گنجور

بخش ۲۶ - در ذکر قلبی آنان که دم از ذکر قلبی زنند و بر خود علامات آن نصب کرده آن را از قبیل ذکر خفیه شمارند و ندانند که آن نیز حکم ذکر جهر دارد بلکه ذکر جهر نیز از آن بهتر است زیرا که در ذکر جهر اصل ذکر متحقق است و احتمال غیر آن ندارد به خلاف ذکر خفیه

وان دگر شیخ پیش خلق جهان
کرده خود را علم به ذکر نهان
چشم پوشیده لب فرو بسته
نفس از حرف و صوت بگسسته
پا به دامن کشیده سر در جیب
یعنی افتاده ام به مکمن غیب
پشت و پایی بر این جهان زده ام
خیمه بر اوج لامکان زده ام
گر فقیری ز دور جنبیده
گفته با وی مرید دزدیده
دور شو دور تا ز لجه راز
جانب ساحلش نیاری باز
شیخ بیچاره خود ز وهم و خیال
غرق بحر امانی و آمال
گاهی از فکر زن فتاده به بند
گه فرو مانده در غم فرزند
گه به فکر عمارت خانه
خویشتن را گرفته مردانه
گه به دکان و تیم گشته گرو
بهر تحصیل اجره در تگ و دو
گه به تخمین و ظن گرفته قیاس
دخل حمام و آسیا و خراس
گه فرو رفته در چه کاریز
ز آب آن غله کشته و پالیز
گاهی از دست نفس بدفرمای
از شریعت نهاده بیرون پای
رفته از همت فرومایه
در جوال خیال بی مایه
بر زن و دخترش فکنده نظر
هر یکی را جدا کشیده به بر
دست برده به غبغب پسرش
تا کند یک دو بوسه از شکرش
او درین شغل و عالمی مغرور
گو نشسته ست در مقام حضور
قلب او ذاکر است و لب خاموش
تا لبش آرمیده جان در جوش
ذکر حق را نهفته می گوید
راه دین را نهفته می پوید
ذکر قلبی کند به صدق و صفا
نه لسانی چون ذکر اهل ریا
داد ازین ابلهان گمره داد
منحرف از طریق عقل و سداد
ذکر اینجا کدام وذاکر کیست
بجز آمد شد خواطر چیست
باطنی همچو خانه زنبور
که کنندش فضولیان در شور
هر زمان خاطری چو زنبوری
که کشد نیش بر تن عوری
می رسد زهرناک از چپ و راست
می زند زخم خویش بی کم و کاست
نه شعاری ز خلعت تقوا
نه حصاری ز عصمت مولا
می خورد زخم لیکن افسرده ست
نیست آگه که زخم ها خورده ست
بامدادان کز آفتاب نشور
شود افسردگی ز جانش دور
درد آن زخم ها پدید آید
دل و جانش ز غم بفرساید
پس نه ذکر است آنکه وسواس است
نیست آن فربهی که آماس است
ذکر اگر نیز هست جهر است آن
نیست تریاق بلکه زهر است آن
گرچه بسته دهان ز ذکر بلند
نصب کرده بر آن نشانی چند
چشم پوشیده و لب خاموش
سرفکنده فرو به سینه و دوش
این سراسر فغان و فریاد است
که مرا ذکر خفیه اوراد است
روز تا شب به ذکر می کوشم
ذکر حق را ز خلق می پوشم
لیکن آنجا که عقل بر کار است
این نه اخفاست بلکه اظهار است
گرچه از یک نشانه کرد گذر
کرد بر پا دو صد نشان دگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وان دگر شیخ پیش خلق جهان
کرده خود را علم به ذکر نهان
هوش مصنوعی: شیخ در برابر مردم، خود را عالم به معارف پنهانی نشان داده است.
چشم پوشیده لب فرو بسته
نفس از حرف و صوت بگسسته
هوش مصنوعی: چشم‌ها را بسته و لب‌ها را سکوت کرده‌ام، نفس‌ام از گفتار و صدا جدا شده است.
پا به دامن کشیده سر در جیب
یعنی افتاده ام به مکمن غیب
هوش مصنوعی: پای خود را در دامن کشیده‌ام و دست در جیب کرده‌ام، به این معنی است که به مکانی پنهان و دور از دسترسی رفته‌ام.
پشت و پایی بر این جهان زده ام
خیمه بر اوج لامکان زده ام
هوش مصنوعی: من بر این دنیا تأثیر گذاشته‌ام و در بالاترین نقطه‌ی وجود، اقامت گزیده‌ام.
گر فقیری ز دور جنبیده
گفته با وی مرید دزدیده
هوش مصنوعی: اگر فقیری از دور به حرکت درآید، او را مریدی می‌پندارند که دزدیده شده است.
دور شو دور تا ز لجه راز
جانب ساحلش نیاری باز
هوش مصنوعی: از دور باش تا به عمق دریا نروی و رازهایش را کشف نکنی و به ساحلش بازنگردی.
شیخ بیچاره خود ز وهم و خیال
غرق بحر امانی و آمال
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که انسان روحانی و عارف، علی‌رغم مشکلات و ناامیدی‌هایش، در دنیایی از خیالات و آرزوها غرق شده و به نوعی در مسیر امیدواری و آرزوهای نیک زندگی می‌کند. او شاید در واقعیت دچار چالش‌ها و سختی‌هایی باشد، اما در ذهن و دل خود به رویاها و امیدها دل خوش کرده است.
گاهی از فکر زن فتاده به بند
گه فرو مانده در غم فرزند
هوش مصنوعی: گاهی انسان به خاطر فکر و نگرانی‌هایش گرفتار می‌شود؛ مثل زمانی که در فکر همسرش است و در عین حال با اندوه فرزندش نیز دست و پنجه نرم می‌کند.
گه به فکر عمارت خانه
خویشتن را گرفته مردانه
هوش مصنوعی: گاهی انسان به فکر ساختن و آبادانی خانه و زندگی‌اش می‌افتد و با اراده و استقامت تلاش می‌کند.
گه به دکان و تیم گشته گرو
بهر تحصیل اجره در تگ و دو
هوش مصنوعی: گاه به دکان و بازار رفته و کار می‌کنم تا بتوانم به دنبال تحصیل و کسب درآمد باشم.
گه به تخمین و ظن گرفته قیاس
دخل حمام و آسیا و خراس
هوش مصنوعی: گاهی اوقات با تخمین و حدس به مقایسه هزینه‌های حمام و آسیاب و خراسان می‌پردازند.
گه فرو رفته در چه کاریز
ز آب آن غله کشته و پالیز
هوش مصنوعی: گاهی در دل زمین، آب چاه‌ها و قنات‌ها به قدری فرو رفته که زمین برای زراعت و کشت محصولاتی همچون غلات و سبزیجات آماده می‌شود.
گاهی از دست نفس بدفرمای
از شریعت نهاده بیرون پای
هوش مصنوعی: گاهی اوقات انسان به خاطر خواهش‌های نفسانی‌اش، از راه راست و اصول صحیح زندگی فاصله می‌گیرد و از قوانین الهی و شرع خارج می‌شود.
رفته از همت فرومایه
در جوال خیال بی مایه
هوش مصنوعی: کسی که از تلاش و اراده پایین است، در دنیای خیالات بی‌محتوا و بی‌ارزش غرق شده است.
بر زن و دخترش فکنده نظر
هر یکی را جدا کشیده به بر
هوش مصنوعی: او به زن و دخترش نگاه می‌کند و هر کدام را به‌طور جداگانه در آغوش گرفته است.
دست برده به غبغب پسرش
تا کند یک دو بوسه از شکرش
هوش مصنوعی: پدر دستش را به زیر چانه پسرش می‌زند تا بوسه‌ای شیرین از او بگیرد.
او درین شغل و عالمی مغرور
گو نشسته ست در مقام حضور
هوش مصنوعی: او در این کار و دنیا به خود بزرگ‌ بینی افتاده و گویی در جایگاه خاصی نشسته است.
قلب او ذاکر است و لب خاموش
تا لبش آرمیده جان در جوش
هوش مصنوعی: دل او همواره در ذکر و یاد خداست، اما زبانش ساکت است. تا وقتی که آن لب‌هایش آرام گیرد، جانش در التهاب و شور و شوق به سر می‌برد.
ذکر حق را نهفته می گوید
راه دین را نهفته می پوید
هوش مصنوعی: ذکر خدا را به طور پنهان بیان می‌کند و مسیر دین را به صورت زیرپوستی دنبال می‌کند.
ذکر قلبی کند به صدق و صفا
نه لسانی چون ذکر اهل ریا
هوش مصنوعی: انسان باید یاد خدا را با قلبی خالص و با همان صداقت و صفایی که در درون خود دارد انجام دهد، نه به طور زبانی و ظاهری مانند افرادی که به خاطر ریا و نمایش این کار را می‌کنند.
داد ازین ابلهان گمره داد
منحرف از طریق عقل و سداد
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از افرادی می‌شود که به دلیل نادانی و بی‌خبری، از راه صحیح و منطقی خود منحرف شده‌اند. این افراد به نوعی در زندگی یا فکر خود دچار خطا و اغتشاش هستند.
ذکر اینجا کدام وذاکر کیست
بجز آمد شد خواطر چیست
هوش مصنوعی: در اینجا، موضوع یادآوری و یادکردن مطرح است و سوال این است که چه چیزی را باید یاد کرد و کسانی که این کار را انجام می‌دهند چه کسانی هستند. به عبارت دیگر، به این فکر می‌کند که این یادآوری‌ها چه معنایی دارند و چه کسانی به این یادآوری‌ها مشغول هستند.
باطنی همچو خانه زنبور
که کنندش فضولیان در شور
هوش مصنوعی: یک باطن که شبیه خانه زنبور است، با فضولی‌های دیگران در هم می‌آمیزد و دچار آشفتگی می‌شود.
هر زمان خاطری چو زنبوری
که کشد نیش بر تن عوری
هوش مصنوعی: هر وقت خاطره‌ای مانند زنبوری به جان آدم می‌نشیند و درد و رنج را به او منتقل می‌کند.
می رسد زهرناک از چپ و راست
می زند زخم خویش بی کم و کاست
هوش مصنوعی: زخمی که بر پا می‌خورد از همه طرف می‌رسد و دردی که به انسان وارد می‌کند، بدون هیچ گونه کم و کاستی است.
نه شعاری ز خلعت تقوا
نه حصاری ز عصمت مولا
هوش مصنوعی: نه لباس و زینتی از تقوا دارم، و نه حفاظی از عصمت و پاکی.
می خورد زخم لیکن افسرده ست
نیست آگه که زخم ها خورده ست
هوش مصنوعی: او زخم‌هایی را تحمل کرده، اما به نظر می‌رسد که روحش افسرده است و از دردهای خود بی‌خبر است.
بامدادان کز آفتاب نشور
شود افسردگی ز جانش دور
هوش مصنوعی: صبح، هنگامی که خورشید طلوع کند، غم و اندوه از دلش دور می‌شود.
درد آن زخم ها پدید آید
دل و جانش ز غم بفرساید
هوش مصنوعی: درد زخم‌ها در دل و جان او نمایان می‌شود و او از غم و اندوه نابود می‌گردد.
پس نه ذکر است آنکه وسواس است
نیست آن فربهی که آماس است
هوش مصنوعی: کسی که وسواس دارد، در حقیقت از یاد خدا غافل است و آن کسی که به ظاهر بزرگ و فربه می‌رسد، در باطن به ضعف و آماس دچار است.
ذکر اگر نیز هست جهر است آن
نیست تریاق بلکه زهر است آن
هوش مصنوعی: اگر ذکر را با صدای بلند و به صورت ظاهری بگوییم، این کار واقعاً اثر مثبتی ندارد و به جای اینکه داروی شفابخشی باشد، می‌تواند مضر و کشنده باشد.
گرچه بسته دهان ز ذکر بلند
نصب کرده بر آن نشانی چند
هوش مصنوعی: اگرچه زبانش بسته است و نمی‌تواند دربارهٔ موضوعات مهم صحبت کند، اما نشانه‌هایی بر روی آن وجود دارد که به چیزهای مهم اشاره می‌کند.
چشم پوشیده و لب خاموش
سرفکنده فرو به سینه و دوش
هوش مصنوعی: سکوتی عمیق و نوعی خضوع را به تصویر می‌کشد؛ فردی که به آرامی نگاهش را پایین انداخته و لب‌هایش بسته‌اند، نشانه‌ای از فروتنی و درون‌گرایی به نمایش می‌گذارد. حالت سر نیز نشان‌دهنده تأمل و اندیشه‌ای عمیق است که بر سینه و دوش او سنگینی می‌کند.
این سراسر فغان و فریاد است
که مرا ذکر خفیه اوراد است
هوش مصنوعی: اینجا پر از ن cries و سر و صداست و من در دل این فریادها، یاد دعاهای پنهانی را در ذهن دارم.
روز تا شب به ذکر می کوشم
ذکر حق را ز خلق می پوشم
هوش مصنوعی: روز تا شب به یاد خدا مشغولم و ذکر او را از دیگران پنهان می‌کنم.
لیکن آنجا که عقل بر کار است
این نه اخفاست بلکه اظهار است
هوش مصنوعی: اما در جایی که عقل دخالت دارد، این رفتار پنهان نیست بلکه نشان دادن است.
گرچه از یک نشانه کرد گذر
کرد بر پا دو صد نشان دگر
هوش مصنوعی: هرچند از یک نشانه عبور کرد، اما بر پا دوصد نشان دیگر وجود دارد.