گنجور

بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را

صید جویی به دشت دام نهاد
آهوی وحشیش به دام افتاد
بست پایش چو بود در دل وی
کش برد زنده تا نواحی حی
نا نهاده ز دشت پا بیرون
شد دوچار وی از قضا مجنون
دید آن پای بسته آهو را
خاست از جان خسته آه او را
پیش آن صید پیشه باز دوید
ناله و آه جانگداز کشید
کاخر این صید را چه آزاری
دست و پا بسته اش چرا داری
او به صورت مشابه لیلی ست
گر به لیلی ببخشی اش اولی ست
نرگسش را نداده سرمه جلی
ور نه بودی به عینه لیلی
گردنش را نسوده عقد گهر
ور نه با لیلی آمدی همسر
خواند از شوق یار فرزانه
صد از اینان فسون و افسانه
رام شد صید پیشه ز افسونش
داد رشته به دست مجنونش
دست خود طوق گردن او ساخت
به زبان تفقدش بنواخت
بوسه بر چشم و گردن او داد
رشته از دست و پای او بگشاد
گفت رو رو فدای لیلی باش
همچو من در دعای لیلی باش
لاله می چر به جای خار و گیاه
وز خدا سر خروییش می خواه
سبزه می خور به گرد چشمه و جوی
بهر سر سبزیش دعا می گوی
تا ز لیلی تو را بود بویی
کم مباد از وجود تو مویی
گه چرا کرده در زمین حرم
گه غذا خورده از ریاض ارم
شاد زی از عنایت مولی
در حمای حمایت لیلی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صید جویی به دشت دام نهاد
آهوی وحشیش به دام افتاد
هوش مصنوعی: در دشت، شکارچی تله‌ای گذاشت و آهو به دام افتاد.
بست پایش چو بود در دل وی
کش برد زنده تا نواحی حی
هوش مصنوعی: وقتی که او پایش را در دل محبوب قرار می‌دهد، عشق او را به سوی مناطق زندگی و حیات می‌کشد.
نا نهاده ز دشت پا بیرون
شد دوچار وی از قضا مجنون
هوش مصنوعی: از دشت بیرون آمد و به ناگاه دچار جنون شد.
دید آن پای بسته آهو را
خاست از جان خسته آه او را
هوش مصنوعی: دیدن پای بسته آهو باعث شد که از دل خسته‌ام آهی بلند بکشم.
پیش آن صید پیشه باز دوید
ناله و آه جانگداز کشید
هوش مصنوعی: در برابر آن شکارچی، پرنده‌ای به شدت ناله کرد و آهی جانسوز از دل کشید.
کاخر این صید را چه آزاری
دست و پا بسته اش چرا داری
هوش مصنوعی: چرا به کسی که دست و پا بسته است، آسیب می‌زنی؟ این کار به دنبال چه هدفی است؟
او به صورت مشابه لیلی ست
گر به لیلی ببخشی اش اولی ست
هوش مصنوعی: او به زیبایی لیلی می‌ماند و اگر بخواهی او را به لیلی تشبیه کنی، از نظر زیبایی او شایسته‌تر است.
نرگسش را نداده سرمه جلی
ور نه بودی به عینه لیلی
هوش مصنوعی: اگر نرگس او را سرمه‌دار نمی‌کرد، قطعاً زیبایی‌اش را به وضوح می‌دیدی و او را مانند لیلی می‌شناختی.
گردنش را نسوده عقد گهر
ور نه با لیلی آمدی همسر
هوش مصنوعی: اگر گردنش را از زینت و زیبایی جواهرات خالی نکرده باشد، پس تو هم به مانند لیلی می‌توانستی همسر او شوی.
خواند از شوق یار فرزانه
صد از اینان فسون و افسانه
هوش مصنوعی: از شوق دوست فرزانه، او صد داستان و افسانه را می‌خواند.
رام شد صید پیشه ز افسونش
داد رشته به دست مجنونش
هوش مصنوعی: صید شکارچی به وسیله جادوگری‌اش رام شده و رشته‌ها را به دست دیوانه‌اش سپرده است.
دست خود طوق گردن او ساخت
به زبان تفقدش بنواخت
هوش مصنوعی: دست خود به گردن او چیزی شبیه طوقی ساخت و با کلمات محبت‌آمیزش او را نوازش کرد.
بوسه بر چشم و گردن او داد
رشته از دست و پای او بگشاد
هوش مصنوعی: به او بوسه‌ای بر چشم و گردن زدم و این کار موجب شد که او احساس آزادی و رهایی کند.
گفت رو رو فدای لیلی باش
همچو من در دعای لیلی باش
هوش مصنوعی: بگو که برای لیلی جان خود را فدای او کن و همچون من همیشه در آرزوی او باش.
لاله می چر به جای خار و گیاه
وز خدا سر خروییش می خواه
هوش مصنوعی: لاله به جای خار و گیاه می‌چرخد، و از خدا می‌خواهد که سرنوشت خوشی برایش رقم بزند.
سبزه می خور به گرد چشمه و جوی
بهر سر سبزیش دعا می گوی
هوش مصنوعی: سبزه را در کنار چشمه و جوی آب بچین و برای سرسبزی آن دعا کن.
تا ز لیلی تو را بود بویی
کم مباد از وجود تو مویی
هوش مصنوعی: هرگاه بویی از لیلی در تو باشد، هرگز نباید از وجود تو چیزی کم باشد.
گه چرا کرده در زمین حرم
گه غذا خورده از ریاض ارم
هوش مصنوعی: گاهی به زمین حرم می‌نگرد، و گاهی از باغ‌های بهشت تغذیه می‌کند.
شاد زی از عنایت مولی
در حمای حمایت لیلی
هوش مصنوعی: از لطف و محبت مولی شاد زندگی کن، زیرا او حامی و پشتیبان لیلی است.