گنجور

بخش ۷۲ - انتقال از نکوهش شعر و سخنوری به مذمت شعرای روزگار

شعر در نفس خویشتن بد نیست
پیش اهل دل این سخن رد نیست
ناله من ز خست شرکاست
تن چو نالم، ز شر ایشان کاست
پیش ازین فاضلان شعر شعار
کسب کردی فضایل بسیار
بودی آراسته به فضل و هنر
بودی آزاده از فضول سیر
حکمت و اصل و فرع ورزیده
به ترازوی شرع سنجیده
مستمر بر مکارم اخلاق
مشتهر در مجامع آفاق
طیب انفاس شان مروح روح
جنبش کلکشان کلید فتوح
همه را دل ز همت عالی
از قناعت پر از طمع خالی
وه کز ایشان بجز فسانه نماند
جز سخن هیچ در میانه نماند
کیست شاعر کنون یکی مدبر
که نداند ز جهل هر از بر
نکند فرق شعر را ز شعیر
راحت خلد را ز رنج سعیر
همت او خسیس و طبع لئیم
همه آفاق را حریف و ندیم
روز و شب کو به کوی و جای به جای
می دود چون سگان سوخته پای
تا کجا بو برد که یک دو سه کس
گشته جمع از سر هوا و هوس
کرده ترتیب عیش را اسباب
از شراب و کباب و چنگ و رباب
افکند خویش را به مکر و دروغ
پیش آن جمع چون مگس در دوغ
کاسه ای چند زهر مارکند
با همه جنگ و کارزار کند
ژاژ خاید ظرافت انگارد
هرزه گوید لطیفه پندارد
بس که آید ازان گروه درشت
سیلی اش بر قفا و بر رو مشت
بدر آید ازان میانه که بود
پس سر سرخ و چشمخانه کبود
با چنان چشمخانه و پس سر
روی از آنجا نهد به جای دگر
ننهاده ست هیچ کس خوانی
در همه شعر بهر مهمانی
که نرفته ست تا سر خوانش
ننشسته طفیل مهمانش
نگرفته ست کس پی گشتی
کنج باغی و جانب دشتی
که نجسته سراغ وی از پی
طی نکرده بساط عشرت وی
زو یکی گر به غار کرده فرار
ثانی اثنین گشته در بن غار
ور دو کس زو به استغاثه شده
از عقب ثالث ثلاثه شده
ور سه کس از جفاش پی زده گم
چون سگ کهف گشته رابعهم
قصه کوتاه هیچ فرد و فریق
زو نرسته به حیله های دقیق
گشته زین گونه خست و ابرام
شعر مذموم و شاعران بدنام
هر که مخذول و خاسرش خوانند
خوشتر آید که شاعرش خوانند
لطف شاعر اگر چه مختصر است
جامع صد هزار شین و شر است
نیست یک خلق و سیرت مذموم
که نگردد ازین لقب مفهوم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شعر در نفس خویشتن بد نیست
پیش اهل دل این سخن رد نیست
هوش مصنوعی: شعر به تنهایی ارزش خود را دارد و در نظر کسانی که دل‌های پاکی دارند، این موضوع مورد تردید نیست.
ناله من ز خست شرکاست
تن چو نالم، ز شر ایشان کاست
هوش مصنوعی: ناله من از درد و رنجی است که بر دوش این بدن سنگینی می‌کند. هر بار که می‌زنم ناله، از شر این افراد زاده می‌شود.
پیش ازین فاضلان شعر شعار
کسب کردی فضایل بسیار
هوش مصنوعی: قبل از این، انسان‌های دانا و هنرمند شعر و ادبیات موجب شدند که تو امتیازهای زیادی را به دست آوری.
بودی آراسته به فضل و هنر
بودی آزاده از فضول سیر
هوش مصنوعی: شما دارای فضیلت و مهارت هستید و از هرگونه زشتی و بی‌ادبی دورید.
حکمت و اصل و فرع ورزیده
به ترازوی شرع سنجیده
هوش مصنوعی: حکمت و معقولات، به همراه اصول و فروع دین، با دقت و بر اساس قوانین شرعی سنجیده و ارزیابی می‌شوند.
مستمر بر مکارم اخلاق
مشتهر در مجامع آفاق
هوش مصنوعی: این شخص به طور مداوم بر روی فضایل اخلاقی تمرکز دارد و در بین مردم به خوبی شناخته شده است.
طیب انفاس شان مروح روح
جنبش کلکشان کلید فتوح
هوش مصنوعی: نفس‌های خوشایند آنان، روح را تسکین می‌دهد و قلمشان به عنوان کلید گشایش‌ها عمل می‌کند.
همه را دل ز همت عالی
از قناعت پر از طمع خالی
هوش مصنوعی: همه افراد با دل و اراده قوی به سمت اهداف بزرگ می‌روند و از قناعت و رضایت به حداقل‌ها دوری می‌کنند.
وه کز ایشان بجز فسانه نماند
جز سخن هیچ در میانه نماند
هوش مصنوعی: این افراد فقط قصه‌هایی از خود برجا گذاشتند و هیچ سخنی حقیقی در میان آنها وجود ندارد.
کیست شاعر کنون یکی مدبر
که نداند ز جهل هر از بر
هوش مصنوعی: شاعر کنونی که قادر باشد به خوبی مدیریت کند، چه کسی است که از جهل و نادانی هر لحظه آگاه باشد؟
نکند فرق شعر را ز شعیر
راحت خلد را ز رنج سعیر
هوش مصنوعی: شاید ندانیم که شعر چه تفاوتی با شعیر دارد و به راحتی بهشت را از عذاب جهنم تشخیص ندهیم.
همت او خسیس و طبع لئیم
همه آفاق را حریف و ندیم
هوش مصنوعی: انسانی که همت و اراده‌اش ضعیف و روحیه‌اش پست باشد، در هیچ زمینه‌ای با دیگران رقابت نمی‌کند و نمی‌تواند دوست و هم‌پیمان خوبی برای آن‌ها باشد.
روز و شب کو به کوی و جای به جای
می دود چون سگان سوخته پای
هوش مصنوعی: او مانند سگ‌های سوخته، بی‌وقفه و به طور مداوم در طول روز و شب در کوی و برزن می‌دود.
تا کجا بو برد که یک دو سه کس
گشته جمع از سر هوا و هوس
هوش مصنوعی: چقدر دور از واقعیت است که چند نفر به خاطر آرزوها و تمایلات خود دست به جمع شدن زده‌اند.
کرده ترتیب عیش را اسباب
از شراب و کباب و چنگ و رباب
هوش مصنوعی: عیش و خوشی را با مهیا کردن شراب، کباب و نواختن ساز و آواز مرتب کرده‌اند.
افکند خویش را به مکر و دروغ
پیش آن جمع چون مگس در دوغ
هوش مصنوعی: او خود را به نیرنگ و دروغ در میان آن جمع انداخت، مانند مگسی که در دوغ می‌افتد.
کاسه ای چند زهر مارکند
با همه جنگ و کارزار کند
هوش مصنوعی: چندین کاسه از زهر مار وجود دارد که با تمام جنگ‌ها و مبارزات ادامه می‌یابد.
ژاژ خاید ظرافت انگارد
هرزه گوید لطیفه پندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که به ظاهر بی‌ملاحظه صحبت می‌کند و حرف‌های بی‌ ارزش می‌زند، خود را باهوش و زیرک می‌داند و فکر می‌کند که شوخی‌هایش جالب و پندآموز است.
بس که آید ازان گروه درشت
سیلی اش بر قفا و بر رو مشت
هوش مصنوعی: به خاطر شدت و خشونت آن گروه، مدام ضربه‌هایی به پشت و صورت انسان زده می‌شود.
بدر آید ازان میانه که بود
پس سر سرخ و چشمخانه کبود
هوش مصنوعی: از میان آن‌ها، کسی ظاهر می‌شود که سرش سرخ و چشمانش کبود است.
با چنان چشمخانه و پس سر
روی از آنجا نهد به جای دگر
هوش مصنوعی: با چشمان زیبای خود به گونه‌ای نگاه می‌کند که انگار قصد دارد از آن مکان به جایی دیگر بروید.
ننهاده ست هیچ کس خوانی
در همه شعر بهر مهمانی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در هیچ شعری برای مهمانی‌اش خوانی قرار نداده است.
که نرفته ست تا سر خوانش
ننشسته طفیل مهمانش
هوش مصنوعی: کسی که تا به حال نیامده است و سر سفره نشسته، فقط به خاطر مهمانش است.
نگرفته ست کس پی گشتی
کنج باغی و جانب دشتی
هوش مصنوعی: هیچ کس در جستجوی یک گوشه از باغ و سمت دشت نبوده است.
که نجسته سراغ وی از پی
طی نکرده بساط عشرت وی
هوش مصنوعی: که برای رسیدن به او، باید از لذت‌ها و خوشی‌های دنیا چشم پوشید و به دنبال او رفت.
زو یکی گر به غار کرده فرار
ثانی اثنین گشته در بن غار
هوش مصنوعی: اگر یکی از آن شخص‌ها به سمت غاری فرار کند، دو نفر دیگر در عمق غار به هم نزدیک خواهند شد.
ور دو کس زو به استغاثه شده
از عقب ثالث ثلاثه شده
هوش مصنوعی: اگر دو نفر به او پناه ببرند، نفر سوم هم به جمع آن‌ها افزوده می‌شود.
ور سه کس از جفاش پی زده گم
چون سگ کهف گشته رابعهم
هوش مصنوعی: اگر سه نفر از شدت ظلم تو گم شوند، مانند سگی که به غاری پناه می‌برد، آن‌گاه هم نفر چهارمش نیز از آن‌ها جدا خواهد شد.
قصه کوتاه هیچ فرد و فریق
زو نرسته به حیله های دقیق
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است به سنجش‌های پیچیده و رازآلود او پی ببرد و از دام‌های او فرار کند.
گشته زین گونه خست و ابرام
شعر مذموم و شاعران بدنام
هوش مصنوعی: به دلیل شرایطی که پیش آمده، شعرهای ناپسند و شاعران ناموجه اعتبار خود را از دست داده‌اند.
هر که مخذول و خاسرش خوانند
خوشتر آید که شاعرش خوانند
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد بی‌مهری و ناامیدی قرار گرفته، بهتر است که او را شاعر بنامند تا اینکه او را بازنده و ناکام بخوانند.
لطف شاعر اگر چه مختصر است
جامع صد هزار شین و شر است
هوش مصنوعی: شاعر اگرچه با کلمات کم و مختصر حرف می‌زند، اما در عین حال معانی و احساسات بسیار زیادی را در خود جای داده است.
نیست یک خلق و سیرت مذموم
که نگردد ازین لقب مفهوم
هوش مصنوعی: هیچ انسانی با صفات ناپسند وجود ندارد که از این عنوان و نام بد رهایی نیابد.

حاشیه ها

1398/09/03 13:12
مهدی قناعت پیشه

سخن در نفس خویشتن بد نیست
پیش اهل سخن، سخن رد نیست
ناله ام از کثرت سخنران است
سخنم درد ازدیاد امکان است
تاکنون سخنرانان سخندان جندان
نموده اند کسب فضایل ز مخاطبان
همه را دل ز همت عالی
از قناعت پر، از طمع خالی
به کز ایشان بجز فسانه نماند
جز سخن هیچ در میانه نماند
لفظ سخن گر چه مختصرست
شامل صد هزار شین و شرست
نیست یک خلق و سیرت مذموم
که نگردد از آن سخن مفهوم
سحن گفتن ارچه دلپذیرم نیست
طرفه حالیست زان گزیرم نیست
می‌کنم عیب سخن و، می‌گویم!
می‌زنم طعن مشک و، می‌بویم!
طعنه بر سخن زنم به سخن
.... تقلب تو امتحان،از رو دست مولانا! ،امتحان کن!
....

1398/09/03 17:12
مهدی قناعت پیشه

طعنه بر سخن به سخن چو زنم
قیمت و قدر آن ، به این شکنم
چکنم؟ سرشت انسان اینست!
ز ازل سرنخ عاشقان،دین است!
وحدت،عشق عاشقان زمین است
حاصل مرز ونفرت میان ما کینست
آینده ما را دعا،جز لعن ونفرینست؟