بخش ۱۴۳ - تتمه سخن
به سخن شیخ روز را گذراند
به حیل شام را به چاشت رساند
وان حوایج که نقد گنجینه
بود ز آیندگان پیشینه
حاضر آورد یک دو کاسه طعام
داشت محسوب در وظیفه شام
چون شد آن آش و ماش و خورده روان
برگرفتند کاسه ها ز میان
نقل های ذخیره پیش کشید
نقل می گفت و نقلکی می چید
چون ز شب درگذشت یک دو سه پاس
گفت بر نقل و نقل شکر و سپاس
جانب خوابگه قدم برداشت
بره و گرگ را به هم گذاشت
گرگ بی حد گرسنه بره زبون
چون بماند سلامت از وی چون
شیخ در خواب و مفسدک بیدار
شیخ بیکار و مفسدک در کار
ساخت اندر پناه لنگر شیخ
کار خود را که خاک بر سر شیخ
گر زنی طعن این بر آن غرزن
بر تو خواند که ان بعض الظن
بعض ظن گفت حق نه کل آخر
صدق بعضی ظنون بود ظاهر
این نه صوفیگری و آزادیست
بلکه کیدیگری و قوادیست
شیخ و صوفی که گفتمش صد بار
می کنم زان گناه استغفار
آن فرومایه را چه استحقاق
کین اسامی بر او کنند اطلاق
لقب و اسم پادشایی چند
حیف باشد بر این دغایی چند
بلکه زان کس کش اینچنین کار است
حرف را ننگ و لفظ را عار است
کاش او را نمونه ای بودی
که من آن را به خلق بنمودی
تا به تمثیل شرح سیرت وی
کردمی همچو آن عرب در ری
بخش ۱۴۲ - حکایت بر سبیل تمثیل: با پسر گفت لولیی در دهبخش ۱۴۴ - حکایت بر سبیل تمثیل: عربی را که بود ساکن بر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سخن شیخ روز را گذراند
به حیل شام را به چاشت رساند
هوش مصنوعی: با صحبتهای شیخ، روز به پایان رسید و به بهانهای، شب را به هنگام وعده صبحانه رساند.
وان حوایج که نقد گنجینه
بود ز آیندگان پیشینه
هوش مصنوعی: حاجتها و نیازهایی که به چشم میخورد، از دیرباز در ذهن نسلهای گذشته وجود داشته و برای آینده نیز اهمیت دارند.
حاضر آورد یک دو کاسه طعام
داشت محسوب در وظیفه شام
هوش مصنوعی: کسی که برای مهمانی آمده، دو کاسه غذا آورده بود که وجود آن در وظایف شام به حساب میآمد.
چون شد آن آش و ماش و خورده روان
برگرفتند کاسه ها ز میان
هوش مصنوعی: زمانی که آن غذا و خوراک آماده شد، مردم کاسههای خود را از وسط برداشتند و شروع به خوردن کردند.
نقل های ذخیره پیش کشید
نقل می گفت و نقلکی می چید
هوش مصنوعی: چندین نقل و داستان با خود آورد و شروع به گفتن آنها کرد و به آرامی آنها را بیان میکرد.
چون ز شب درگذشت یک دو سه پاس
گفت بر نقل و نقل شکر و سپاس
هوش مصنوعی: وقتی شب به پایان میرسد و روز شروع میشود، پس از چند لحظه، به شکرگزاری و ستایش پرداخته میشود.
جانب خوابگه قدم برداشت
بره و گرگ را به هم گذاشت
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که یک بره و یک گرگ در کنار هم قرار میگیرند و میتوان گفت که بره که معمولاً ضعيف و آسیبپذیر است، پا به میدان میگذارد و جرأت نزدیک شدن به گرگ را پیدا میکند. این وضعیت نمادین میتواند به تضاد و تعارض میان ضعف و قدرت اشاره کند.
گرگ بی حد گرسنه بره زبون
چون بماند سلامت از وی چون
هوش مصنوعی: اگر گرگ، که بسیار گرسنه است، برهای ضعیف و ناتوان را ببیند، چگونه میتواند بره از چنگال او در امان بماند؟
شیخ در خواب و مفسدک بیدار
شیخ بیکار و مفسدک در کار
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد بین حال شیخ و مفسد اشاره شده است. شیخ در خواب و غفلت است، در حالی که مفسد در حال انجام کارهای خود و فعال است. به نوعی بیانگر بیتوجهی و سستی در مقابل فعالیتهای منفی است.
ساخت اندر پناه لنگر شیخ
کار خود را که خاک بر سر شیخ
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرسازی از وضعیتی پرداخته شده که شخصی در تلاش است تا در سایه حمایت یک فرد معتبر یا بزرگ، کاری انجام دهد. با این حال، به نظر میرسد که آن فرد بزرگ، بر خلاف انتظار، در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و یا شایستهی آن حمایت نیست. به نوعی نشاندهندهی ناامیدی یا بیاعتباری آن شیخ است.
گر زنی طعن این بر آن غرزن
بر تو خواند که ان بعض الظن
هوش مصنوعی: اگر به کسی اتهام بزرگی بزنید، ممکن است دیگران نیز نسبت به شما قضاوت کنند و دیدگاه منفی پیدا کنند.
بعض ظن گفت حق نه کل آخر
صدق بعضی ظنون بود ظاهر
هوش مصنوعی: برخی از گمانها را حق نمیداند و میگوید که تمام حقیقت نیست. آخر، برخی از گمانها تنها در ظاهر هستند و لزوماً درست نیستند.
این نه صوفیگری و آزادیست
بلکه کیدیگری و قوادیست
هوش مصنوعی: این به معنای این است که این موضوع نه به معنای تصوف و آزادی واقعی است، بلکه بیشتر به نوعی فریب و نیرنگ و وابستگی به دیگران اشاره دارد.
شیخ و صوفی که گفتمش صد بار
می کنم زان گناه استغفار
هوش مصنوعی: شیخ و عارف را گفتم که من برای آن گناه بارها از خدا طلب بخشش میکنم.
آن فرومایه را چه استحقاق
کین اسامی بر او کنند اطلاق
هوش مصنوعی: این شخص بیمقدار چه حقی دارد که بر او این نامها نهاده شود؟
لقب و اسم پادشایی چند
حیف باشد بر این دغایی چند
هوش مصنوعی: لقب و نام پادشاهی، خدشهای به این بزم و شادیهای موجود نمیزند.
بلکه زان کس کش اینچنین کار است
حرف را ننگ و لفظ را عار است
هوش مصنوعی: این کار از شخصی است که به خاطر او، گفتن این حرفها ننگین و شرمآور به نظر میرسد.
کاش او را نمونه ای بودی
که من آن را به خلق بنمودی
هوش مصنوعی: ای کاش او یک نمونه و مثال بود تا بتوانم او را به مردم نشان دهم و به آنها معرفی کنم.
تا به تمثیل شرح سیرت وی
کردمی همچو آن عرب در ری
هوش مصنوعی: من میخواستم به تصویر کشیدن ویژگیهای او بپردازم، مانند آن عرب که داستانهایش را در رَی روایت میکند.