بخش ۱۴ - پند مأمون به فرزند خویش
با پسر گفت یک شبی مأمون
کای در اقبال و بخت روزافزون
چون رسد نوبت خلافت تو
حرص دنیا مباد آفت تو
هر که را از خلیفگی خدای
نشود سیر نفس بد فرمای
سیر مشکل شود ازان زر و سیم
که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم
بخش ۱۳ - در بیان آنکه طمع را که از جمله آفات است با منقبت معدلت منافات است: هر که را دل به عدل شد مایلبخش ۱۵ - قطع اطناب اطناب و ختم بر دعای استجابت ماب: جامی اطناب در سخن نه سزاست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با پسر گفت یک شبی مأمون
کای در اقبال و بخت روزافزون
هوش مصنوعی: مأمون شبی با پسرش صحبت میکرد و دربارهی خوششانسی و بخت خوبشان گفت.
چون رسد نوبت خلافت تو
حرص دنیا مباد آفت تو
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت به رهبری تو برسد، طمع دنیا نباید آزاردهنده تو باشد.
هر که را از خلیفگی خدای
نشود سیر نفس بد فرمای
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام خلیفهگی خداوند نرسد، در نتیجه نفس او به سوی بدیها هدایت میشود.
سیر مشکل شود ازان زر و سیم
که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم
هوش مصنوعی: سیر کردن و رفع نیازها از طلا و نقره سختتر میشود چون این روزها هم برای بیوهها و هم برای یتیمها مشکل است.