گنجور

بخش ۱۶۴ - در بیان آنکه هر چیزی را که با معشوق در اموری مشابهت باشد به قدر مشابهت عاشق را به او میل افتد

هر که در راه عاشقی روزی
خورده باشد غم دل افروزی
هر چه همرنگ یار او باشد
از دل و جان شکار او باشد
مه برآید به سوی او نگرد
حسن و خوبی روی او شمرد
سرو بیند به قد او نازد
صفت سرو نازش آغازد
وقت گل سوی باغ بشتابد
بو که از باغ بوی او یابد
دامن گل ز خون دل شوید
بوی پیراهنش ز گل جوید
نرگس مست را بخواباند
که به چشمان مست او ماند
سر زلف بنفشه تاب دهد
سبزه را ز ابر دیده آب دهد
کان ز زلف کجش بود تاری
وین ز خط خوشش نموداری
با لب غنچه خنده ساز کند
جعد سنبل کشد دراز کند
کان ز لعلش برد شکر خنده
وین ز جعدش بود سر افکنده
چون ببیند به کوه کبک دری
که کند در خرام جلوه گری
سر نهد پیش او به صد خواری
که تو رفتار یار من داری
یاد آن چشم خوابناک کند
چشمشان از غبار پاک کند
بر کهن منزلی که روزی یار
خانه کرده ست یا فکنده گذار
نگذرد زان مرابع و اطلال
تا نسازد ز گریه مالامال
ریزد از ابر دیده چندان خون
که شود دامن دمن گلگون
گر بیابد یکی شکسته سفال
قدحی گیردش خجسته به فال
باده عشق و شوق نوشد ازو
همچو میخوارگان خروشد ازو
گاه با دیگدان شود دمساز
گاه با خیمه پاره گوید راز
گاه سازد ز خاک و خاکستر
بهر خواب پسین خود بستر
اثر پای ناقه اش به وحل
آورد عاشقانه رقص جمل
هر چه بیند به عالم القصه
کز جمال ویش بود حصه
کند از جان و دل بدان میلی
همچو مجنون به جانب لیلی
هر کجا بیند آن جمال افزون
گیردش بیش جذب عشق و جنون

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که در راه عاشقی روزی
خورده باشد غم دل افروزی
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر عشق تجربه‌ای داشته باشد، روزی درد و اندوهی را خواهد چشید که آتش دل او را شعله‌ور می‌کند.
هر چه همرنگ یار او باشد
از دل و جان شکار او باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به محبوبش شباهت داشته باشد، او تمام وجودش را برای به دست آوردن آن صرف می‌کند.
مه برآید به سوی او نگرد
حسن و خوبی روی او شمرد
هوش مصنوعی: ماه به سوی او می‌آید و زیبایی و جذابیت چهره‌اش را برمی‌شمرد.
سرو بیند به قد او نازد
صفت سرو نازش آغازد
هوش مصنوعی: سرو به خاطر قامت بلند او به خود می‌بالد و از زیبایی‌اش سخن می‌گوید.
وقت گل سوی باغ بشتابد
بو که از باغ بوی او یابد
هوش مصنوعی: وقتی زمان گل فرا می‌رسد، باید به سمت باغ بروید تا بوی خوش او را استشمام کنید.
دامن گل ز خون دل شوید
بوی پیراهنش ز گل جوید
هوش مصنوعی: دامن گل از خون دل شسته شده است و بوی پیراهنش را از گل می‌گیرد.
نرگس مست را بخواباند
که به چشمان مست او ماند
هوش مصنوعی: نرگس سرخوش را خواب کرد تا به چشمان سرخوش او نگاه کند.
سر زلف بنفشه تاب دهد
سبزه را ز ابر دیده آب دهد
هوش مصنوعی: نرم و لطافت موهای بنفشه، به سبزه لطافت می‌بخشد و اشکی که از چشمان می‌ریزد، زندگی‌بخش زمین است.
کان ز زلف کجش بود تاری
وین ز خط خوشش نموداری
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی توصیف می‌کند که تارهای زلف کسی به خاطر کج بودنش، حالت خاصی دارد و خط خوش او نیز جلوه‌ای زیبا و هنرمندانه نمایان می‌سازد. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیت در اطراف او به وضوح مشهود است.
با لب غنچه خنده ساز کند
جعد سنبل کشد دراز کند
هوش مصنوعی: با لبان خندانی مانند غنچه، زیبایی جعد و حالت مو را به نمایش می‌گذارد و آن را به زیبایی بلند و جذابی تبدیل می‌کند.
کان ز لعلش برد شکر خنده
وین ز جعدش بود سر افکنده
هوش مصنوعی: از لب‌های او مانند شکر خنده‌ای به وجود آمده و این حالت به خاطر پیچ و تاب موی اوست که باعث می‌شود سرها پایین بیفتد.
چون ببیند به کوه کبک دری
که کند در خرام جلوه گری
هوش مصنوعی: وقتی کبک دری را در کوه ببیند که با زیبایی و ناز به جلوه‌گری مشغول است.
سر نهد پیش او به صد خواری
که تو رفتار یار من داری
هوش مصنوعی: سرم را به خاطر تو با کمال خضوع پایین می‌آورم، چرا که تو با من به گونه‌ای رفتار می‌کنی که شایسته است.
یاد آن چشم خوابناک کند
چشمشان از غبار پاک کند
هوش مصنوعی: چشم‌های خواب‌آلودشان را به یاد آن چشم باز می‌کند و غبار از آنها می‌زداید.
بر کهن منزلی که روزی یار
خانه کرده ست یا فکنده گذار
هوش مصنوعی: در خانه‌ای قدیمی که روزی محبوبی در آن زندگی می‌کرده یا از آن عبور کرده است، یادهایی از آن روزها باقی مانده است.
نگذرد زان مرابع و اطلال
تا نسازد ز گریه مالامال
هوش مصنوعی: برای اینکه گریه‌ام بالا بگیرد و سنگینی غم را احساس کنم، نمی‌توانم از آن دشت و خرابه‌ها بگذرم.
ریزد از ابر دیده چندان خون
که شود دامن دمن گلگون
هوش مصنوعی: از چشمانم به اندازه‌ای اشک می‌ریزد که دامن گل‌ها رنگین و آغشته به خون می‌شود.
گر بیابد یکی شکسته سفال
قدحی گیردش خجسته به فال
هوش مصنوعی: اگر کسی تکه‌ای از سفالی پیدا کند، آن را خوش‌یمن می‌داند و به عنوان نشانه‌ای خوب تلقی می‌کند.
باده عشق و شوق نوشد ازو
همچو میخوارگان خروشد ازو
هوش مصنوعی: عشق و شوق مانند شرابی که مستی می‌آورد، از او نشأت می‌گیرد و انسانی را به حالت شگفتی و هیجان می‌اندازد.
گاه با دیگدان شود دمساز
گاه با خیمه پاره گوید راز
هوش مصنوعی: گاه انسان می‌تواند با چیزهای ساده و کوچک مانند دیگدان ارتباط برقرار کند و در لحظات دیگر با مشکلات بزرگ‌تر مانند خیمه‌های پاره به گفتگو بپردازد. این نشان‌دهنده تنوع و تغییرات در تجربیات و روابط انسانی است.
گاه سازد ز خاک و خاکستر
بهر خواب پسین خود بستر
هوش مصنوعی: گاهی انسان از خاک و خاکستر برای خواب و استراحت شبانه‌اش بستر می‌سازد.
اثر پای ناقه اش به وحل
آورد عاشقانه رقص جمل
هوش مصنوعی: پای ناقه‌اش بر روی زمین اثر گذاشت و باعث شد که عاشقانه، شترها به رقص درآیند.
هر چه بیند به عالم القصه
کز جمال ویش بود حصه
هوش مصنوعی: هر چیزی را که در عالم داستان و قصه می‌بیند، آن را از زیبایی او می‌داند و سهمی از آن جمال به حساب می‌آورد.
کند از جان و دل بدان میلی
همچو مجنون به جانب لیلی
هوش مصنوعی: او با تمام وجود و عشق، مانند مجنون به لیلی، تمایلی قوی و شدید دارد.
هر کجا بیند آن جمال افزون
گیردش بیش جذب عشق و جنون
هوش مصنوعی: هر جا که آن زیبایی را ببیند، عشق و دیوانگی‌اش بیشتر می‌شود و قوی‌تر جذب آن می‌گردد.