بخش ۱۳۸ - در بیان آنکه چون سالک خلیع العذار در مشتهیات نفس و آرزوهای طبع افتاد علامت بعد و امارت طرد اوست از ساحت قرب
پی به مقصود کی برد سالک
نا شده نفس خویش را هالک
دل چو در نفس و وایه او بست
گشت ازان وایه پایه او پست
می خورد می چرد بهایم وار
می برد می درد سبع کردار
بر رخش باب قرب مسدود است
وز حریم حضور مطرود است
می نهد پا برون ز حد حقوق
عاشق است او حظوظ چون معشوق
بر حقوق اقتصار ننماید
ره به کسب حظوظ پیماید
هر چه باشد بدان حیات منوط
یا قوام بدن بدان مربوط
از ضرورات نفس دارندش
وز حقوق بدن شمارندش
هست بی آن بقای نفس محال
ترک آن را بکل مبند خیال
وانچه زاید بود بر این مقدار
ز آرزوهای نفس بد کردار
نفس را باشد از قبیل حظوظ
هر که مرد است ازان بود محفوظ
چون حقوقی بود طعام و شراب
نور زاید ازان و صدق و صواب
فعل خیرات و ترک محظورات
واندر این فعل ترک صبر و ثبات
ور حظوظی بود معاذالله
آید از وی نتیجه های تباه
ظلمت و غفلت و فساد و فجور
ریبت و غیبت و عناد و غرور
بر حقوق اقتصار کردن به
ترک حظ اختیار کردن به
سالها هر چه خواستی کردی
عمرها هر چه خواستی خوردی
چیست آخر ازان ذخیره تو
جز دل تار و نفس تیره تو
دو سه روزی لبی به دندان گیر
راه مردان و ارجمندان گیر
بهر نای گلو و طبل شکم
چند باشی به جنگ غصه دژم
نای خالی به است و طبل تهی
چند در نای و طبل لقمه نهی
تا تو این نای را نسازی تنگ
نشوی در جهان بلند آهنگ
تا بر این طبل تازه باشد پوست
نرسد صیت تو به دشمن و دوست
پیش ازان کت اجل بگیرد نای
بزنی طبل ازین سپنج سرای
شو علم در فنا و فقر و قدم
نه به ملک قدم به طبل و علم
بخش ۱۳۷ - اشارت به تقسیم جوع به اختیاری و اضطراری: جوع آیین سالک راه استبخش ۱۳۹ - در مذمت صوفی نمایان ظاهر آرای و معنی گزاران صورت پیرای: حذر از صوفیان شهر و دیار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پی به مقصود کی برد سالک
نا شده نفس خویش را هالک
هوش مصنوعی: سالک (رهرو) چگونه میتواند به هدف خود برسد، در حالی که هنوز نفس خود را (عشق به دنیا و خودخواهی) نابود نکرده است؟
دل چو در نفس و وایه او بست
گشت ازان وایه پایه او پست
هوش مصنوعی: دل وقتی به نفس و فکر ناخوشایند گرفتار شود، از آن افکار و مشکلات، در جایگاه و ارزش خود سقوط میکند.
می خورد می چرد بهایم وار
می برد می درد سبع کردار
هوش مصنوعی: او بیمحابا زندگی را میگذراند و کارهایی انجام میدهد که بر احساسات و کمالات انسانی تأثیر منفی میگذارد. رفتارهایش خشن و بیرحم است و به راحتی به دیگران آسیب میزند.
بر رخش باب قرب مسدود است
وز حریم حضور مطرود است
هوش مصنوعی: هرگونه نزدیک شدن به مقام قرب و نزدیکی به محبوب به روی او بسته است و از عرصه حضور و نزدیکی به او طرد شده است.
می نهد پا برون ز حد حقوق
عاشق است او حظوظ چون معشوق
هوش مصنوعی: او پا از مرز حقوق عاشقی فراتر میگذارد، چون لذتهایش مانند معشوق است.
بر حقوق اقتصار ننماید
ره به کسب حظوظ پیماید
هوش مصنوعی: به حقوق خود محدود نمیشود و برای رسیدن به لذتها و بهرهها باید تلاش کند.
هر چه باشد بدان حیات منوط
یا قوام بدن بدان مربوط
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد به نوعی به حیات من وابسته است یا برای استحکام بدنم ضروری است.
از ضرورات نفس دارندش
وز حقوق بدن شمارندش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برخی از نیازها و حقوق انسان را مربوط به نفس و وجود او میدانند و بر اهمیت این مسائل تأکید میکنند. به عبارت دیگر، نیازهای روحی و جسمی انسان به عنوان اموری ضروری و حقوقی در نظر گرفته میشوند.
هست بی آن بقای نفس محال
ترک آن را بکل مبند خیال
هوش مصنوعی: زندگی بدون وجود و بقای نفس امکانپذیر نیست، بنابراین هرگز تصور نکن که میتوانی بهطور کامل از آن دست بکشی.
وانچه زاید بود بر این مقدار
ز آرزوهای نفس بد کردار
هوش مصنوعی: هر چیزی که فراتر از این اندازه باشد، ناشی از آرزوهای نفس است که تنها به بدی میانجامد.
نفس را باشد از قبیل حظوظ
هر که مرد است ازان بود محفوظ
هوش مصنوعی: نفس انسان دارای خواستهها و لذات خاصی است و هر کسی که سزاوار و مردانه زندگی کند، از این خواستهها حفظ شده و در امان خواهد بود.
چون حقوقی بود طعام و شراب
نور زاید ازان و صدق و صواب
هوش مصنوعی: چون غذا و نوشیدنی بر اساس حق و انصاف باشد، از آن نور و روشنی و حقیقت و درستی به وجود میآید.
فعل خیرات و ترک محظورات
واندر این فعل ترک صبر و ثبات
هوش مصنوعی: عمل کردن به کارهای نیک و عدم انجام کارهای ناپسند، و در این زمینه باید از صبر و استقامت دست نکشی.
ور حظوظی بود معاذالله
آید از وی نتیجه های تباه
هوش مصنوعی: اگر از او بهرهبرداری شود، معاذالله، نتیجهها نابود خواهد شد.
ظلمت و غفلت و فساد و فجور
ریبت و غیبت و عناد و غرور
هوش مصنوعی: تاریکی، غفلت، فساد و بیشرمی، بدگمانی، غیبت، لجاجت و خود بزرگبینی.
بر حقوق اقتصار کردن به
ترک حظ اختیار کردن به
هوش مصنوعی: برای حفظ حقوق، باید از لذتهای شخصی صرفنظر کرد.
سالها هر چه خواستی کردی
عمرها هر چه خواستی خوردی
هوش مصنوعی: سالها هر آنچه که میخواستی انجام دادی و در طول عمرت هر آنچه که دلت میخواست را چشیدی.
چیست آخر ازان ذخیره تو
جز دل تار و نفس تیره تو
هوش مصنوعی: در نهایت چه چیزی از آن ثروت و دارایی تو باقی مانده جز دل پژمرده و نفس کمرمق تو؟
دو سه روزی لبی به دندان گیر
راه مردان و ارجمندان گیر
هوش مصنوعی: چند روزی دندانهایت را به هم بفشر و خویشتنداری کن، و به روش و رفتار عمرفرازان و بزرگترها ادامه بده.
بهر نای گلو و طبل شکم
چند باشی به جنگ غصه دژم
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از موسیقی و سرگرمی، چرا باید همیشه با غم و اندوه مقابله کنی؟
نای خالی به است و طبل تهی
چند در نای و طبل لقمه نهی
هوش مصنوعی: اگر داخل ناچار و تهی باشد، بهتر است به نواخته نشود، چرا که این خالی بودن هیچ صدایی تولید نمیکند. پس بهتر است در پی به دست آوردن محتوا و ارزش واقعی باشی تا در زندگی صدایی داشته باشی.
تا تو این نای را نسازی تنگ
نشوی در جهان بلند آهنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که این ساز را تنگ نگیری، در زندگی نمیتوانی با آهنگ بلندی پیش بروی.
تا بر این طبل تازه باشد پوست
نرسد صیت تو به دشمن و دوست
هوش مصنوعی: تا زمانی که صدای تو به گوش همگان نرسد، هیچکس نه دوست و نه دشمن، از وجود تو آگاه نخواهد شد.
پیش ازان کت اجل بگیرد نای
بزنی طبل ازین سپنج سرای
هوش مصنوعی: قبل از آنکه اجل به سراغت بیاید، باید در دنیا کارهای خیر را انجام دهی و از نعمتها و لذتهای زندگی بهرهبرداری کنی.
شو علم در فنا و فقر و قدم
نه به ملک قدم به طبل و علم
هوش مصنوعی: علم و دانش را در حالت فنا و فقر و قدم قرار مده؛ زیرا که مقام و منزلت حقیقی به علم و دانش نیست بلکه به تجربه و باطن انسان وابسته است.