گنجور

بخش ۱۴۴ - حکایت بر سبیل تمثیل

عربی را که بود ساکن بر
جانب ری فتاد رای سفر
دید پیش دکانچه طباخ
چرب رودی، نفیر زد گستاخ
به تعجب که یا عجم ماذا
خذ فلوسا و اعطنی هذا
فلس ازو بستد و به جای نهاد
یک بدستی ازان به دستش داد
عربان در بغل نهاد و گذشت
گرد بازار و شهر و کو می گشت
ناگهانش میان شهر و غلو
چرب رود از بغل فتاد فرو
چون ز نامش نداشت مسکین بهر
که سراغش کند ز مردم شهر
بغل از وی تهی و کیسه ز دانگ
خرزه بر کف نهاد و می زد بانگ
ایها المسلمون ببلدة ری
هل وجدتم بمثل هذا شی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عربی را که بود ساکن بر
جانب ری فتاد رای سفر
هوش مصنوعی: عربی که در نزدیکی ری زندگی می‌کرد، تصمیم به سفر گرفت.
دید پیش دکانچه طباخ
چرب رودی، نفیر زد گستاخ
هوش مصنوعی: در مقابل دکان یک آشپز چرب و نجات‌دهنده، صدایی بلند و جسورانه به گوش می‌رسد.
به تعجب که یا عجم ماذا
خذ فلوسا و اعطنی هذا
هوش مصنوعی: به خاطر تعجب است که ای عجم، چه چیزی می‌خواهی؟ پول بده و این را به من بده.
فلس ازو بستد و به جای نهاد
یک بدستی ازان به دستش داد
هوش مصنوعی: فلس را از او گرفت و به جای آن، یک کاسه با دست خودش به او داد.
عربان در بغل نهاد و گذشت
گرد بازار و شهر و کو می گشت
هوش مصنوعی: عرب‌ها او را در آغوش گرفته و در بازار و شهر راه می‌رفتند و به گشت و گذار مشغول بودند.
ناگهانش میان شهر و غلو
چرب رود از بغل فتاد فرو
هوش مصنوعی: ناگهان در بین شهر و درختان، چیزی چرب و نرم از کنار به زمین افتاد.
چون ز نامش نداشت مسکین بهر
که سراغش کند ز مردم شهر
هوش مصنوعی: وقتی کسی به نام او آشنا نبود، مسکین‌وار کسی پیدا نمی‌شد که در شهر به دنبالش بگردد.
بغل از وی تهی و کیسه ز دانگ
خرزه بر کف نهاد و می زد بانگ
هوش مصنوعی: او در آغوش کسی خالی بود و کیسه‌اش را از بار خرزه پر کرد و شروع به صدا زدن کرد.
ایها المسلمون ببلدة ری
هل وجدتم بمثل هذا شی
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، در شهر ری آیا چیزی شبیه به این پیدا کرده‌اید؟