بخش ۱۴۲ - حکایت بر سبیل تمثیل
با پسر گفت لولیی در ده
نیست چیزی ز نان گندم به
گفت هرگز تو خورده ای بابا
گفت من خود نخورده ام اما
بود جدی مرا کهنسالی
یافته از زمانه اقبالی
دیده بود او کسی حوالی شهر
که گرفتی ز نان گندم بهر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با پسر گفت لولیی در ده
نیست چیزی ز نان گندم به
هوش مصنوعی: با پسر گفت که در این روستا هیچ چیزی به اندازه نان گندم نیست.
گفت هرگز تو خورده ای بابا
گفت من خود نخورده ام اما
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی میگوید که هرگز چیزی نخورده، اما در واقع پدرش نیز آن چیز را نخورده، اما به نوعی به آن اشاره میکند که خود، درگیر آن موضوع نیست. این جمله میتواند اشاره به طرز فکر یا رفتار فردی باشد که مایل نیست مسئولیتمان را بپذیرد یا درباره خود پیشداوری کند.
بود جدی مرا کهنسالی
یافته از زمانه اقبالی
هوش مصنوعی: من به خاطر پیری و کهنسالی، از زمانه خوش شانسی و فرصتی یافتهام.
دیده بود او کسی حوالی شهر
که گرفتی ز نان گندم بهر
هوش مصنوعی: او در اطراف شهر کسی را دیده بود که از نان گندم به خوبی بهرهمند شده است.