گنجور

بخش ۱۴ - پند مأمون به فرزند خویش

با پسر گفت یک شبی مأمون
کای در اقبال و بخت روزافزون
چون رسد نوبت خلافت تو
حرص دنیا مباد آفت تو
هر که را از خلیفگی خدای
نشود سیر نفس بد فرمای
سیر مشکل شود ازان زر و سیم
که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با پسر گفت یک شبی مأمون
کای در اقبال و بخت روزافزون
هوش مصنوعی: مأمون شبی با پسرش صحبت می‌کرد و درباره‌ی خوش‌شانسی و بخت خوبشان گفت.
چون رسد نوبت خلافت تو
حرص دنیا مباد آفت تو
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت به رهبری تو برسد، طمع دنیا نباید آزاردهنده تو باشد.
هر که را از خلیفگی خدای
نشود سیر نفس بد فرمای
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام خلیفه‌گی خداوند نرسد، در نتیجه نفس او به سوی بدی‌ها هدایت می‌شود.
سیر مشکل شود ازان زر و سیم
که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم
هوش مصنوعی: سیر کردن و رفع نیازها از طلا و نقره سخت‌تر می‌شود چون این روزها هم برای بیوه‌ها و هم برای یتیم‌ها مشکل است.