر است و شرع و عرش مجید
از تقالیبش آمدهست پدید
نون او نیم دایرهست به طبع
سبقت آن را بر این دوایر سبع
زیر این نُه رواق مینا فام
چون شود گفته این همایون نام
آید از هر یکی به جای صدا
خلدالله ملکه ابدا
چرخ در خدمتش رضا جوی است
بر در دولتش دعاگوی است
تا سزای رضای او گردد
گرد دولتسرای او گردد
گرچه آمد سپاه او بسیار
چون نجوم ثوابت و سیار
چشم امید بر سپاهش نیست
جز در حق امیدگاهش نیست
گر رعیت و گر سپاه ویاند
همه آسوده در پناه ویاند
چون برآمد به عدل و جودش نام
چشم دارم که در همین ایام
گیرد از یمن طالع مسعود
همه عالم چو مهدی موعود
آنچنان کز ظلام ظلم و ضلال
عرصه دهر بود مالامال
نور عدلش ز مطلع احسان
همه آفاق را رسد یکسان
باز و تیهو شوند همبازی
گرگ و آهو کشند همرازی
پای رنگ ار درآید اندر سنگ
دستگیری طمع کند ز پلنگ
بس کند شیر شرزه از شر و شور
خارد از پنجه پشت و گردن گور
بوم بر وصل روز یابد دست
شب پره گردد آفتاب پرست
طی شود زین بساط بوقلمون
صورت اختلاف گوناگون
همه اضداد سازگار شوند
یکدگر را معین و یار شوند
ظلم ازین کارگه ببندد رخت
کار بر اهل ظلم گردد سخت
چون بود لفظ سیم گاه رقم
پیش اهل قلم شبیه ستم
جود او سیم را براندازد
گنج ها را ازان بپردازد
پر کند از نوالههای نوال
شکم حرص و معده آمال
مستحق ناکشیده ذل طمع
جوع آزش رسد به حد شبع
سایل از جست و جو بیاساید
روزیش بی سؤال پیش آید
سازد القصه فر دولت شاه
کارها را به موجب دلخواه
دولت شاه جان فرخندهست
که جهان زان چو تن به جان زندهست
باد آن جان همیشه پاینده
زان جهان و جهانیان زنده
بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم: ای دل و دیده خاک نعلینتبخش ۹ - خطاب زمین بوس با ترغیب در رعایت رعایا و شفقت بر عموم برایا: ای به شاهی بلند آوازه
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حق چو داد از پی اطیعواالله
به اطیعواالرسول ما را راه
هوش مصنوعی: وقتی خداوند فرمان اطاعت از خود را صادر کرد، به دنبال آن نیز دستور اطاعت از رسولش را میدهد و این راه را برای ما روشن میسازد.
حرف دیگر نزد به لوح بیان
جز اولواالامر منکم از پی آن
هوش مصنوعی: در سخن دیگر، جز برای کسانی که در میان شما دارای مقام و قدرت هستند، چیزی به روشنی بیان نکنید.
چون اولواالامر ساخت پیرایه
شرع و دین با نبیست همسایه
هوش مصنوعی: چون فرمانروایان و رهبران، اصول و قوانین شرع و دین را به گونهای به هم پیوستهاند که با پیامبر همجواری و هماهنگی دارند.
بلکه حق راست سایه ممدود
واندر آن سایه عالمی خوشنود
هوش مصنوعی: در واقع حقیقت، سایهای است که به طول آزاد است و در آن سایه، جهانی خوشحال و راضی وجود دارد.
خلق را عدل شاه دین پرور
سایه فضل حق بود بر سر
هوش مصنوعی: مردم تحت حمایت و عدالت شاهی هستند که دیانت را پرورش میدهد و سایه لطف خداوند بر سر آنهاست.
خاصه این شهریار عالی رای
کش بود بر سر اعالی پای
هوش مصنوعی: این پادشاه بزرگ و بافرهنگ، به خوبی برتری و مقام بالای خود را در میان مردم و دیگران میشناخته و به آن افتخار میکند.
تاجداران مسند تمکین
جمله ظل اللهند فیالارضین
هوش مصنوعی: سلطنتداران و پادشاهان، نمایندگان خداوند در زمین هستند و قدرت و حکومت آنها به نوعی نشانهای از اراده الهی است.
لیک ظل مطابق کامل
نیست جز شاه مفضل عادل
هوش مصنوعی: ولی سایهای کامل و مناسب وجود ندارد مگر سایهی شاهی خوشخلق و عادل.
گوهر افسر سرافرازی
قبله مقبلان ابوالغازی
هوش مصنوعی: جواهر تاج افتخار، سمبل کسی است که مورد توجه و احترام دیگران قرار دارد.
شاه سلطان حسین آن که ببست
چرخ را عدلش از تعدی دست
هوش مصنوعی: سلطان حسین، پادشاهی که با عدالتش از ظلم و ستم جلوگیری کرد و بر چرخ روزگار حاکم شد.
حق تعالی ز فیض لطف و جمال
بهر اظهار کبریا و جلال
هوش مصنوعی: خداوند با بخشش و زیباییاش برای نشان دادن عظمت و بزرگیاش این نعمتها را به موجودات عطا کرده است.
ساخت آیینه و بداد جلا
منعکس شد در او صفا علا
هوش مصنوعی: در ساختن آینه و زینت بخشی آن، صفا و زیبایی به وضوح در آن نمایان میشود.
دید در وی خرد به نور قدم
سلطنت را قرین حسن و شیَم
هوش مصنوعی: در او دانایی را با روشنایی قدمهای فرمانروایی، همراه با زیبایی و شگفتی میبینم.
داد نامش ازین دو اسم شگرف
درج در وی رموز حرف به حرف
هوش مصنوعی: نام او از میان این دو اسم بزرگ گرفته شده و در او رموزی نهفته است که به صورت حرف به حرف قابل کشف است.
بر سر اسنان سین او زده وصف
شرف کاخ دولت است و شرف
هوش مصنوعی: در دندانهای سین او نشانی از ویژگیهای برجسته و افتخار آن کاخ وجود دارد.
جعد لامش چو زلف خوبان خم
بر لوای ظفر بود پرچم
هوش مصنوعی: موهای مجعد و زیبا مانند زلفهای دلربا، به شکل پرچمی خمیده به نشانه پیروزی در آمده است.
طا که هست از عطای شه حرفی
بست حاتم به جود ازان طرفی
هوش مصنوعی: تا زمانی که سخاوت و generosity پادشاه وجود دارد، حاتم طایی هم از آن سمت با بخشش و مهربانی خود سخن میگوید.
دهر چون طائیش لقب کردهست
شد معین کزان سبب کردهست
هوش مصنوعی: دنیا به مانند پرندهای شناخته شده است که به خاطر علتی خاص به وجود آمده و قرار گرفته است.
هست در ضمن این سه حرف دفین
نقد اسماء تسعه و تسعین
هوش مصنوعی: در میان این سه حرف، نامی پنهان از نه اسم و نود اسم وجود دارد.
الفش راستی ز نون برتر
تیر فتح است بر کمان ظفر
هوش مصنوعی: حرف الف به راستی از نان برتر است، زیرا تیر پیروزی بر کمان موفقیت قرار دارد.
غنچه حاش نقد هشت نان
سینش از شاخ سدره داده نشان
هوش مصنوعی: غنچهای از درخت سدره، نشاندهندهی هشت نان را در سینش دارد.
یاش عشر است و شرع و عرش مجید
از تقالیبش آمدهست پدید
هوش مصنوعی: عشر یازده است و قوانین و عرش بلند از شکلگیریهای آن نمایان شدهاند.
نون او نیم دایرهست به طبع
سبقت آن را بر این دوایر سبع
هوش مصنوعی: نان او به صورت نیمدایرهای است و از آنجا که به طبیعتش میخورد، بر این هفت دایره دیگر پیشی میگیرد.
زیر این نُه رواق مینا فام
چون شود گفته این همایون نام
هوش مصنوعی: زیر این نُه سقف رنگین، چه خواهد شد که نام این فرد بزرگ ذکر شود؟
آید از هر یکی به جای صدا
خلدالله ملکه ابدا
هوش مصنوعی: از هر جا صداهایی به گوش میرسد که خبر از بهشت و زیباییهای آن میدهد، مانند صدای ملکهای جاودانه.
چرخ در خدمتش رضا جوی است
بر در دولتش دعاگوی است
هوش مصنوعی: جهان به خدمت او آماده است و در آستان حکومتش همگان خیرخواه و دعاگو هستند.
تا سزای رضای او گردد
گرد دولتسرای او گردد
هوش مصنوعی: تا زمانی که رضایت او حاصل شود، زندگی به سوی خوشبختی و موفقیت پیش میرود.
گرچه آمد سپاه او بسیار
چون نجوم ثوابت و سیار
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سپاه او به اندازه ستارههای ثابت و سیار بسیار زیاد است،
چشم امید بر سپاهش نیست
جز در حق امیدگاهش نیست
هوش مصنوعی: چشم انتظار یاری سپاهش نیست، جز در حق آن امیدی که دارد.
گر رعیت و گر سپاه ویاند
همه آسوده در پناه ویاند
هوش مصنوعی: چه رعیت باشد و چه سپاه، همه در زیر سایه و حمایت او آرام و آسودهاند.
چون برآمد به عدل و جودش نام
چشم دارم که در همین ایام
هوش مصنوعی: زمانی که نام او با عدالت و بخشش درخشان میشود، من چشم براه او هستم که همین روزهاست.
گیرد از یمن طالع مسعود
همه عالم چو مهدی موعود
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت خوش به عالم بپیوندد، همه جا چون ظهور مهدی (عج) پر از برکت و خوشحالی خواهد شد.
آنچنان کز ظلام ظلم و ضلال
عرصه دهر بود مالامال
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا پر از تاریکی و گمراهی بود، فضا به شدت متراکم و پر از مشکلات بود.
نور عدلش ز مطلع احسان
همه آفاق را رسد یکسان
هوش مصنوعی: نور عدل او از منبع احسانش به همه نقاط جهان به طور برابر میتابد.
باز و تیهو شوند همبازی
گرگ و آهو کشند همرازی
هوش مصنوعی: پرندگان و جوندگان مثل باز و تیهو با هم دوست میشوند، اما در عین حال گرگ و آهو همنشین میشوند و هر کدام به کار خود ادامه میدهند.
پای رنگ ار درآید اندر سنگ
دستگیری طمع کند ز پلنگ
هوش مصنوعی: اگر رنگ پا در سنگ ظاهر شود، پلنگ نمیتواند از آن بهرهبرداری کند.
بس کند شیر شرزه از شر و شور
خارد از پنجه پشت و گردن گور
هوش مصنوعی: شیر قوی و شجاع میتواند به راحتی از شر و آشوب سر برآورد و با قدرت پنجههایش، با خطرات و تهدیدات بزرگ مقابله کند.
بوم بر وصل روز یابد دست
شب پره گردد آفتاب پرست
هوش مصنوعی: وقتی روز و شب با هم ترکیب میشوند، شب مانند یک شبپرنده به آسمان میرود و آفتاب پرست به رنگ آفتاب درمیآید. این یعنی تغییرات و تحولات را میتوان در زندگی مشاهده کرد، جایی که هر لحظه ممکن است به شکلی متفاوت جلوه کند.
طی شود زین بساط بوقلمون
صورت اختلاف گوناگون
هوش مصنوعی: در این دنیا بیثباتی و تغییرات زیادی وجود دارد و همه چیز به شکلهای مختلفی تغییر میکند.
همه اضداد سازگار شوند
یکدگر را معین و یار شوند
هوش مصنوعی: زمانی فرا میرسد که همهی مخالفها و تضادها با یکدیگر هماهنگ شده و به یکدیگر کمک کرده و دوست میشوند.
ظلم ازین کارگه ببندد رخت
کار بر اهل ظلم گردد سخت
هوش مصنوعی: عمل نادرست و ظلم، در این کارگاه به زودی باعث بسته شدن و تعطیلی امور خواهد شد و بر ظالمین نیز ظلم و سختی وارد خواهد شد.
چون بود لفظ سیم گاه رقم
پیش اهل قلم شبیه ستم
هوش مصنوعی: وقتی که سخن از نقره به میان میآید، رقم و نشانه آن برای اهل قلم به شکلی شبیه به ظلم و ستم است.
جود او سیم را براندازد
گنج ها را ازان بپردازد
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او باعث میشود که سیم و زر را نادیده بگیرد و به گنجهای ارزشمند بدهد.
پر کند از نوالههای نوال
شکم حرص و معده آمال
هوش مصنوعی: شکم پر میشود از لقمههای خوشمزه و دلخواه، بهخاطر نیاز به غذا و آرزوهای انسان.
مستحق ناکشیده ذل طمع
جوع آزش رسد به حد شبع
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر طمع و گرسنگی خود، به ذلت و حقارت میافتد، در واقع اشتیاقش به سیر شدن و برطرف کردن نیازهایش او را به جایی میکشاند که باید در عذاب و ناراحتی زندگی کند.
سایل از جست و جو بیاساید
روزیش بی سؤال پیش آید
هوش مصنوعی: اگر انسان از تلاش و جستجوی روزی دست بکشد، روزی بدون نیاز به سوال و تلاش، به سمت او خواهد آمد.
سازد القصه فر دولت شاه
کارها را به موجب دلخواه
هوش مصنوعی: در نهایت، فرمانروایی باعث ایجاد کارهای بزرگ میشود که مطابق با خواستهها و آرزوهاست.
دولت شاه جان فرخندهست
که جهان زان چو تن به جان زندهست
هوش مصنوعی: دولت شاه جوان، خوشبخت و سعادتمند است، چرا که جهان مانند تنی است که به جان زنده و فعال است.
باد آن جان همیشه پاینده
زان جهان و جهانیان زنده
هوش مصنوعی: باد، روحی را که همیشه زنده است، از آن دنیای دیگر و موجودات آن به ما میآورد.
حاشیه ها
1398/01/14 13:04
مجتبی آموزگار
مصرع "جمله ظل اللاه ند فی الارضین" به صورت "جمله ظل اللهاند فی الارضین" صحیح است؛ یعنی سایهی خدا هستند در زمین
1398/01/14 13:04
مجتبی آموزگار
از بزرگواران صاحبدانش و آگاه خواهش میکنم که بیت
گوهر افسر سرافرازی
قبله مقبلان ابوالغازی
را شرح دهند
1398/01/14 14:04
مجتبی آموزگار
معنی "ساپه" در مصرع "گر چه آمد ساپه او بسیار" چیست؟
1398/01/14 14:04
محسن،۲
آموزگار عزیز
گر چه آمد سپاه او بسیار
چون نجوم ثوابت و سیار